۳ مرداد ۱۳۸۴، ۱۳:۱۴

معضلات و مشكلات ايثارگران در آيينه رسانه‌ها (10)

با بي‌مهري‌تان‌ جانبازان‌ را نيآزاريد

با بي‌مهري‌تان‌ جانبازان‌ را نيآزاريد

گمان‌ مي‌كردم‌ مسوولان‌ مي‌خوانند و تلنگري‌ به‌ خود مي‌زنند كه‌ وامصيبتا،ما از سرفه‌هاي‌ خشك‌ جانبازان‌ است‌ كه‌ امروز بركرسي‌ رياست‌ تكيه‌ زده‌ايم‌! اما زهي‌ خيال‌ باطل‌! دريغ‌ از يك‌ گوش‌ شنوا! به‌ گفته‌ بسياري‌ از جانبازان‌، مديران‌ و برخي‌ كارمندان‌ قبلي‌ و فعلي‌ بنياد برخوردي‌ تحكم‌آميز با اين‌ اسطوره‌ها داشته‌اند. خودتان‌ قضاوت‌ كنيد، كجاي‌ دنيا، با قهرمانان‌ ملي‌ خود چنين‌ برخوردي‌ مي‌كنند؟

به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر در ادامه مجموعه اخبار «معضلات و مشكلات ايثارگران در آيينه رسانه‌ها» اين‌بار مطلبي از روزنامه اعتماد منتشر مي‌شود . اين روزنامه در قسمت «پرونده روز» مورخ بيست و پنجم تيرماه سال جاري مطلبي به قلم وحيد شريفي با عنوان «اكنون نوبت شماست» منتشر كرد. متن اين گزارش به شرح ذيل است:

مديران‌ و برخي‌ كارمندان‌ قبلي‌ و فعلي‌ بنياد امور جانبازان‌ برخوردي‌ تحكم‌آميز با اين‌ اسطوره‌هاي‌ ايران‌ داشته‌اند. خودتان‌ قضاوت‌ كنيد، كجاي‌ دنيا، با قهرمانان‌ ملي‌ خود چنين‌ برخوردي‌ مي‌كنند؟

وقتي‌ قرارشد به‌ بهانه‌ روز مبارزه‌ با سلاح‌هاي‌ شيميايي‌ و ميكروبي‌، پرونده‌ مشكلات‌ جانبازان‌ و روند رسيدگي‌ به‌ وضعيت‌ آنها را كار كنيم‌، با خود گفتم‌ سال‌ها است‌ روزنامه‌نگاران‌ پير و جوان‌ ايراني‌ در اين‌باره‌ نوشته‌اند چقدر بنويسيم‌ كه‌ وضعيت‌ مسكن‌، دارو و امكانات‌ رفاهي‌ جانبازان‌ اسف‌بار است‌. در گزارش‌هايمان‌، جانباز شيميايي‌ و خانواده‌هايشان‌ چقدر از مشكلات‌ گفتند، گفتند و گفتند. اما كسي‌ گوش‌ نداد.

در نزديكي‌ منزلمان‌، جانبازي‌ زندگي‌ مي‌كرد كه‌ هر از گاهي‌ به‌ او سرمي‌زدم‌.از انتقادات‌ او در گزارشم‌ استفاده‌ كردم‌.پارسال‌ او با حال‌ نه‌ چندان‌ خوب‌ خود تمام‌ سعي‌اش‌ را كرد تا من‌ از وضعيت‌ اين‌ عزيزان‌ و نحوه‌ برخورد نهادها و سازمان‌هاي‌ مسوول‌ اطلاعاتي‌ كسب‌ كنم‌.اكنون‌ او ديگر در بين‌ ما نيست‌ كه‌ من‌ هم‌ سراغش‌ بروم‌ و دوباره‌ خواهش‌ كنم‌ تا از مشكلات‌ ديرينه‌ جانبازان‌ و اينكه‌ آيا هنوز بنياد، وام‌ درخواستي‌اش‌ را داده‌ يا نه‌ برايم‌ بگويد.

امسال‌ اين‌ زحمت‌ را به‌ خود ندادم‌ كه‌ به‌ سراغ‌ جانبازي‌ ديگر بروم‌. راستش‌ هنوز دليلش‌ را نمي‌دانم‌.شايد فراق‌ آن‌ دوست‌ شيميايي‌ ياراي‌ رفتن‌ دوباره‌ به‌ من‌ نداد.اما نه‌! كمي‌ كه‌ بهتر فكر مي‌كنم‌ اولين‌ بند اين‌ گزارش‌ يادم‌ مي‌آيد: «من‌ كه‌ كاري‌ نمي‌توانم‌ بكنم‌.» سال‌هاي‌ گذشته‌ اين‌ فكر را نمي‌كردم‌. گمان‌ مي‌كردم‌ ما روزنامه‌نگاران‌ مي‌نويسيم‌ و مسوولان‌ مي‌خوانند و تلنگري‌ به‌ خود مي‌زنند كه‌ وامصيبتا،ما از سرفه‌هاي‌ خشك‌ جانبازان‌ است‌ كه‌ امروز بركرسي‌ رياست‌ تكيه‌ زده‌ايم‌! اما زهي‌ خيال‌ باطل‌! ما نوشتيم‌ و نوشتيم‌.آنقدر كه‌ حرف‌هاي‌ جانبازان‌ و مشكلات‌ و معضلات‌شان‌ را از بر كرديم‌. دريغ‌ از يك‌ گوش‌ شنوا! نه‌ پاسخي‌ آمد، نه‌ عكس‌العملي‌ ديديم‌ و نه‌ گامي‌ به‌ جلو برداشته‌ شد.

