به گزارش خبرگزاری مهر، یکی از ویژگی های اخلاقی خوب که متخلق شدن به آن برای هر انسانی مفید و سازنده است کنترل غضب و عصبانیت است. بر همین اساس انسان باید درپی یافتن راههایی برای کنترل عصبانیت خود باشد. يكي از موثرترين درمان ها براي كنترل عصبانيت در بلند مدت، توسعه ي عادت خويشتن نگري است. بعد ازهر حادثه ي منجر به عصبانيت بررسي انعكاس آن داراي اهميت است.
براي توضيح دادن اين شيوه مثالي مي زنم؛ فرض كنيد شخصي از شما انتقاد مي كند، با بدرفتاري و اظهار نظرهاي ناجور آزارتان مي دهد و شما را آتشي و متلاطم مي كند. حال اگر درباره ي آن رويداد خويشتن نگري و آن را تجزيه و تحليل كنيد، متوجه مي شويد كه واقعا با اقدام به تلافي و انتقام و بر افروختن آتش خشم چيزي به دست نمي آوريد. در حقيقت بدين ترتيب با روش خويشتن نگري تاثير آن فرد در شما بسيار كم مي شود. هر چه بيشتر بخواهيد انتقام بگيريد اقدام او قوي تر خودنمايي مي كند. اين طبيعت انسان است که با عصباني شدن به خويش صدمه مي زنيم. دوم اين كه جو اطراف خود را آلوده مي كنيد و ارتعاشات عصبانيت و كينه و دشمني را گسترش مي دهيد. سوم اينكه، نظر سو او را نسبت به خود تقويت مي كنيد. پس سه ضرر متوجه شماست،بدون اين كه منفعتي و جود داشته باشد.
طرز تلقي صحيح اين است كه افراد مختلف داراي ايده هاي مختلفي درباره شما هستند و شما نمي توانيد نظر ايشان را با پرخاشگري تغيير دهيد.همچنين براي تغيير نظر آنان نسبت به خود به تلاش نيازي نداريد. حقيقت هميشه حقيقت است و بستگي به نظريه افراد درباره ي شما ندارد، بلكه بستگي به باور محكم خودتان دارد اگر متقاعد شده ايد كه كارتان درست است و راست مي گوييد، آن گاه هيچ چيز ديگر نبايد برايتان مهم نباشد. نظريه و عقيده افراد درباره شما بر اساس تعصب و طرز تلقي و محدود بودن شناخت آنان شكل مي گيرد و به هيچ وجه معيار نيست و همان طور كه اگر بعضي ها درباره شما خوب يا بد فكر كنند در زندگي روزمره تان عملا هيچ نقشي ندارد.
حقايق بيشتري است از آنچه مي توانيد براي خويشتن نگري هر زمان كه براي كاهش عصبانيت به آن نياز داشتيد استفاده كنيد. گاهي به اين دليل عصباني مي شويد كه اطرافيان يا زير دستانتان آن طور كه مي خواهيد عمل نمي كنند. در اين صورت پيش از هر چيز بايد به خود ياد آوري كنيد كه ديگران هم مثل شما داراي طرز فكر و روش منحصر به فرد هستند، شايسته نيست كه انتظار داشته باشيم عادت ها و روش هاي تفكر خود مورد نظر ما آن طور باشد كه ما مي خواهيم. اگر تا اين حد خودپرست باشيد كه مدعي شويد عادت ها، طرز تلقي و تفكرات شما كامل است و همه ي دنيا بايد خود را با شما و فق دهند و از روش هاي شما پيروي كنند موجب خنده خواهيد شد. بنابراين به دليل اين كه سبك و شيوه ي رفار و عملكرد ديگران مطابق ميل و سايقه ي شما نيست عصباني مي شويد و اين عاقلانه نيست. اگر مي خواهيد فردي در زمينه ي خاصي اصلاح شود، نبايد سعي كنيم كه با ابراز عصبانيت و وارد كردن فشار بر او بخواهيم در راه خاصي پيش برود. اين بايد با توسل به پيشنهاد و استفاده از سياستي خاص، مطابق با موقعيت و شرايط انجام گيرد.بنابراين آن شخص خود به خود به روش مورد انتظار عمل مي كند. اين كه بعضي ها را با تحكم و سلطه گري تغيير دهيد،روش صحيح مديريتي نيست.اين مرحله بايد با اخلاق و روحيه ي خوب پشت سر نهاده شود.
گاهي به دليل اين كه در هنگام تكميل و اجراي خواسته ها و اهدافتان افراد يا موانعي سر راهتان ظاهر مي شوند،عصباني مي شويد.در اين هنگام بايد به ياد آوريم كه مسائل و مشكلات جزيي از زندگي هستند. گاهي ممكن است حيرت كنيد كه چگونه ناگهان چنين سختي هايي به زندگي تان راه يافته اند اما حقيقت اين است كه زندگي طوري بر نامه ريزي و طراحي شده كه در آن با مسائل خاصي مواجه شويد و درس هاي جديدي براي رشد بيشتر بياموزيد اين تنها براي شما صادق نيست، بلكه براي همه صدق مي كند، بنابر اين مشكلات و موانع زندگي را موقعيت هايي براي رشد و يادگيري بيشتر در نظر آوريد نه اين كه از روبرو شدن با موانع عصباني شويد.
بعضي از مسئولان امور شهري در فراهم كردن امكانات تفريح و آسايش شهري مثل آب،فاضلاب، تلفن،برق،جاده و ...بي دقت بوده اند و در انجام وظيفه غفلت مي كنند و به طور كلي موجب مشكلات و خطراتي براي مردم شهر مي شوند و عده اي به اين افراد مدام دشنام و نفرين و گاهي تهمت مي زنند كه اين كار باعث عصبانيت وبالا رفتن فشار خون مي شود. در اين حالت دليل خشم زياد اين است كه فرض مي كنيم ما كامل هستيم و بقيه دنيا غير مسئول و پر از عيب و نقص. اگر مي خواهيد خشم و عصبانيت خود را كاهش دهيم بايد با واقعيت كنار بياييم.
بعضي وقت ها دليل عصبانيت ما اين است كه قادر به پذيرش حقايق زندگي نيستيم ما مي خواهيم از روبرو شدن با واقعيت هاي زندگي طفره رويم و هنگامي كه احساس مي كنيم تهديد شده ايم به خيالات پناه مي بريم. به عنوان مثال بعضي از بيماري هاي خطرناك ناگهان به انسان حمله مي كنند كه انسان نمي خواهد آن را بپذيرد. يا اگر محبت شما پذيرفته نشود احساس بي ثمر ماندن مي كنيد.
بنابر اين بايد بياموزيم كه واقعيت هاي زندگي را بپذيريم تا سطح عصبانيت شما كاهش يابد و تشخيص اين است كه جهان تحت فرمان شما نيست، بنابراين براي مقابله با هر مسئله اي بايد آماده باشيم بايد ياد بگيريم كه با واقعيت ها مواجه شويم ما نمي توانيم دنيا را تغيير دهيم فقط مي توانيم واكنش هاي خود را نسبت به آنچه اتفاق مي افتد كنترل كنيم.
نظر شما