خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: احسان کرمی مجری و گویندهای است که کارش را از رادیو آغاز کرده و پس از تجربه رادیو به عرصه تلویزیون وارد شده است. اجراهای او را در برنامههای "چهار دیواری ممنوع"، "مکث 95"، "جام ارگ"، "صبح تهران"، "تهران در شب"، "موج مجهول"، "چراغ سبز" و ... شنیدهایم. مجری موفق و پویایی که در عین متانت، اجراهای جذابی از خود نشان میدهد و در تلویزیون نیز با برنامههایی چون "نقره"، "زنده رود"، "تصویر زندگی"، "شب نشینی" و "رادیو هفت" شناخته میشود. مجموع این ویژگیها و نیز شنیدههایی درباره فعالیتهای تئاتری وی بهانهای شد تا در سالروز تولد رادیو گپ و گفتی با او داشته باشیم.
* آقای کرمی در مصاحبهای گفتهاید 40 شغل عوض کردهاید. چطور شد که از میان تمام شغلها به اجرا و گویندگی روی آوردید؟
- اجرا به ویِژه در رادیو علاقه شخصیام است و من از همان کودکی با اشتیاق و علاقه فراوان به آن میاندیشیدم و در فکر وارد شدن به هنرستان صدا و سیما بودم ولی نظام غلط آموزشی مانع از ورودم به این عرصه شد. وجود موانعی چون داشتن آشنا و شرط معدل و داشتن نمره خوب در برخی درسها مثل ریاضی که من در آن درس چندان خوب نبودم، مانع از ورودم به این عرصه هنری شد. البته این راه تنها با داشتن آشنا و تلاش فیزیکی باز نمیشود و یک فرد برای مجری شدن باید پویایی ذهنی داشته باشد و خود را برای روزی که خواهد آمد و اجرای حرفهای آماده کند. هیچگاه معیار استعداد نبوده و نیست مگر آنکه کوهی از استعداد باشی تا به حدی که مورد توجه همگان باشی.
* شما در عرصه اجرا و گویندگی خلاق هستید. چطور شد پس از امتحان حرفههای متفاوت این استعداد را در خود کشف کردید؟ کشف بود یا اتفاقی متوجه شدید و یا کشفتان کردند؟
- مقوله استعداد یک چیزی است و مقوله علاقه چیز دیگری. کسانی هستند که علاقه دارند ولی استعداد لازمه را ندارند. من علاقه زیادی به وارد شدن به عرصه فوتبال دارم ولی استعدادش را ندارم ولی در اجرا و گویندگی به لطف خدا علاقه و استعداد را توأمان دارم. من هیچگاه شیفته تلویزیون نبودم برعکس شیفته رادیو بودم. استعداد و عشق اجرا در رادیو را داشتم، به طوری که از کودکی با رادیو بازی میکردم. در نوجوانی بازیام این بود که قبل از خواب با خودم مصاحبه کنم. این بازیهای کودکانه باعث شد که من پیش از وارد شدن به اجرای حرفهای در حدود 70 تا 80 درصد کار را تجربه کنم.
من کار رسانه را از خود رسانه آموختم. چیزهایی در من بود که تجربهاش نکرده بودم و استودیوی رادیو مرا کشف کرد. استادانی نظیر سعید توکل، صادق عبداللهی، مهدی سلطانی و بسیاری دیگر مرا در زمینه اجرا بسیار راهنمایی کردند. گاهی اوقات خودت میدانی که استعداد فلان کار را داری ولی وقتی استادان آن عرصه به تواناییات معترف باشند و بر روی آن صحه بگذارند، تو را مصمم میکنند.
*حرفه اجرا و گویندگی، حرفهای روتین نیست به ویژه در اجراهای زنده بداههگویی نقش پررنگی دارد. مجموع این ویژگیها را حسن میدانید یا اجرایی را میپسندید که کمتر نیاز به بداههگویی داشته باشد؟
- کار اجرا و گویندگی به دلیل اینکه زیرمجموعهای از بازیگری است با بداهه عجین است. اجرایی که بداهه نداشته باشد اصلاً مورد انتخاب من نیست. تا آنجا که میتوانم برنامه تولیدی قبول نمیکنم و تقریباً صد در صد اجراهایم، زنده است. روش من این گونه است که سعی میکنم در مصاحبههایی که با اشخاص مختلف دارم، خوب گوش بدهم. یک روش اشتباه که در بین مجریان جا افتاده این است که میخواهند حرف بزنند. در حالی که اگر قرار است بداهه بگویی باید خوب گوش بدهی. مجری که نتواند بداهه اجرا کند در فضای رسانهای کنونی اصلاً جایگاهی ندارد حتی اگر فیزیک خوبی داشته باشد و از صدای خوبی نیز برخوردار باشد.
