به گزارش خبرگزاری مهر، اكثر كودكان به خوبي تشخيص مي دهند كه پذيرفتن نقشي كه با ارزش هاي مجاز در جامعه در تعارض است، آنان را به مخاطره مي اندازد و براي رفتاري كه از نظر اجتماعي درست ارضا كننده نباشد، بايد انتظار تنبيه و مجازات داشته باشند با اين حال چرا عده اي از كودكان و نوجوانان براي والدين و يا مدارس مشكل مي آفرينند و علي رغم پند و اندرزهاي مكرر،به رفتاري كه به و سيله جامعه تنبيه مي شود، اصرار مي ورزند؟ براي پاسخ به اين پرسش ها به چند دليل عمده می توان اشاره کرد.
- نياموختن رفتارهاي اجتماعي
عده اي از روانشناسان بر نفوذ و اثرات همانندسازي و الگوبرداري در يادگيري اجتماعي تاكيد مي كنند. كودكان از همان اوان طفوليت عادات و رسوم افرادي را كه به رفتار آنان پاداش مي دهند، در مواردي مانند غذا دادن به كودك، شيوه هاي كنترل ادرار و غيره را شناخته و مي پذيرند. بر اساس اين نوع مدل و الگو والدين و بعدها معلمان و همسالان، رفتار اجتماعي آنان را شكل مي دهند.
كودكان اغلب با كنترل هاي دروني نامناسب و اجتماعي شدن هاي نامطلوب به مدرسه مي آيند. مدرسه مي تواند با ارائه ارزش هاي صحيح و منطقي بزرگسالان بيشترين كمك را به آنان بنمايند. دادن پاداشهاي مثبت مناسب، شناساندن و تدارك مدلهاي صحيح اخلاقي و تربيتي جهت همانند سازي آنان و ياري كردن آنها در يافتن رضايت و خشنودي واقعي در مدرسه از اهميتي خاص برخوردار است. كودك منزوي كه اغلب نيز تنبيه مي شود و معجوني از شكست در خانه و مدرسه مي باشد، بي شك انگيزه كمي براي پذيرش ارزش هاي صحيح مدرسه دارد.
تعارض نقش
اگر از كودكان انتظار برود نقش هاي مختلفي را چون فرزند خانواده، دانش آموز، ورزشكار، عضو گروه همسالان و...بازي كنند و هرگاه اين نقش ها با يكديگر در تعارض باشند، اين سوال مطرح مي شود كه كدام يك از اين نقش ها بايد بيشتر مورد تاكيد واقع شود. بديهي است كودك به نقشي كه بتواند بيشترين پاداش را به رفتار او بدهد، گرايش خواهد داشت. مثلا در بعضي از خانواده ها فحش دادن تقريبا مرسوم است و به آن چندان اهميتي نمي دهند؛همين فحش دادن ممكن است نشانه پايگاه اجتماعي پسر در گروه همسالان باشد.د ر عين حال فحش دادن در مدرسه، همراه با عواقب و مجازات هايي است.
چنين اختلافات و تفاوت فرهنگي در معيارها ايجاب مي كند كه معلم شناخت صحيحي از جمعيت مدرسه خويش داشته باشد. وی بايد از جايي كه كودك هست آغازبه كار كند، و با كوششهاي تدريجي بدون آنكه به روابط كودك با ديگران آسيب برساند، كودك را به طرف معيار هاي مورد پسند جامعه سوق دهد. هر گاه معيارها تفاوت فاحش داشته باشند و فشار زيادي بر كودك وارد شود، تعارض هاي مخاطره آميزي به وجود خواهد آمد. علاوه بر اين، مادامي كه كودكان نتوانند تحمل كردن مدرسه را ياد بگيرند، كوشش در زمينه يادگيري آنان بي ثمر خواهد بود.
كودكان آسيب پذير از لحاظ عاطفي را نمي توان مجبور به شركت در فعاليت هاي مدرسه كرد، مگر آن كه آنان بتوانند معلم و مدرسه را بپذيرند و به آن اطمينان و اعتماد كنند. فشار بر چنين كودكاني تنها بر احساس تهديد در آنان مي افزايد و اين افزايش به نوبه خود اضطراب نفرت و اشكال مختلف رفتار منفي گرايانه را درآنان تشديد مي كند.
شرايط مدرسه
شرايط مدرسه كه منجر به عدم سلامت روان و يا ناسازگاري كودك مي گردد، همبستگي نزديكي با مقررات اجرايي و انضباطي در مدرسه دارد. كودكي كه نتواند به رضايت كافي از مدرسه دست يابد، اغلب در همانند سازي با اوليا مدرسه شكست مي خورد و با مشكلات انضباطي و تحصيلي مواجه خواهد شد. مشكلاتي چون پر جمعيت بودن كلاسها، نبودن وسائل و امكانات لازم و بالاخره عدم شناخت معلم از دانش آموزو يا عدم توانايي وي در تدريس و تفهيم مطالب درسي، پاره اي از اين كودكان و نوجوانان در اين شرايط ترك تحصيل مي كنند و كودكان تيز هوش و كم هوش گاه تكاليف مدرسه را بي معني و پوچ مي يابند.
در نتيجه ويژگي هاي شخصيتي كودكان نيز در اين امر دخيل مي باشد، مهمترين تمايلات بنيادي كودكان يعني نياز به تعلق داشتن و احساس امنيت، ناشي از نياز به ارزشمند بودن است. هرگاه كودك نتواند در گروه خود به احساس ارزشمند بودن برسد، درصدد جلب توجه براي نشان دادن اين كه فردي با ارزش است بر مي آيد. اين جلوه توجه ممكن است با شيوه هاي مختلفي تجلي كند برخي از كودكان از طريق پيشرفت تحصيلي، درسي، ورزشي و اجتماعي و غيره اين نياز را در خود برآورده سازند و بر عكس گروهي از طريق رفتار نامطلوب و نامناسب يعني با ايجاد مزاحمت و دردسر و بي انضباطي كسب مي كنند.
بنابر اين همكاري متقابل خانه و مدسه در اين امر نقش به سزايي دارد.انجمن هاي خانه و مدرسه با ايفاي نقش فعال تر بايد والدين را در درك و شناخت فرزندانشان كمك كنند. يكي از بهترين انواع اين انجمن ها،جلساتي است كه با حضور والدين، فرزندان ومعلمان تشكيل مي شود و اين جلسات باعث مي شود كه والدين و معلمان به برنامه ريزي مشترك در رابطه با استفاده هر چه بيشتر از امكانات هر دو نهاد، براي ايجاد تسهيل در رشد كودك و نوجوان شوند.
نظر شما