۲۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۳

جایگاه آموزه "علم حضوری" شيخ اشراق در فلسفه و کلام

جایگاه آموزه "علم حضوری" شيخ اشراق در فلسفه و کلام

پژوهش در علم حضوري و مباحث مرتبط با آن، همچون ويژگي ها و اقسام آن، پس از شيخ اشراق تا عصر حاضر رشد قابل توجهي نداشته، بلكه صرفا به تحقيقات خود شيخ اشراق در اين زمينه اكتفا شده و بيش از آن مطلب جديدي عمدتا ارائه نشده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، شهاب الدین سهروردی ملقب به شیخ اشراق (۵۴۹ - ۵۸۷ ق) از نامدارترین فیلسوفان ایران است. پس از شیخ اشراق، متكلمان و حكما به خصوص پيروانش، كم و بيش از آموزه های ایشان به ویژه "علم حضوري" براي حل برخي مشكلات فلسفه و كلام بهره برداري كردند و اين اصطلاح را به روشني در آثار خود به كار بردند. در ميان آنها، محقق طوسي (597 -672 )، علامه حلي (647 -726ق )، قطب الدين شيرازي (634 – 710 ق)، شمس الدين محمد شهروزي ( 687ق) و ميرداماد ( 1040 ق) در خور توجه هستند.

مي توان ادعا كرد كه پس از شيخ اشراق، ديدگاه وي در باب علم حضوري مقبوليتي همگاني و گسترده داشته و علاوه بر حكما،بسياري از متكلمان نيز آن را پذيرفته اند. البته با نگاهي گذرا به آثار متاخران، آشكارا مي بینیم كه پس از شيخ اشراق قلمرو علم حضوري گسترش نداشته، بلكه محدودتر شده است. از جمله، ديدگاه او مبني بر معرفت شهودي و حضوري انسان به جهات محسوسات،با مخالفت شديدي روبه رو شده و بسياري از جمله صدر المتالهين، آن را نقد و انكار كرده اند.

از ميان كساني كه از ديدگاه شيخ اشراق در اين باره دفاع كرده و به ايرادهاي صدرالمتالهين پاسخ گفته اند مي توان حاج ملاهادی سبزواري را نام برد. وي به اشكالات صدر المتالهين پاسخ گفته و از نظريه شيخ اشراق مبني بر اشراقي بودن معرفت ما به جهان خارج محسوس دفاع كرده است.

علاوه بر این مي توان گفت پژوهش در علم حضوري و مباحث مرتبط با آن، همچون ويژگي ها و اقسام آن، پس از شيخ اشراق تا عصر حاضر رشد قابل توجهي نداشته، بلكه صرفا به تحقيقات خود شيخ اشراق در اين زمينه اكتفا شده و بيش از آن مطلب جديدي عمدتا ارائه نشده است. البته در عصر حاضر"علم حضوري"در فلسفه اسلامي بيش از گذشته مورد توجه و بازنگري قرار گرفته است. انديشمندان مسلمان در اين دوره، با نگاهي هستي شناسانه و نيز معرفت شناسانه،به پژوهش و بررسي اين مسئله پرداخته اند و از آن براي حل مسائل بسياري در فلسفه،بهره برداري كرده اند.

مهمترين بهره برداري را مي توان در معرفت شناسي سراغ گرفت. آنجا كه معرفت هاي يقيني بشر بر سنگ بنايي يقيني"بديهات اوليه و وجدانيات" ابتنا مي يابد. وجدانيات گزاره هايي هستند كه از علم حضوري حكايت مي كنند. از اين رو قابل ارجاع به علم حضوري اند. افزون بر آن به نظر مي رسد مي توان بديهيات اوليه را نيز به علم حضوري ارجاع داد.

نخستين سنگ بناي معرفت يقيني انسان بر علمي حضوري، بدون واسطه و ترديد ناپذير مبتني است. اين بهره برداري در گذشته، كمتر مورد توجه قرار گرفته يا اصلا بدان توجهي نشده است. مي توان بر اساس آموزه "علم حضوري" رشد چشمگير و قابل توجهي در معرفت شناسي داشت.

با اذعان به گزاره هايي وجداني همچون گزاره "من هستم"، "قوايي تحريكي و ادراكي همچون حواس و عقل دارم"، "مفاهيم و صور ذهني و افكار و انديشه هايي دارم" و بسياري از گزاره هاي ديگر كه از علم حضوري ما حكايت مي كنند و نيز اعتراف به بديهيات اوليه، ادعاهاي شكاكان و نسبيت گرايان مبني بر انكار هرگونه معرفت يا ترديد در آن، نامعقول و غير عقلاني مي گردد.

معرفت شناسي بر سرمايه هايي معرفتي مبتني است. بدون اين سرمايه ها، نمي توان معرفت شناسي را به جد آغاز كرد. وظيفه يا نقش معرفت شناسي اين است كه پس از اذعان به برخي از معرفت ها،از راه آنها و به كمك آنها گزاره هاي درست را از خطا و نادرست تمييز دهد.

کد خبر 2095624

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha