به گزارش خبرنگار مهر، «داستان من» صد و سیزدهمین عنوان داستان و شصت و پنجمین رمان ایرانی است که نشر ققنوس منتشر میکند. این رمان در 10 فصل نوشته شده است.
این رمان، اثری متفاوت از آثار پیشین نویسنده آن ارزیابی شده است.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
میخواهم بگویم غلط کردهاند با این گفتنشان! و نمیگویم. شاید مانع حجب و حیای نوه باشد از پدربزرگش. نمیفهمم. برای چه این جمله احمقانه را گفتهاند. اما گفتهاند دیگر، معلوم نیس اینها کی هستند که گفتهاند! آقاجان همیشه حرفهایش را با گفتهاند یا تعریف کردهاند شروع میکند. کاش میدانستم اینها چه کسانی هستند. اما همه اینها مهم نیست، مهم همان حافظی است که آقاجان برایم آورده، حافظی که مرا با شعر آشنا میکند. فکر میکنم بعد از آن است که حسین کرد شبستری دومین کتابخانه میشود تا آهسته آهسته کتاب احساس و اندیشه بیاید و مرا با شعر و کلام نو آشنا کند.
اما حالا ایستادهام و قصیدهای از حافظ را در وصف حضرت علی میخوانم. آن هم در مسجد محلهمان، قصیدهای که بعدها میفهمم الحاقی است. آقای مداحی دوست دارد پسرها را دور خودش جمع کند و قرآن و مداحی و حدیث و اخلاق یادشان بدهد. مداحی آدم بدی نیست پیرمرد اما آن زمان که مرا به جمع مریدهایش اضافه میکند نمیداند که من بندشدنی نیستم، قصیدهام را با بیت: «علی ز بعد محمد ز هر که هست بهست/ اگر تو مومن پاکی، بکن به این اقرار» تمام میکنم حرکت میکنم به یک جای دیگر. به یک کتابخانه، یک جا که بیش از او به سئوالهایم جواب بدهد.
سئوال؟ سئوالهایش؟! سئوالهایی که هیچگاه راحتش نگذاشتهاند، هر روز بهگونهای و حالا:
آیا اسماعیل میترسید؟ پس چرا در تظاهرات جلو همه در بلندگو شعار میداد، شعارها را میخواند. یعنی یک فرصت بود برایش، یک مجال؟ شاید مجالی بود برای همهمان، مجال نگریستن، مجال جاری شدن در رود رود آدمها، مجال شعارخوانی اسماعیل در بلندگوی دستی، مجال تریبون تا از شاه نام برده شود به صراحت، از بود به نوبدش گاه آنقدر ساده به نظر میرسد که بیشتر میل میکند به خندهدار بودن اما ساده نیست آرزوی نبود شاه. گو که میگفتیم، گو که شد!...
این کتاب با 167 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 6 هزار و 500 تومان منتشر شده است.
نظر شما