سال‌هااست‌ روزنامه‌نگاران‌ پير و جوان‌ ايراني‌ در اين‌باره‌ نوشته‌اند چقدر بنويسيم‌ كه‌ وضعيت‌ مسكن‌، دارو و امكانات‌ رفاهي‌ جانبازان‌ اسف‌بار است‌. در گزارش‌هايمان‌، جانباز شيميايي‌ و خانواده‌هايشان‌ چقدر از مشكلات‌ گفتند،گفتند و گفتند. اما كسي‌ گوش‌ نداد.

نمي‌دانم‌! شايد باز هم‌ قصور از طرف‌ ماست‌.شايد بيشتر بايد قلم‌ فرسايي‌ كنيم‌.شايد مسوولان‌ محترم‌ قدري‌ وقت‌ بگذارند و قدري‌ به‌ ولي‌ نعمتان‌ فراموش‌ شده‌ انقلاب‌ عنايت‌ كنند.

مساله‌ مهم‌ اين‌ است‌ كه‌ بروكراسي‌ اداري‌ در ايران‌ سالهاست‌ كه‌ زندگي‌ مردم‌ بويژه‌ جانبازان‌ را تحت‌ الشعاع‌ قرارداده‌. براي‌ از بين‌ رفتن‌ اين‌ نظام‌ سنتي‌ اداري‌ هم‌ فكري‌ بايد كرد، تمهيداتي‌ بايد انديشيد تا جانبازان‌ اسير اين‌ دوندگي‌هاي‌ طاقت ‌فرسا و گاهي‌ بي‌فايده‌ نشوند.

بسياري‌ از جانبازان‌ يا خانواده‌هايشان‌ در مصاحبه‌ با ما از دوندگي‌هاي‌ بي‌موردشان‌ در بنياد جانبازان‌ گلايه‌ها دارند. غرض‌ اينكه‌ به‌ گفته‌ بسياري‌ از جانبازان‌، مديران‌ و برخي‌ كارمندان‌ قبلي‌ و فعلي‌ بنياد امور جانبازان‌ برخوردي‌ تحكم‌آميز با اين‌ اسطوره‌هاي‌ ايران‌ داشته‌اند. خودتان‌ قضاوت‌ كنيد، كجاي‌ دنيا، با قهرمانان‌ ملي‌ خود چنين‌ برخوردي‌ مي‌كنند؟

همسر يك‌ جانباز در درددل‌هايش‌ مي‌گفت‌: شوهرش‌ جانباز اعصاب‌ و روان‌ است‌. بايد براي‌ اثبات‌ جانباز بودن‌ شوهرم‌ براي‌ بنياد مدرك‌ ارايه‌ مي‌كردم‌. به‌ من‌ گفتند بايد صورت‌ سانحه‌ بياوريد. من‌ الان‌ موج‌ آن‌ خمپاره‌ منفجر شده‌ كه‌ باعث‌ بيماري‌ اعصاب‌ شوهرم‌ شد را از كجا بياورم‌؟ روزي‌ كه‌ آن‌ رزمنده‌ مجروح‌ مي‌شد و بعضي‌ها اصلا اعلام‌ مجروحيت‌ نكردند و فكرش‌ را نمي‌كردند كه‌ روزي‌ به‌ اين‌ چيزها احتياج‌ پيدا كنند، حالا از كجا مدركش‌ را بياورند؟ باعث‌ شرمساري‌ است‌ كه‌ چنين‌ رفتارهايي‌ را با جانبازان‌ و خانواده‌هايشان‌ شاهديم‌.

در پايان‌ التماسي‌ دارم‌ كه‌ اگر واقعا نمي‌توانيد به‌ خواسته‌هاي‌ برحق‌ آنان‌ گوش‌ دهيد، با بي‌مهري‌تان‌ جانبازان‌ را نيازاريد.

معضلات‌ قديمي‌ نيز هنوز پيداست‌. اكنون‌ جانبازاني‌ كه‌ از بنياد حقوق‌ دريافت‌ مي‌كنند، هيچگاه‌ نمي‌توانند با حقوق‌ دريافتي‌ زندگي‌ خود و خانواده‌شان‌ را تامين‌ كنند. چه‌ مي‌توان‌ كرد. با 150 هزار تومان‌ درآمد ماهيانه‌ آن‌ هم‌ اگر پرونده‌شان‌ مورد تاييد قرار گيرد. دارو و درمان‌ هم‌ كه‌ وضعيتش‌ روشن‌ است‌. هر روز يك‌ مشكل‌ جديد. روزي‌ دارو ناياب‌ مي‌شود و روزي‌ ديگر هم‌ كه‌ داروي‌ خارجي‌ موجود نيست‌، بايد بروند مشابه‌ ايراني‌ آن‌ را دريافت‌ كنند. معمولا چون‌ مشابه‌ ايراني‌ كارايي‌ داروي‌ خارجي‌ را ندارد آنها به‌ ناچار تعداد مصرف‌ را بالا مي‌برند. از اين‌ رو عوارض‌ شيميايي‌ دارو نيز بالا رفته‌ و جانبازان‌ با مشكلي‌ جديد در روند درمان‌ خود مواجه‌ مي‌شوند. اعطاي‌ مسكن‌ هم‌ كه‌ در حد حرف‌ باقي‌ مانده‌. اكنون‌ بسياري‌ از جانبازان‌ مستاجرند.

در پايان‌ التماسي‌ دارم‌ كه‌ اگر واقعا نمي‌توانيد به‌ خواسته‌هاي‌ برحق‌ آنان‌ گوش‌ دهيد، با بي‌مهري‌ تان‌ جانبازان‌ را نيازاريد.

کد خبر 210377

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha