به گزارش خبرگزاری مهر، رشد از هفت تا يازده سالگي به طور كلي نسبتا آرام و عاطفي است و اين ويژگي تا زماني كه رشد ناگهاني دوره بلوغ شروع شود در كودك وجود دارد. آرامش عاطفي در اين دوره دلايل متعددي دارد؛ اول اينكه نقشهاي كودكان در اين دوره به خوبي تعريف شده است؛ يعني كودكان به خوبي مي دانند كه ديگران چه و ظايفي را از آنها انتظار دارند و چه كارهايي بايد انجام دهند و چگونه اين نقش ها را ايفا كنند
دوم اينكه بازيها و ورزشها در اين دوره وسيله بسيار خوبي براي تخليه هيجانات پنهان شده كودكان است؛ يعني كودكان انرژي عاطفي خود را به مقدار زيادي در بازي و ورزش صرف مي كنند؛ سوم اينكه كودكان در اين دوره پيشرفت قابل ملاحظه اي در مهارت هاي مختلف از خود نشان مي دهند و در مقايسه با كودكان سه تا هفت ساله در انجام دادن وظايف و كارها كمتر با شكست و ناكامي روبه رو مي شوند، اما در اين دوره اوقاتي وجود دارد كه كودكان، هيجانات عميق و دائمي را تجربه مي كنند. اين هيجانات شديد كه بيشتر از نوع هيجانات ناخوشايند و نامطلوب است، كودكان را دچار بي تعادلي و عدم تمركزمي سازد.
ممكن است هيجان پذيري شديد در كودكان،ناشي از شرايط محيطي،جسمي يا هر دوي آنها باشد.زماني كه كودكان بيماريا دچار خستگي مي شوند احتمال اينكه هيجاني، بدخلق و به طور كلي ناسازگار شوند، بيشتر است. قبل از اينكه دوره كودكي به پايان برسد،زماني كه اندامهاي جنسي شروع به فعاليت مي كنند،هيجان پذيري شديد كودكان به اوج خود مي رسد.
عوامل محيطي نيزدر بروز واكنشهاي عاطفي شديد،سهم عمده اي دارد.در ابتداي اين دوره،رفتن به مدرسه اغلب عامل مهمي براي واكنشهاي عاطفي شديد كودكان به ويژه كودكاني كه تعادل عاطفي مناسب ندارند محسوب مي شود.
همچنين برخورد خشونت بار اولياي مدرسه با كودكان، باعث بروز دشواريهاي عاطفي در آنها مي شود. كودكان متعلق به گروههاي پايين تر اجتماع نيز ممكن است در مدرسه به احساس حقارت گرفتار شوند.مدرسه در ابتداي اين دوره به منزله موقعيت و شرايط جديدي است كه كودك بايد خود را با آن سازگار كند.
كودكاني كه نتوانند خود را با شرايط تازه سازگار كنند، در دوره هاي ديگر نيز اغلب دچار مشكلات عاطفي و رفتاري خواهند بود. بر اساس بسياري از مطالعات، كودكاني كه در ابتداي ورود به مدرسه با مشكلات عاطفي و هيجاني زياد روبه رو بودند،در سالهاي بعدي تحصيل نيز ناهنجاريهاي رفتاري بسيار داشتند.
براي ورود به مدرسه،لازم است كه كودك از نظر جسمي، عاطفي، هوشي و ذهني به رشد كافي رسيده باشد. اغلب والدين تصورمي كنند همين كه كودكان آنها ازنظر هوشي و ذهني آمادگي نسبي داشته باشند، براي رفتن به مدرسه كاملا آماده اند و در اين امر بسيارتعجيل مي كنند؛ در حالي كه علاوه بر آمادگي هوشي و ذهني، كودك بايد از لحاظ جسماني و مهمتر از آن نظر عاطفي نيز آمادگي كافي داشته باشد؛ زيرا فضاي مدرسه از نظر عاطفي با محيط خانواده بسيار متفاوت است.
