به گزارش خبرگزاری مهر، اختلاف نظرها و سردرگمي درباره جهاني شدن غالبا از تعريف آن آغازمي شود. در واقع، بسياري درباره جهاني شدن عقايدي بيان مي كنند بدون آنكه با صراحت مشخص كنند كه منظور آنها از اين اصطلاح چيست. مثلا تحليلگران گوناگوني جهاني شدن را "مرحله اي از سرمايه داري" يا "مدرنيته جديد" توصيف مي كنند، بدون آنكه محتواي اين نوع اصطلاحات تخصصي را مشخص كنند. يا با اظهارنظرهاي پراكنده اي رو برو مي شويم مبني بر اينكه جهاني شدن "شيوه جديدي از تفكر" است.
تعاريف چرخشي هيچ فايده اي ندارد. جهاني شدن برچسبي است براي بسياري از چيزهايي كه در تصور ما مي گنجد. بنابر اين عجيب نيست كه بسياري از افراد شكاك "جهاني شدن" و "هياهوي جهاني" را وارد ندانسته اند. با وجود اين، چنين مخالفت هاي گسترده اي غير منصفانه است. در مجموع، بيشتر مفاهيم اصلي در تحليل هاي اجتماعي اغلب به طور غير دقيق و مبهم به كار مي روند. معاني دقيق "طبقه اجتماعي"،"فرهنگ"، "پول"،"قانون"،"توسعه بين المللي" و غيره كدامند. علاوه بر اين برخي از كاربردهاي مفهوم "جهاني شدن" مانند مثال هايي است كه در بالا به آنها اشاره شد. با وجود اين، به دليل آن كه مفاهيم اختصاصي تر بسيار گوناگون هستند،سر در گمي كماكان ادامه دارد. دستكم پنج تعريف گسترده "جهاني شدن"را مي توان متمايز كرد. اين مفاهيم از برخي از جنبه ها مربوط به هم و تا حدودي داراي هم پوشي هستند، اما تاكيدات آنها به ميزان چشمگيري متفاوتند.
يكي از برداشت هاي رايج، استنباط جهاني شدن به معناي بين المللي شدن است. از اين ديدگاه واژه "جهاني" ففط صفت ديگري براي توصيف روابط برون مرزي ميان كشورها و اصطلاح "جهاني شدن" مشخص كننده توسعه مبادلات بين المللي و وابستگي متقابل است. از اين نظر، پل هرست و گراهام تامپسون جهاني شدن را "جريان يافتن گسترده و رو به رشد و تجارب و به كار انداختن سرمايه در ميان كشورها" تعريف مي كنند. شواهد اين نوع"جهاني شدن" نيز از قرار معلوم در تحرك و جابه جايي فزاينده مردم، سرمایه ها و انديشه ها در ميان كشورها يافت مي شود.
در كاربرد دوم، جهاني شدن به معناي آزادسازي در نظر گرفته مي شود. در اينجا "جهاني شدن" به فرآيند برداشته شدن محدوديت هايي اطلاق مي شود كه دولت ها در فعاليت هاي ميان كشورها برقرار مي كنند و هدف آن بوجود آوردن اقتصاد جهاني "آزاد" و "بدون"مرز است. از اين ديدگاه، يكي از تحليلگران معتقد است كه "جهاني شدن" را مي توان در كاهش گسترده يا حتي لغو موانع تجاري مربوط به قوانين و مقررات، محدوديت هاي مربوط به ارز خارجي، و كنترل هاي مربوط به سرمايه و رواديد براي شهروندان برخي از كشورها در دهه هاي اخير مشاهده كرد.
در بر داشت سوم، جهاني شدن به معناي جهاني گستري در نظر گرفته مي شود. در واقع، وقتي رايزر و ب. ديويس در دهه هاي 1940 فعل"جهاني كردن" را ابداع كردند، آن را به معناي "عمومي كردن" گرفته، و ادغام فرهنگ هاي روي زمين را در يك انسان گرايي پيش بيني كردند. در اين كاربرد واژه "جهاني" به معناي "سراسر دنيا" و "جهاني شدن "يعني فرآيند انتشار تجربيات و هدف هاي گوناگون براي مردم چهار گوشه دنيا است.
تعريف چهارم، جهاني شدن را به معناي غربي كردن يا نوگرايي به ويژه به شكل امريكايي شده مي داند. از اين ديدگاه، جهاني شدن نوعي پويايي است كه از طريق آن ساختارهاي اجتماعي نوگرايي، سرمايه داري، عقل گرايي، صنعت گرايي، ديوانسالاري و غيره در سراسر دنيا گسترش مي يابند، و به طور طبيعي فرهنگ هاي پيشين و خودمختاري محلي را نابود خواهد كرد. "جهاني شدن" بدين مفهوم را گاهي امپرياليسم به سبك مك دونالد، هاليوود وcnn توصيف كرده اند. مارتين كر در اين زمينه اعلام كرده است كه"جهاني شدن" همان چيزي است كه ما در جهان سوم،صدها سال آن را استعمار ناميده ايم.
نگرش پنجم، جهاني شدن را قلمرو زدايي مي داند كه آن را ترجيحا چنين توصيف مي كنم گسترش فوق قلمروگرايي. طبق اين تفسير جهاني شدن شامل تجديد شكل بندي جغرافيايي است به طوري که فضاي اجتماعي ديگر به طور کامل بر حسب سرزمين هاي ارضي و مرزهاي سرزمين شناسايي نمي شود. بر اين اساس، به عنوان مثال؛ ديويد هلد و توني مك گرو جهاني شدن را نوعي فرآيند يا مجموعه اي از فزاينده ها كه در برگيرنده دگرگوني در سازمان فضايي روابط اجتماعي و تبادل ها است، تعريف كرده اند.
هر يك از اين پنج بر داشت ممكن است به نوعي توصيف روشنگري از تاريخ معاصر باشند. بيشتر صاحب نظران بيشتر متكي بر تعريف پنجم جهاني شدن هستند. در حال حاضر صرفا تاكيد بر اين نكته اهميت دارد كه با وجود برخي تداخل ها ميان اين پنج برداشت از جهاني شدن، كانون توجه آنها تفاوت چشمگيري با يكديگر دارند. بنابراين، براي مثال اشخاصي كه جهاني شدن را به عنوان بين المللي شدن مي دانند و كساني كه آن را قلمرو زدايي تلقي مي كنند، درك بسيار متفاوتي از امور جهان دارند. به دليل تعاريف ناسازگاري كه مطرح شد، بسياري از بحث هاي مربوط به جهاني شدن از همان آغاز به بن بست كشيده مي شوند.
نظر شما