حجت الاسلام والمسلمین حسن کرد میهن، کارشناس مسائل دینی و مسئول فرهنگی بهشت ایران در گفتگو با خبرنگار مهر به سؤالاتی در مورد حماسه سیاسی پاسخ داد که اکنون از نظر شما می گذرد.
*اصولا حماسه ها چگونه شکل می گیرند و فرق حماسه با جهاد چیست؟
شکل گیری حماسه علی رغم عنوانی که دارد و بسیاری از افراد اساسا فکر می کنند حماسه به خاطر عظمت تعداد افراد شکل می گیرد، ولی چه بسا اتفاقات بزرگی در بشریت افتاده و اگرچه دارای عُدِه و عِدِه زیادی بوده ولی هیچ وقت به آنها حماسه گفته نمی شود. مثلا جنگهای جهانی در جهان اتفاق افتاده و علیرغم اینکه کل جهان را در بر گرفته و افراد زیادی درگیر آن بودند اما هیچ وقت به جنگ جهانی عنوان حماسه نمی دهیم. از طرف دیگر نمونه بزرگی از حماسه، که متفکران و اندیشمندان ما و مخصوصا شهید مطهری آن را حماسه نامید، قیام حضرت سیدالشهدا(ع) با همکاری 72 نفر از یارانش است.
توجه به واقعه کربلا باعث می شود تا حماسه را بیشتر بشناسیم. حماسه با فاکتورهایی شناخته می شود؛ اول با افرادی که در او هستند. دوم با افکاری که افراد موجود در آن دارند. سوم اهدافی که در آن واقعه هست. اثر افراد در حماسه این است که گاهی وقتها افراد به علت ناب بودنشان و اینکه خودشان را در معرض امتحانهای مختلف قرار می دهند، حماسه ساز می شوند. شخصیتهای بزرگی مانند حبیب بن مظاهر، بریر، زهیر و ... کسانی هستند که به خاطر عظمتهای روحی که داشتند وقتی در واقعه کربلا شرکت می کنند صفت حماسه به آن واقعه می دهند، لذا تعداد افراد زیاد نیست بلکه افراد ناب باشند یا نباشند مهم است. این باعث تأثیرگذاری عمیق می شود طوری که وقتی یک نفر از اینها روبروی لشکر دشمن می ایستد، خطابه ای بیان می کند آن خطابه عمق تاریخ را در می نوردد و نه فقط در افراد آن زمان قیامهای مختلفی را ایجاد می کند بلکه افراد امروز را هم ملتهب می کند و به حرکت وامی دارد.
مورد دوم از افراد، افرادی هستند که در کشاکش حماسه متولد می شوند؛ مثل جناب حر، جناب زهیر و ... . اینها افراد بزرگی بودند اما راه را اشتباه رفته بودند، بلافاصله کشاکش حماسه در دعوت سیدالشهدا(ع) قرار می گیرند و متحول می شوند. در اثنای حماسه اینها متحول می شوند و حماسه را پررنگ تر می کنند. حماسه کربلا، بدون آنها هم حماسه بود، اما وقتی زهیر برگشت می کند و به دامن انقلاب امام حسین(ع) بر می گردد این حماسه را پررنگ تر می کند.
افکار چه نقشی در ایجاد حماسه دارد؟ اتفاق ممکن است کوچک باشد اما عمق فکری آن بزرگ باشد. حرکت سیدالشهدا(ع) برای پست و مقام نیست، بلکه امام حسین فرمود: «همانا من به منظور تباهگری و خودخواهی و فساد و ستمگری حرکت نکرده ام، تنها برای اصلاح امت جدم رسول خدا قیام نموده ام.»