ما در رسانه از لحاظ بداههگویی و رعایت ادب در عین نغزگویی دچار ضعف هستیم. این که بتوانی در عین این که شوخی میکنی و بداهه میگویی رعایت ادب را هم بکنی، کار بسیار دشواری است و البته تربیت خانوادگی نقش مهمی در این زمینه دارد. نکته مهم دیگر برای تقویت بداههگویی مطالعه است. یک مجری باید در تمامی زمینهها مطالعه داشته باشد البته منظور من این نیست که یک مجری باید تمامی جلدهای تاریخ تمدن را خوانده باشد بلکه بر این نظرم که مطالعه روزانه باید جزو برنامه زندگی یک مجری باشد.
مشکل مجریان ما این است که تئاتر نمیبینند، سینما نمیروند. روزی یک بازیگر خانم که اتفاقاً چهره هم هست به من انتقاد کرد که مجری فلان برنامه پیش از مصاحبه از من پرسید که نامم چیست و کارهایی که بازی کردهام کدام هستند. کار اجرا سلیقهای پیش میرود و بستگی به این دارد که فلان مدیر از فلان مجری خوشش میآید یا نه. چرا اینقدر مجریان ما نوسان دارند؟ همه به این دلیل است که فلان مجری که مورد حمایت فلان مدیر بوده بعد از برکنار شدن مدیر مربوطه دیگر در صحنه حضور پررنگی ندارد. من از تمام مدیران تلویزیون شاید 2 یا 3 نفر را به چهره بشناسم که از میان آنها شاید 2 نفر دیگر مدیر نیستند. مجریان ما بهویژه در تلویزیون قائم به دیگری هستند.
من به عنوان یک مجری پیش از اجراهایم درباره موضوع آن تحقیق و پژوهش میکنم. چون من نیز معتقدم تلویزیون باید دانشگاه عمومی باشد. من باید برای تلویزیون حرف داشته باشم. ما به شدت دچار سوءمدیریت هستیم. این رسانه به شدت دچار مسائل غیرحرفهای است. این مشکل در رادیو کمتر به چشم میخورد البته رادیوی امروز هم با رادیوی سه چهار سال پیش قابل مقایسه نیست ولی با این حال اوضاع رادیو بسیار مناسبتتر است.
* شما از رادیو شروع کردید جایی که صدا خیلی نقش دارد و بعد وارد تلویزیون شدید که از عناصر بیشتری برای اجرا برخوردار است مثل نور، دکور، زبان بدن و دیگر مولفهها. آیا رادیویی بودن برای یک مجری حسن است؟ به عبارت دیگر آیا از رادیو شروع کردن و بعد وارد تلویزیون شدن مسیر مناسبتری است؟
- من بیشتر از اجرا، کار تئاتر را دوست دارم، بعد رادیو و در مرتبه سوم کار در تلویزیون را ترجیح میدهم. تمام سعیام این است که روز به روز فعالیتم را در تئاتر گسترش دهم. هرچند شهرتم را به سبب کار در تلویزیون کسب کردم ولی اصراری ندارم که از این رسانه دیده شوم. من آدم شهرتطلبی نیستم. معتقدم مجری که رادیو را تجربه نکرده باشد مانند جراحی است که بدون گذراندن تحصیلات دانشگاهی وارد این عرصه حرفهای شده است. رادیو آموزگاری است که فراوان یاد میدهد و کار در آن بسیار زیباست. در رادیو تنها ابزار صدا است و بعد موسیقی که به کمک مجری میآید. مجری باید بداند با صدا چگونه کار کند و غم و شادی را منتقل کند.
* در لابلای صحبتهایتان به طور غیرمستقیم به ویژگیهای اجرا از جمله داشتن استعداد، علاقه، فن بیان و ... اشاره کردید. ویژگیهای اجرای خوب از نظر شما چیست و یک گوینده برای تربیت صدا چه کارهایی باید انجام دهد؟
- ماجرای مجری خوب و فن بیان و نیز ارتقای صدا دو مقوله جدا است. مجری خوب به جز داشتن فیزیک و صدای مناسب باید آدم باهوشی باشد. اگر امروز عادل فردوسیپور را به عنوان مجری خوب میشناسیم، علیرغم این که به نظرم فن بیان خوبی ندارد ولی میداند چگونه از رسانه استفاده کند. این مجری آدمی قائم به ذات است و اگر مجری قائم به ذات باشد و به خاطر حمایت مدیر یا مدیران ندرخشیده باشد، همیشه باقی میماند. باقی عوامل موفقیت در کار اجرا به قدرت کاریزما برمیگردد. آقای شهیدیفرد چهره سینمایی ندارد ولی برای بیشتر مردم دارای شخصیت کاریزماتیک است.
مجری خوب کسی است که مردم به خاطرش تلویزیون را روشن میکنند. هرچند مجریان نیز مانند دیگر صاحبان مشاغل و هنر ویژگیهای خاص خود را دارند ولی در یک ویژگی مشترک هستند و آن ویژگی باهوش بودن است. و اما در مورد صدا نکتهای را لازم میدانم ذکر کنم و آن نکته این است که دوره صداهای آنچنانی برای رادیو و تلویزیون گذشته و امروزه مردم صدای صمیمیتری میخواهند که مثل خودشان باشد. اگر کسی با داشتن استعداد، علاقه و فیزیک متناسب صدای قابل تحملی نیز داشته باشد، با آموزش و تربیت صدا و فن بیان میتواند مجری خوبی شود.
