تحولات دو سال اخیر در منطقه خاورمیانه و بالا گرفتن انقلابهای مردمی در کشورهای عربی که آنرا در کشور با تعبیر "بیداری اسلامی" می شناسیم، در کنار دیگر دستاوردهای خویش، بار دیگر ضعف و سستی مزمن و متراکم میان نخبگان و اصحاب تحلیل در شناخت محیط پیرامون کشور و ارتباط با جهانهای همسایه را نمایان ساخت. تشابه موقعیت فرهنگی و تاریخی کشورمان با دیگر کشورهای جهان اسلام ـ و از آن جمله جهان عرب ـ در رویارویی با جهان جدید و تحولات عمیق پیشرو و همسانی یا نزدیکی دشواره های (پروبلماتیکها، إشکالیات) مطرح در هر دو سو، بحثی کهن است که بارها درباره آن سخن رفته است، با این وجودبه نظر می رسد که موقعیت مرکزی غرب در اندیشه و مسائل فکری مطرح کشور، همچنان جا را بر شناخت، پیگیری و تحلیل حوزه های فرهنگی و تمدنی دیگر در میان نخبگان و روشنفکران ما تنگ کرده است و همچنان ترجیح می دهیم با اصل اندیشه و تمدن رقیب مهر یا قهر بورزیم تا اینکه فرصت عمر را صرف تحلیل فهم یا کج فهمی های همگنان خود در تجربه چالش با دنیای جدید نمائیم.
گریزی از اعتراف به رابطه تأثیر و تأثر موجود میان ما و محیط پیرامونی مان نداریم. به طور مشخص در حوزه جهان عرب می توان نمونه های فراوانی از این تعامل ناگزیر تاریخی را یادآوری کرد و در حوزه اندیشه از تأثیر جریانهای فکری عبده، رشید رضا و سید قطب از یک سو و جریانهای ملی گرا، چپ و اصلاحگرای جهان عرب از سوی دیگر بر فعالان و جنبشهای کشورمان در دهههای گذشته یاد کرد و یا در مقابل تأثیر و انعکاس جنبش مشروطیت، ملی کردن نفت و انقلاب اسلامی بر تحولات سده اخیر در جهان عرب را بازخوانی کرد، اما پرسیدنی است که چرا در افق پرسشهای اساسی جریانهای فکری متنوع کشورمان شناخت و تجزیه و تحلیل فرهنگها و تجارب حوزههای تمدنی دیگر، جایگاهی درخور نیافته است؟ و از سطح آشنایی مجمل با چهرههایی معدود و عمدتا تاریخی، آنهم در سطح کلیات و عمدتا در حوزه اندیشه سیاسی، فراتر نرفته است؟
به ویژه اگر بپذیریم که آنچه پرداختن به تجربهها و تحولات این حوزههای جغرافیایی/ تمدنی را به ضرورتی فرهنگی بدل می سازد، نه فقط مجاورت و همسرنوشتی، یا بایستههای تفکر طراز جهانی و معاصر، که این واقعیت است که نوشتن تاریخ مدرنیته ایرانی، یعنی روایتی از فراز و فرودهای تاریخی، فرهنگی و فکری از تجربه معاصر ایران، بدون نگاهی به واقعیت تعاملات فکری، اجتماعی و سیاسی- فرهنگی محیط اقلیمی پیرامون، ممکن نخواهد بود.
به نظر میرسد پارهای خصال جریان روشنفکری از جمله سلطه گونهای کلاسیکگرایی فکری؛ اروپامداری روایت آن از مدرنیته؛ اکتفا به روایتگری کلان روایت جدال سنت و مدرنیته و بل مدرنیته و پست مدرنیسم؛ و پارهای باورها و قضاوتهای پیشینی مبتنی بر تحقیر و تعظیم کشورها و فرهنگهای پیرامونی و تعصبهای فرهنگی از دلایل مؤثر در بی اعتنایی و بی اطلاعی شبه کامل نخبگان فکری ما از تحولات فکری، فرهنگی و اجتماعی جهان های همسایه باشند.
در دل تحولات و اوج مباحث فکری دهه هفتاد، با همت پارهای از فضلای حوزه و دانشگاه، شناخت و پیگیری رویکردها و مکاتب مختلف فکری جهان عرب در دهههای اخیر پس از رخوتی طولانی، سرانجام از محدوده نسل اول (طهطاوی و سید جمال و عبده) و تا حدودی نسلهای اسلامی دهه 40 (همچون سید قطب) فراتر رفت و چهره های فعال و تأثیرگذار دهههای اخیر آن سامان، معرفی و پارهای از آثار آنها ترجمه گردید، به گونهای که شاید بتوان گفت آموزهها و مباحث منتقل شده، توانست به غنای بحثهای فکری رایج در کشور کمک کرده و عناوینی را بر سیاهه مسائل مطرح در حوزه اندیشه بیافزاید. با این همه به نظر می رسد با وجود چنین رویکردی شناخت ما همچنان از سطح چهرههای مطرح فراتر نرفته است و همچون دیگر عرصهها از کمبود ترجمه متون اصلی و جدی رنج میبرد.
