محسن مطلق در گفتگو با خبرنگار مهر، با تاکید بر اینکه مدتهاست تصمیم گرفته نوشتن را کنار بگذارد، اظهار داشت: حس میکنم نوشتن در شرایط فعلی دیگر فایدهای ندارد. به نظر من خبری نیست و کسی هم نیست که بخواهم برای او بنویسم. سوالم این است که برای که و برای چه بنویسم؟ نوشتن باید توام با نتیجهای باشد، وقتی چنین نتیجهای را نمیبینم، طبیعی است که نوشتن را ببوسم و بگذارم کنار.
وی ادامه داد: اوضاع اجتماعی پیرامون ما بسیار وخیم است و کسی هم انگار به این مساله توجهی ندارد من در این وضعیت به دنبال این هستیم که کاری بکنم که با آن بشود به جامعه تکانی داد و نوشتن آن کار نیست.
این نویسنده ادامه داد: مشکل امروز ادبیات مثل سینما، باند بازی است. باندهایی که نمیگذارند فعالیت کنید و نمیگذارند فعالیت شما دیده شود. آخرین کتاب من «مَگیل» بود. آن را برای چندین نفر فرستادم تا بخوانند و دربارهاش نظر بدهند اما پس از مدتها به من گفتند حتی آن را ورق هم نزدهاند. وضعیت امروز این است. عدهای سعی دارند با تبانی تنها خود و کارهای خودشان را ببینند و از فروش کارهای همدیگر به فروش برسند.
مطلق همچنین گفت: من برآمده از دل جنگ هستم. دیدم که دوستانی که زمانی همکار ما بودند و در کنار ما کار میکردند، ناگهان از کنار ما بلند شدند پستهایی حتی در سطح معاونت وزیر ارشاد گرفتند و جالب اینکه وقتی مسئول شدند شدیدترین برخوردها را با ما که روزی با هم همکار بودیم انجام دادند، این تازه وضعیت برخورد با دوستان بوده و نه غریبهها. وقتی همه این رویدادها را میگذارم کنار هم، نوعی سرخوردگی پیش روی من قرار میگیرد که نمیدانم دیگر باید برای که و برای چه بنویسم؟
این نویسنده تاکید کرد: با در نظر گرفتن همه این مسائل فعلا نوشتن را بوسیدهام و به کنار گذاشتم تا شاید اگر روزی نوشتن فایدهای هم داشت بنویسم. البته فعلاً که وضعیت هر روز بدتر از روز قبل میشود و کسی برای پاسخگویی وجود ندارند؛ انگار عمدا همه میخواهند ما در این گرفتاریها غرق شویم.
محسن مطلق متولد 1348 تهران است. وی در سال 1362، برای اولين بار به جبهههای جنگ رفت و تحت تأثير آن فضا تا پايان جنگ در جبهه ماند. مطلق كار نوشتن درباره جنگ را با كتاب «زنده باد كميل» آغاز كرد و چند كتاب ديگر مثل «برد ايمان»، «مخمل يادها»، «نگاه شيشهای»، «مهاجر مهربان»، «يك روز يك مرد» و مجموعه داستان «آنجا كه من بودم» از جمله كارهای اوست.
نظر شما