حضرت برای کاری تلاش می کند اما این تلاش ساحت قدسی سیدالشهدا(ع) آلوده به این نخواهد شد که این تصور به وجود بیاید که امام حسین(ع) قیام کرد برای اینکه حرکت، نفعی برای او داشته است. وقتی این ویژگی ها در قیام امام حسین(ع) قرار می گیرد عنوان حماسه به آن داده می شود. حضوری مردمی ولو اندک با افکاری بسیار عمیق وقتی در واقعه ای اتفاق می افتد و ساحتشان آلوده نمی شود و این تصور ایجاد نمی شود که فلانی برای پُست و ظلم کردن و ... در این راه قرار گرفته است. وقتی عمق فکری زیاد بود اگرچه تعداد کم باشد آثار بسیار بزرگ و مداوم بر جای می گذارد که کاملا متفاوت است از کاری که انجام می شود و اثر زیادی ندارد.
هر کجا می نگرم نام حسین است و حسین/ ای دمش گردم سرش رفت ولی قولش نه* نیزه ها تا جگرش رفت ولی قولش نه/ روی دست پسرش رفت ولی قولش نه
امام حسین(ع) با خدای خود تعهدی گذاشته و پس از آن موقع قیام می کند و وارد میدان امتحان می شود. انتخابی می کند و در این انتخاب فقط خدا را می بیند. به پست و مقام نگاه نمی کند فقط هدف این است که اصلاحی را ایجاد کند. اگر پست و مقامی هم به حضرت سیدالشهدا(ع) می رسید او می توانست جامعه اسلامی را به مسیر خود بر گرداند. حال که به پست و مقام نرسید، عمق افکار آنقدر بالاست و ژرفای نگاه آنقدر بالاست که باعث می شود افرادی که با این حادثه ارتباط برقرار می کنند جانهایش را آتش می زند. وقتی اهل بیت(ع) از حادثه کربلا برگشتند هر کسی که واقعه را شنید اشک می ریخت. در روایتهای ما آمده است که قیام های مختلفی ایجاد شد حتی نقل شده که مروان با ذکر مصیبتهای حضرت ام البنین(ع) اشک می ریخت. نوع نگاه به گونه ای است که سخت ترین قلبها را آب می کند.
سومین مطلبی که در حماسه مهم است، نوع عملکرد افراد است. ممکن است یک نفر فکر مهمی داشته باشد یا شخص مهم و با شخصیتی باشد اما گاها درست عمل نمی کند و در زمان مناسب عمل نمی کند. به همین خاطر اثری را که در تاریخ باید به وجود بیاورد، باقی نمی گذارد. به عنوان مثال حرکت سیدالشهدا(ع) از حماسه هایی است که هم افراد بزرگی در آن هستند، هم افکار بزرگی در آن وجود دارد و هم این افکار و افراد نوع عملکردشان خیلی دقیق است.
حضرت سید الشهدا(ع)، حضرت علی اصغر(ع) را بر روی دست می گیرد و می فرماید: «اگر به این آب بدهید، می میرد و اگر ندهید هم می میرد. دشمنان، حضرت علی اصغر(ع) را با تیری شهید می کنند و امام دست را زیر گلو می گیرد و خون را جمع می کند و خون را به سمت آسمان پرتاب می کند. معلوم است حضرت می خواست صحنه کربلا را رنگین تر کند. این عملکرد امام حسین(ع) است، یعنی نوع رفتارها این گونه است. سیدالشهدا(ع) شب عاشورا را از دشمن فرصت می گیرد تا نماز بخواند. این کارها حماسه درست می کند. سیدالشهدا(ع) می گوید ما جنگ را آغاز نمی کنیم، آن طور که زهیر، شب عاشورا پیشنهاد داد که ما می توانیم هم اکنون لشکر حر را شکست دهیم اما أباعبدالله(ع) می فرمایند: ما آغازگر جنگ نیستیم.
