به گزارش خبرنگار مهر، رمان «موهبت» نوشته لین اولمان فرزند اینگمار برگمان نویسنده و کارگردان صاحب سبک سوئدی و لیو اولمان بازیگر نویسنده و کارگردان نروژی است که با ترجمه مهسا خلیلی و به عنوان یکی از رمانهای ادبیات نوین نروژ از سوی نشر افسون خیال در ایران منتشر شد.
این رمان که سومین اثر از نویسنده به شمار میرود، پرده آخر از زندگی غیر قهرمانانه فردی به نام یوهان اسلتن را روایت میکند. او در این اثر سفر اسلتن به تاریک روشنای مرگ را با زبانی باشکوه و آمیخته با کاتها، فلش بکها و کلوز آپها روایت میکند و در عین حال و در پشت تمام این صحنهها این سئوال مداوم را از خواننده میپرسد که انسانیت زندگی در کجا نهفته است و از سوی دیگر او را در موقعیتی قرار میدهد که از خود دائما سئوال کند آنگاه که زمان محاکمه فرا رسید، چطور از عهده برمیآید.
لین اولمان، فارغالتحصیل رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه نیویورک است و پس از فعالیت در رشته روزنامهنگاری در نروژ، نخستین رمان خود را با عنوان «پیش از آنکه بخوابی» در سال 1998 منتشر کرد. دومین رمان وی با عنوان سقوط استلا در سال 2001 و موهبت نیز در سال 2002 منتشر و در همان سال برای این کتاب جایز ادبی ریدرز پرایز در نروژ را کسب کرد.
اولمان با وجود اینکه حضور در نویسندگی را مدیون مادربزرگش میداند، اما در این کتاب به صورتی واضح و آشکار ردپای دختر برگمان بودن را از خود برجای گذاشته است تا جایی که خودش درباره آن میگوید: همه نویسندهها با کتاب و فیلم دیالوگ برقرار میکنند. فقط کارهای پدرم نیست: دیلن توماس برایم خیلی مهم است و تولستوی که بهترین کتاب را درباه مرگ نوشته است... خب از همه پدرهای بزرگ دنیا، یکی از آنها بر حسب اتفاق پدر من است.
نکته قابل توجه درباره آثار اولمان این است که وی بیشتر از آنکه سایهای از جهان پدر و مادرش باشد، کارگردان سرنوشت خود است. هرچند که بدون شک میتوان در کتابش نشانی از آنها یافت. با این حال اما به طور یقین نمیتوان متوجه شد که این ردپاها کجا از تمایل خواننده سرچشمه میگیرد و کجا از آنچه اولمان به تاثیر ناخودآگاه و اجتنابناپذیر عنوان میکند.
فصل نخست این رمان اینگونه آغاز میشود:
وقتی پس از مکثی غریب، پزشک جوان آخرین تشخیصش را اعلام کرد و بیتلاشی هر چند اندک برای پنهان کردن اطمینانش از اینکه این چیز نکبتی سرانجام دوستم یوهان استلن را خواهد کشت، یک جورهایی سرسری شروع کرد به توضیح گزینههای مختلف برای درمان. یوهان چشمانش را بست و به موهای مای فکر کرد.
پزشک، جوانی مو قشنگ بود که به سختی میشد از فکر اینکه چشمان وحشیاش روی صورت یک زن بیشتر مینشیند بیرون آمد. به هیچ وجه کلمه مرگ را به کار نبرد. کلمهای که به کرار برد نگرانکننده بود.
«یوهان!» پزشک که سعی میکرد توجه یوهان را جلب کند گفت، «داری گوش میدی؟»
نشر افسون خیال رمان موهبت را در 146 صفحه و با قیمت 5400 تومان منتشر کرده است.
نظر شما