مراجعه محققان و پژوهشگران به متون اصلی نیز با موانع موجود بر راه دسترسی به منابع و آشنایی با تحولات روزآمد کشورهای عربی برخورد و پس از جهش اولیه از سرعت و کثرت آن کاسته شد. از این تجربه و نیز تجربه نسلهای پیشین روشنفکری کشور میتوان دریافت که توجه به جهان پیرامون و دستیافتهها و آرای متفکران آن پیوندی عملی با رشد و جدیت مباحث و مناقشات فکری در کشور دارد و میزان دوری و کاهش این توجه خود میتواند شاخصی از کاستن فروغ مناقشات فکری در میان نخبگان به دست دهد.
این بحث را میتوان از زاویه دیگری یعنی نسبت و رابطه ما با سنت و فهم و نقد آن نیز بازخوانی کرد. در سخن گفتن از سنت ما با سه گستره یا حوزه متفاوت روبروئیم که ناگزیر از پرداختن موازی به آنها هستیم. گستره نخست میراث کهن یا عتیق است که سازوکار و ساخت فرهنگی ویژه جهان باستان تا مرحله ظهور اسلام را دربرمی گیرد؛ گستره دوم میراث قدیم است که ساخت فرهنگی ایرانی ـ اسلامی منتشر از هنگام ورود اسلام به ایران تا هنگام رویارویی با جهان مدرن در مرزهای جغرافیایی و فرهنگی این سامان را شامل میشود و سرانجام میراث معاصر یا نزدیک است که خود به دو مرحله پیش و پس از مشروطه قابل تقسیم است. نبود تقسیم کاری و اهتمام متوازن به این سه میراث یا سنت، سبب شده است که در دورههای مختلف و تحت تأثیر پسندهای متأثر از ایدئولوژی، یکی مرکز توجه و محور مناقشات قرار گیرد و دو دیگر تحت الشعاع آن قرار گیرد، چنان که گویا دورهای از عدم برآمده باشد و یا به عدم منتهی شده باشد.
آنچه این فقدان مستمر توازن را تعمیق میبخشد، سیطره مطالعات و پژوهشهای کلاننگر و پروژههای مدعی ارائه نظریههای راهنما و مفسری است که میتوانند یک جا تکلیفمان با عالم و آدم، و فرهنگ و تاریخ روشن کنند. از اینجا می توان میان دو نوع مطالعات سنت پژوهانه میکروسکپی(خرد و موضوعمحور) و ماکروسکوپی(کلان و پروژه محور) تفکیک کرد و مدعی شد که تنها رویکرد نخست و انباشت، تراکم و استمرار پژوهشهای این دسته است که می تواند ما را به درک متوازن از خود و درسآموزی از تجربیات و تحولات پیرامونی راه برد. تواضع در مدعیات، شفافیت مبانی و مفروضات و تنوع روشها و زوایای بررسی در مطالعات میکروسکپی آن را از تقسیم بی پشتوانه و سرِخود تاریخ و فرهنگ تحت تاثیر گرایشهای ایدئولوژیک و پیشینی، و صدور احکام کلی و فراگیر باز می دارد، چرا که برآمده از این باور است که هنوز حجم پرسش ها و ابهاماتی که با آن روبروئیم به مراتب فراتر از میزان دانسته ها و دستیافته های ماست و قرائتهای یقینی و نظریههای کلان ارئه کننده تفسیرهای آماده و آکنده از تعمیمهای فراوان به شناخت ما عمقی نخواهد بخشید.
ما ناگزیر از توجه به میراث نزدیک خود و بازخوانی آن با رویکردی انتقادی هستیم که به جای شروع از میراث برای ارائه قرائتی از آن از دشوارها (پروبلماتیکهای) قرائت آغاز می کند و هم هنگام به سه میراث کهن، قدیم و نزدیک توجه دارد؛ مبتنی بر به رسمیت شناختن تعدد روشی، و استقبال از اختلاف رویکردها و تنوع زوایای تحلیل و بررسی یک پدیدار مشخص و تحمل مخاطرات چنین پژوهشهایی می باشد. این مخاطرات به ویژه هنگامی که موضوع میراث نزدیک و معاصر باشد، که هنوز از فضا و مسائل و گروهبندی های حاکم بر آن نرهیده ایم، دوچندان می شود. در اینجاست که بار دیگر اهمیت رویکرد و توجه به تحولات و مناقشات جهان های همسایه خود می نماید. می توان ادعا کرد و براین ادعا شواهدی اقامه نمود که به عنوان نمونه جهان عرب با توجه به گستره جغرافیایی و تنوع نظام های حاکم فرهنگی و سیاسی، و نیز نزدیکی و سهولت بیشتر تردد و تماس نخبگان آن با جهان اندیشه مدرن، در این زمینه تجربیات و یافته های آموزندهای برای روشنفکران و نخبگان ما میتواند داشته باشد و به ویژه نسلهای تازه محققان و مطالعات دانشگاهی متأخر آن در گذر از قرائتهای کلان به پژوهش های خرد گام های جدی برداشته اند.