كودكي كه هنوز به جو عاطفي خانواده نياز دارد،ولي از آن جداشده،به مدسه فرستاده مي شود،ممكن است دچار ناسازگاي رفتاري شود و گاه اولياي مدارس نيز با ابراز خشونتهاي بي مورد،دشواري هاي عاطفي كودكان را بيشتر كنند.
غير از مدرسه، هر تغيير قابل ملاحظه ديگر در زندگي كودك، او را دچار آشفتگي هيجاني و هيجان پذيري زياد مي كند. جدايي يا مرگ والدين، مهاجرت و تغيير محل سكونت يا تغييرمحل مدرسه از جمله عوامل ديگري هستند كه ممكن است در واكنشهاي عاطفي شديد كودكان در اين دوره تاثير بگذارد.
چگونه كودك هيجانات خود را تخليه مي كند؟
همان طور كه گفته شد،كنترل عواطف دروني از ويژگيهاي عاطفي كودكان در اين دوره است.كودك در دوره قبل به راحتي عواطف و هيجانات خود را ظاهر مي ساخت، ولي در اين دوره بنا بر عوامل مختلفي كه ذكر شد از ظهور عواطف و هيجانات خود جلوگيري مي كند و اين دليل مهمي براي نياز كودك به تخليه هيجاني در اين دوره است. كودكان در اين دوره ممكن است هيجانات خود را به شيوه هاي مختلفي تخليه كنند. بزودي بيشتر كودكان در مي يابند كه بازي و ورزش وسيله بسيار خوبي براي تخليه هيجاني آنهاست؛به علاوه خنده و حتي گريه نيز از جمله و سايل مهم تخليه هيجانات كودك در اين دوره محسوب مي شود.
البته كودك به طور ارادي و اختياري از اين و سايل استفاده نمي كند، بلكه زماني بيشتراز اين شيوه ها استفاده مي كند كه به طور تجربي و عملي براي او ثابت شود كه با استفاده از اين شيوه ها بهتر مي تواند آشفتگيها و ناراحتيهاي عاطفي خود را تخليه كند. كودكان هر چه بزرگترمي شوند در مي يابند كه برخي از شيوه ها از مقبوليت و پذيرش اجتماعي بيشتري برخوردار است؛ بنابر اين سعي مي كنند از آنها بيشتراستفاده كنند و در مقابل از شيوه هاي ديگر كه كمتر مورد پسند گروه همسالان يا محيط بزرگسالان است به طور محدود استفاده خواهند كرد. به عنوان مثال، گريه كردن شيوه اي است كه كودك هر چه رشد مي كند و بزرگتر مي شود،كمتر از آن استفاده مي كند؛زيرا اين عمل او را نزد ديگران،خصوصا گروه همسالان،كوچك و ضعيف جلوه مي دهد.
ولي بازيهاي پر جنب و جوش و خنديدن از و سايلي هستند كه با عدم پذيرش اجتماعي روبه رو نيستند و كودك از آنها بيشتر مي تواند استفاده كند.در انتهاي اين دوره،برخي از كودكان كه دوستان صميمي و نزديك دارند،به تدريج در مي يابند كه گفتگو و صحبت با اين دو ستان درباره حوادث و واقعيت هايي كه باعث بروزحالات عاطفي ناخوشايند در آنها شده "مانند ناكاميها، ترسها، حسادت، غم و غصه ها"به مقدار زيادي به آنها آرامش عاطفي مي دهد.كودك بدين طريق به يك چشم انداز جديد براي تخليه هيجاني خويش دست مي يابد؛ زيرا پيش از اين كودك بيشتر به صورت بدني و حركتي سعي درتخليه هيجانات خويش داشت، ولي از اين به بعد ياد مي گيرد كه با همدلي و همدردي ديگران خصوصا گروه همسال به خوبي مي تواند هيجانات خود را تخليه كند.
نظر شما