* آقای کرمی با توجه به این مسأله که شما به علاقمندان آموزش فن بیان میدهید، مهمترین نکاتی که در فن بیان مدنظر قرار میدهید چیست و اصولاً اهمیت فن بیان را علاوه بر صحنه اجرا مختص زندگی روزمره در جامعه انسانی نیز میدانید؟
- من با وجود میکائیل شهرستانی که استاد مسلم فن بیان هستند، به خودم اجازه نمیدهم در این زمینه اظهارنظر تخصصی کنم و در مقام پاسخگو به پرسش شما به ذکر چند مولفه بسنده میکنم. در فن بیان به مولفههایی چون فن بیان مقدماتی، اجرا، متنخوانی، بداهه و به عبارت بهتر نکاتی که در بداهه به کار میآید و نیز گویش درست میتوان اشاره کرد. کسی که روی این مولفهها کار کند، میتواند گوینده خوبی باشد. مشکل ما این است که درست حرف نمیزنیم و این مشکل نه تنها در اجرا بلکه در زندگی روزمرهمان نیز نمود دارد. دلیل اصلی بروز مشکلات در تعاملات و انتقال پیام، عدم گویش و بیان درست است.
* مخاطبان رادیو طیف وسیعی هستند از نخبگان علمی و هنری گرفته تا مردم عادی کوچه و بازار. در نظر گرفتن طیفهای مختلف مخاطب و به کار گرفتن ادبیاتی که پوششدهنده تمامی سلیقهها باشد و در عین حال به تمامی آنها نیز نظر کند از سختیهای اجرای رادیویی است. شما چگونه این تناسب را در نظر میگیرید؟
- چگونگی رعایت این تناسب به این برمیگردد که شما چقدر از جامعهتان شناخت دارید. برای من که عصرها برنامه اجرا میکنم به یاد داشتن این نکته مهم است که در این ساعت از روز مردم در حال بازگشت از کار روزانه هستند و دیگر انرژی زیادی ندارند. رسالت من این است که اوقات مفرحی برایشان فراهم کنم و حرف دلشان را بزنم و کاری کنم که بخندند. شناخت مجری از جامعه در متن جامعه اتفاق میافتد، این که در متن جامعه حشر و نشر داشته باشی، خبرها را بخوانی و بدانی مردم از چه چیزهایی ناراحت هستند.
باید حرف دل مردم در رسانه زده شود. در برخی برنامهها حرفهای مجری به قدری از انتظارات عموم مردم دور است که گویی مجری و برنامهاش از یک کره دیگر هستند و مخاطب نیز ساکن کره دیگری. من خودم بارها از این جهت که حرف دل مردم را میزنم بسیار تحت فشار بودهام که خوشبختانه این فشارها از بیرون سازمان بوده است. البته این فشارها باعث نشده که من تغییر رویه بدهم و حرفی بزنم که حرف مردم نیست. چون معتقدم در صورتی که حرفت، حرف مردم باشد دیگر کار سخت نمیشود و مخاطبان خودشان تو را راهنمایی میکنند.
* با این توضیحات، شما مدام با مخاطب در تعامل هستید و از آنها ایده میگیرید.
- بله. من با مخاطبان تعامل دارم و از خود مردم ایده میگیرم. من در برنامههایم درباره مشکلات فرهنگی صحبت میکنم. همیشه مشکلات، مشکلات سیاسی و اقتصادی نیست. همه ما با یکسری مشکلات فرهنگی مواجه هستیم که یا ایجادکننده آن هستیم یا تحت فشار آن بوده و عذاب میکشیم. رادیو بهتر از هر کسی میتواند به مشکلات فرهنگی بپردازد با صرف کمی وقت، ظرافت، هوشمندی و البته نگاه ویژه.
*از نوع و نحوه به کار بردن درست کلمات که از ویژگیهای شماست، چنین برمیآید که به "معجزه کلام" قائل هستید. نظرتان درباره قدرت و نفوذ کلمات چیست؟
- معجزه کلام منوط به رعایت دو نکته است: نخست آن که کلام در بهترین زمان و در جایگاه خودش ادا شود. دیگر آن که با یک حس درونی توأم باشد، یعنی گوینده کلام به آنچه که میگوید معتقد باشد. من تا به حال در رادیو و تلویزیون حرفی نزدهام که با اعتقاد شخصیام هماهنگی نداشته باشد. چون معتقدم در غیر این صورت، گفتارم در شنونده اثرگذار نخواهد بود، معتقدم در صورتی که به گفتار خودم معتقد باشم حتی اگر مخاطب به آن معتقد نباشد به دلیل رعایت هر دو مولفه مذکور حرفم را میپذیرد. اینگونه است که کلام معجزه میکند.
---------------------
گفتگو از شیرین هلالی
نظر شما