نوع عملکرد هم مهم است، هر کسی که به حادثه کربلا نگاه می کند نوع عملکرد شخصیتهای هر یک از افراد کربلا را از فرد دیگر زیباتر می بیند. اشکها و گریه ها و خطبه ها و ناله ها و رشادتها مشاهده می شود. از یکی مولوی های اهل سنت که شیعه شده بود، پرسیدند که شما چرا شیعه شدید؟ گفت: در فیلم مختار وقتی سر وهب را به سوی مادرش «ام وهب» پرتاب کردند وی به سوی لشکر دشمن رفت و سر را به سوی آنها پرتاب کرد و گفت: امانتی را که برای خدا دادم پس نمی گیرم.
اینکه أم وهب، شخصیت بزرگی است حرفی نیست، اینکه افکار بزرگی دارد حرفی نیست اما عملکرد درست یک حادثه عادی را تبدیل به حماسه می کند. مگر در تاریخ کشت و کشتار کم بود شاید بعضا فجیع تر از عاشورا وقایعی اتفاق افتاده است، اما از نظر افراد و افکاری مانند این نبوده اما از نظر کیفیت کشته شدن و تعداد بیشتر بوده اما حماسه نشده است. عملکرد افراد عامل سومی است که کنار این افراد و افکار حماسه ساز است.
*فرق حماسه با جهاد چیست؟
طبیعتا از نظر لغوی نباید بر روی اینها حساسیت داشت و خواست خط کشی دقیقی بین اینها انجام شود. جهاد تلاش مفصل و بیش از حدی است که به تمام ابعاد انسان بر می گردد. به حوزه های عمومی و حوزه های خصوصی بر می گردد. انواع جهاد مانند جهاد زبان، جهاد با قلب، جهاد با دست و اعضاء داریم. اینها حوزه های متفاوتی است هم بعد فردی و هم بعد اجتماعی دارد. علی الظاهر اگر بخواهیم تعریف درستی ارائه کنیم، باید بگوئیم وقتی که مجاهدت بیش از حد انسان که بزرگترین فضیلتها در حوزه های اجتماعی با یک سری فاکتورهایی که بنده عرض کردم ظهور و بروز داشته باشد حماسه می شود. جهاد علمی، جهاد اجتماعی و ... وجود دارد.
چه زمانی حماسه نامیده می شود؟ وقتی افراد شخصیتهای بزرگی باشند. افکار آنها، افکار عمیقی برای خدمت بیشریت و خدمت به دین و دیانت باشد. سوم اینکه نوع عملکرد جهاد گونه طوری باشد که بتواند در همه ایام به کار آید.
اکنون ایام مصیبتی است که به جهان اسلام وارد شده و آن هم نبش قبر صحابی بزرگ پیامبر اکرم(ص)، حجر بن عدی است. حجر بن عدی، شهید راه اسلام شد و از سیدالشهدا(ع) اذن گرفت تا علیه معاویه قیام کند و نهایتا وقتی سیدالشهدا(ع) اعلام کرد که من بر عهد برادرم با معاویه هستم خودش شخصا قیام کرد. وقتی قیام حجر را می بینید، مشاهده می کنید که واقعا جهاد است. اما چرا تبدیل به یک حماسه نمی شود؟ چون نوع عملکردی نبود که سیدالشهدا(ع) انتخاب کرد، با اینکه حجر بن عدی شخصیت بزرگی بود اما اگر راه امام(ع) را در پیش می گرفت قیام او و جهاد او اثر بیشتری داشت. مثل اثری که حبیب بن مظاهر بر جای گذاشت چون دقیقا با سیدالشهدا(ع) حرکت کرد.
حجر بن عدی مظلومانه در حوالی دمشق به شهادت رسید. اما این حرکت جهادگونه قیام با عظمتی بود اما نمی توان نام آنرا حماسه گذاشت. چرا نمی توان حماسه گذاشت؟ چون امام(ع) در این حرکت حضور ندارد یعنی فردی که رهبری و ولایت تام حجر بن عدی را به عهده بگیرد. از سوی دیگر نوع عملکرد و زمان انتخاب شده، زمانی است که امام حسین(ع) انجام داد. وقتی افراد، افکار و عملکرد قوی باشد تبدیل به حماسه می شود. جهاد حوزه فردی و حوزه اجتماعی دارد. در حوزه اجتماعی جهاد وقتی که عناصری در کنار همدیگر جمع می شوند که عرض کردیم جهاد را به حماسه تبدیل خواهد کرد.
*چرا مملکت ما امروزه نیازمند حماسه است و مقام معظم رهبری امسال را حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی نامیدند؟
اگر بخواهیم فرمایش مقام معظم رهبری را بر مطالبی که عرض کردم تطبیق دهیم. در نسلی که از انقلاب گذشته است رئیس جمهورها هشت سال، هشت سال بر این مملکت حکومت کردند. هر کدام نقاط قوتی دارند و نقاط ضعفی داشتند که حضرت آقا فرمودند: دولت آینده باید نقاط قوت داشته باشد و نقطه ضعف نداشته باشد. امروز احساس من این است که ما امروز نیاز به حماسه داریم چون قدر متوقع انقلاب بالاست، یعنی اگر ما در دوره قبلی یک ماهواره یا دو ماهواره به فضا فرستادیم، قدر متوقع انقلاب اسلامی ما دیگر این تعداد نیست. کسی باید بیاید که با رأی بسیار بالا با یک توانمندی مدیریتی بسیار بالا که اینها هم باید از کارنامه و برنامه افراد مشخص شود یا یک فضای مدیریتی بسیار بالا بیاید و سکان این مملکت را به دست بگیرد و کنار دست مقام معظم رهبری بایستد و قدر متوقع انقلاب را برآورده کند. ما امروزه به رئیس جمهوری که فقط پرتوان باشد نیاز نداریم. پرکاری تنها کفایت نمی کند. رئیس جمهوری که می آید واقعا باید با تدبیر مناسب و با پرکاری فراوان بیاید و قدر متوقع انقلاب را برآورده کند. نگاه مردم مظلوم دنیا در این سالها به ایران و به حکومت ما بوده است. مستضعفین زیادی به ما و حکومت ما دل بستند و می خواهند ببینند حکومت جمهوری اسلامی که حکومتی شیعی است چه می کند، اما متأسفانه در بعضی از ایام با سرخوردگی مواجه شدند و چون دیدند مسئولان با هم نزاع دارند و دارند همدیگر را تخریب می کنند. مستضعفین که در کشورهای مختلف زیر ظلم هستند و دارند بر علیه ظلم و استبداد مبارزه می کند چه تصوری می کنند.
قدر متوقع انقلاب امروز چیست؟ یک نظام مقتدر، بدون حاشیه، بدون حرف و حدیث. مسئولان تماما همدل باند. تمام کسانی که ولایت و نظام را قبول دارند به کار گرفته شوند یعنی تمام ظرفیت نظام و تمام نیروی انسانی نظام به کار گرفته شود. وقتی کشور چنین نیازی دارد، آن وقت رئیس جمهوری باید بیاید که قدر متوقع انقلاب را برآورده کند. در سیاست خارجه از اول انقلاب جلوی استکبار ایستادیم البته در بعضی مواقع کمتر و در بعضی مواقع بیشتر؛ در بعضی از مواقع کارها خودسرانه بود اما در بعضی مواقع با هماهنگی نظام و رهبری بود. اما واقعا امروزه جای تعارف نداریم.