شاید بی مناسبت نباشد که در پایان سخن به یکی از نمونه های مباحث صورت گرفته اشاره کرد: در میان حوزه های گوناگون مطالعات و تحقیقات در کشورهای عربی، حوزه دین از تنوع رویکردها و روشهای بی نظیری برخوردار است که با توجه به اهمیت عنصر دین در سپهر اندیشه ایرانی، شناخت و پیگیری محصولات علمی و تحقیقاتی این حوزه و چالشهای برآمده از آورد جریان های مختلف از اهمیت بسزایی برخوردار است.
از مجموعههای مهم و پرآوازه منتشر شده در سالهای اخیر در جهان عرب مجموعه کتابهای فشرده، منسجم و عالمانه ای است که تحت عنوان واحد "الإسلام واحدا و متعددا" توسط جمعی از محققان و پژوهشگران کشور تونس به سرپرستی دکتر "عبدالمجید الشرفی" روشنفکر نامور تونسی، نگارش و نشر یافته است که دو کتاب وی بنامهای "اسلام و مدرنیته" و "عصری سازی اندیشه دینی" به فارسی ترجمه شده است.
از این مجموعه تاکنون 18 عنوان منتشر شده است و عناوینی چند نیز به آن افزوده خواهد شد. به رغم اهمیت و انعکاس وسیع این مجموعه در جهان عرب، که مناقشاتی جدی و واکنش تند جریانهای سلفی را به همراه داشت، متأسفانه در داخل کشور این مجموعه مورد توجه قرار نگرفته و جز شمار معدودی از محققان با این مجموعه آشنایی و دسترسی نیافته اند و به سبب عدم معرفی این سلسله کتابها به متخصصان و صاحبنظران این حوزه، زمینه برای نقد وبررسی آنها فراهم نشده است. در حالی که بررسی، نقد و بحث عناوین متنوع مجموعه "الإسلام واحدا و متعددا"، می توانست بر غنای مباحث موجود در سطح کشور بیفزاید و زمینه ساز و تسهیل گر ارتباط علمی میان این دو حوزه مهم و تأثیرگذار در جهان اسلام گردد. از سوی دیگر مؤلفان و محققان این مجموعه بخشی از یکی از سرزنده ترین و فعال ترین جریانهای فکری جهان عرب به ویژه مغرب عربی را شکل می دهند که رویکرد و دریافتهای آن در حوزه دین بسیار متفاوت و مناقشه برانگیز است که آشنایی نزدیکتر و دقیقتر از آنها می تواند به گشوده و گسترده تر شدن افقهای بحث و پژوهش علمی در کشور کمک کند. 1
نگاهی به عناوین منتشر شده این مجموعه گویای رویکرد متفاوت و بحثبرانگیز نویسندگان است: الاسلام السّني؛ اسلام الفقهاء؛ اسلام المتكلمين؛ الاسلام الخارجي؛ الاسلام الحركي(بحث في ادبيات الأحزاب و الحركات الإسلامية)؛ الاسلام الآسيوي؛ اسلام الفلاسفة؛ الاسلام "الأسود"(جنوب الصحراءالکبرى)؛ الاسلام في المدينه؛ اسلام المتصوفه؛ الاسلام الشعبي؛ الاسلام العربي(كيانه و خصائصه)؛ اسلام المجددين؛ اسلام عصورالانحطاط؛ اسلام الاكراد(إنموذج الإسلام الأقليات؛ قراءة في تداخل الديني و القبلي و القومي)؛ اسلام الساسة؛ اسلام المصلحين؛ الاسلام البدوي(اسلام الطوارق نموذجا).*
پی نوشت:
1- در طی سال گذشته انتشارات توت، دو عنوان از کتابهای این مجموعه را تحت عنوان اسلام از نگاه های متعدد منتشر ساخته است که البته با عنوان اصلی این مجموعه یکی نیست.
*نویسنده: محمدرضا فرطوسی، پژوهشگر تاریخ اندیشه معاصر اسلامی و ایرانی
نظر شما