ما امروزه دیگر نمی توانیم انقلاب را دست کسی بسپاریم که نقطه ضعف او در فضای مدیریت روابط خارجی برای ما و مستضعفین جهان و برای مقاومت بحران ایجاد کند. در بقیه حوزه ها هم این گونه است. امروزه در فضای اقتصادی خیلی رشد کردیم ولی اقتصاد ما متزلزل است یعنی مردم کلافه اند و مستضعفین جهان و حتی دشمنان وضع صادرات و واردات و دلار را می بیینند و متوجه می شوند که انقلاب اسلامی ضعیف شد. امروزه ما نمی توانیم بگوئیم که رئیس جمهوری بیاید تا ببینیم با آزمون و خطا چه کار می کند؟ اگر با تقوا بود یا اگر قدری خوب بود می پذیریم؟ جای تعارف دیگر باقی نمانده است. امروز باید رئیس جمهوری را بیاوریم که به وضعیت سر و سامان دهد. لااقل در ظرف مدت چند سال نشان دهد که در کشور قیمت فلان کالا اینقدر است، ارز و طلا اینقدر است و حداقل تثبیتی وجود داشته باشد تا مردم از این کلافگی در سرمایه گذاری، خرید، در تأمین معاش خودشان خارج شوند. اگر این وضعیت به دست آمد، اگر فردی از جامعه جهانی وارد کشور ما شد از فضا لذت می برد.
مهم تر از همه اینها فضای فرهنگی کشور است. فضای فرهنگی واقعا آشفته بازار است. تولیت فضای فرهنگی رسما وجود ندارد در کشور ما هر کس مدعی فرهنگ است و هیچ کس متخصص فرهنگ نیست. روحانیت در این فرهنگ به حاشیه رانده شده است. متخصصان به کناری رفتند. نخبگان تحویل گرفته نمی شوند. این فضا نقطه ضعفهایی است که ما داشتیم. امروز قدر متوقع فرهنگی در نظام چیست؟ در شهرهای مذهبی عراق و دیگر کشورهای اسلامی بی حجابی دیده نمی شود اما در مشهد انواع و اقسام بی حجابی و بد حجابی دیده می شود. شیعیان و مسلمانان دیگر کشورها در ایران با چه چیزهایی روبرو نمی شوند. در فکر خود اینجا را مهد تمدن اسلامی می دانند اما نابسامانیهای فرهنگی را می بینند، در این صورت چه احساس می کند. فیلمهای ما چه شرایطی دارد. انتشارات ما چه شرایطی دارد. پوشاک ما چه شراطی دارد و اینها همه نابسامانی است که راه افتاده است.
راه حل این است که کسی بیاید که کار را به کاردان بسپارد. کار را به کارشناس بسپارد. شورای فرهنگی بسیار قوی از متخصصان کشور از نخبگان و بزرگان و علما تشکیل دهد تا فرهنگ را مهندسی کنند. تقریبا می توان گفت در حوزه فرهنگ بسیار عقب هستیم. هیچ برنامه ای مشاهده نمی شود. باید کسی بیاید و اینقدر تواضع داشته باشد تا در مقابل نخبگان فرهنگی را جمع کند و تصدی گری نکند، بلکه تولی گری کند و خودش کار را به دست نگیرد بلکه تولیت کار را به عهده داشته باشد تا نخبگان برنامه ریزی کنند. مثلا در شهر تهران، شورای دین تشکیل شد، جمعی از علما در مورد ساخت مسجد، حسینیه و ... مسائلی از این دست اظهار نظر می کنند که کار مفیدی است. دنیا از ما انتظار دارد علما و نخبگان و نویسندگان مردم کشورهای مختلف به ایران می آیند و نباید نقطه ضعف مذهبی ببینند. در بعضی از دوره ها صداقت از مردم گرفته شد طوری رفتار شد که اگر مردم صادق باشند احساس ضرر می کنند. به همین دلیل حس می کنند که نباید صداقت داشته باشند. این نقص های فرهنگی ماست.
«الناس علی دین ملوکهم» رئیس جمهوری باید بیاید که سر تا پایش صداقت باشد. قدر متوقع نظام بالاست. با زیرساختهایی که در دورانهای قبلی ایجاد شده است ما باید در هشت سال آینده، به اندازه هشتاد سال کار کنیم. بنابراین بدون اینکه حماسه ای صورت گیرد نمی توان رئیس جمهوری انتخاب کرد. نخبگان دیگر نباید تعارف کنند. همه باید یکپارچه پشت سر کاندیدایی که احساس می کنند که می تواند همه قدر متوقع را برآورده کند بایستند. کارنامه و برنامه اش را ببینند. اگر کارنامه و برنامه درستی از کسی ندیدیم به او اعتماد نکنیم. افراد زیادی کارنامه لازم برای ریاست جمهوری را ندارند. مقام معظم رهبری اخیرا تأکید کردند کسی باشد که کاردان و کاری باشد و در کنار اینها، مردمی و ارزشی باشد. نص صریح فرمایش مقام معظم رهبری بود کسانی خود را عرضه کنند که بشناسند که چقدر کار اجرایی کردند و کار اجرایی در سطح بالا مانند ریاست جمهوری چقدر است. اول اینها را تشخیص بدهند بعد خود را عرضه کنند. انتظار داشتیم وقتی مقام معظم رهبری فرمودند کاندیداها باید اجرایی باشد. بعضی از افرادی که اصلا سابقه اجرایی ندارند کنار بکشند. اگر این کار را انجام می دادند پیش مردم ارج و قرب بیشتری پیدا می کردند.
متأسفانه قریب به هشتاد و پنج درصد کاندیدها یا کارنامه اجرایی ندارند یا کارنامه موفق ندارند. عده قلیلی کارنامه دارند، آنهایی که کارنامه دارند به ملاکهای بعدی آنها توجه می کنیم. چرا حماسه نیاز داریم؟ چون قدر متوقع انقلاب بالاست. وقتی قدر متوقع بالاست، مردم باید وارد صحنه شوند و نخبگان همه با هم باید متحد و یکپارچه شوند و رأی بسیار بالا به رئیس جمهور بسیار ایده آل بدهند. اگر نخبگان در کنار رئیس جمهوری باشند می توانند نقطه ضعفهای او را پوشش دهند. رئیس جمهور باید مقتدر، مدبر، مدیر، کارآمد، حزب اللهی و به نظرم مهم ترین ویژگی سابقه اش باشد. در زمان جبهه و جنگ و در دوران سازندگی چه کارهایی انجام داده است. اگر بررسی لازم صورت گرفت آن وقت حماسه شکل می گیرد. آن وقت ما رئیس جمهوری داریم با رأی بسیار بالا در یک مشارکت بسیار بالا انتخاب می شود و آن قدر رئیس جمهور مقتدری خواهیم داشت که بتواند کارها را انجام دهد. به همین دلیل قدر متوقع را ملاک نیاز به حماسه می دانم.
*وظایف اخلاقی سیاستمداران و فعالان سیاسی در خلق حماسه چیست؟
یکی از انواع عملکردها در حماسه، که قبلا بیان شد، اخلاق است. اینکه سیدالشهدا(ع) جنگ را در حماسه عاشورا شروع نمی کنند یعنی اخلاق. اینکه حضرت عباس(ع) وارد شط می شود به هیچ چیزی جز امام خود فکر نمی کند می شود حماسه. وقتی محمد حنفیه به امام حسین(ع) می گوید: اگر به کربلا بروید کشته می شوید؛ نروید. امام(ع) گفت: وظیفه است، باید بروم. محمد حنفیه دوباره گفت: حداقل زن و بچه را نبرید. اما سیدالشهدا(ع) فرمودند: در این سفر لازم است زن و فرزندان حضور داشته باشند. زن و فرزند حسین فدای اسلام است. این یعنی اخلاق و ایثار و صفا. نماز ظهر عاشورا یعنی اخلاق. لفظ بد از عاشورائیان شنیده نمی شود. نامردی در جنگ از کربلایی ها دیده نمی شود. همه کارهای امام حسین(ع) و یارانش دلسوزی برای جامعه است. همان طور که پیامبر(ص) حرص می خورد و آیه آمد که چرا دارید خودتان را می کشید؟! اخلاق یعنی صداقت و ادب که در کربلایی ها بود و دشمنان نقطه مقابل این صفات بودند.
نظر شما