به گزارش خبرنگار مهر، برنامههای اولین روز از همایش «حافظ و دوستی» سهشنبه شب 16 مهر با حضور چهرههای حوزه فرهنگ و ادب ایران و کشورهایی چون تونس و تاجیکستان در موسسه فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در این نشست اصغر دادبه حافظ پژوه گفت: وضع ادبیات ما به گونهای است که اگر بخواهیم درباره هر موضوعی بحث کنیم، احتیاجی به متون فلسفی نداریم و ادبیاتمان به تنهایی نیازهایمان را در این زمینه برآورده میکند. یکی از هنرهای بزرگ یونانیان، نظریهپردازی بود که البته طالعشان هم بر این بود که آثارشان باقی بماند. میهن مظلوم و مردم ما کار خودشان را انجام دادهاند اما دریغا که باید در سنگلاخها جستجو کنیم تا سرنخی پیدا کنیم و بحثمان را پیش ببریم. به هر حال گفتهاند که رومیان و ایرانیان، بیشتر اهل عمل بودهاند و یونانیان اهل تئوری و نظریهپردازی.
وی افزود: ارسطو برای دوستی، انواعی برشمرده است. اول دوستی لذتبنیاد، دوم دوستی سودبنیاد که متعلق به سالخوردگان است و سوم دوستی شخصیتبنیاد یا فضیلت بنیاد. در نوع سوم دوستی، نه لذتی مطرح است و نه سودی. یعنی مولفههای شخصیتی خود آن شخص است که باعث شکلگیری دوستی میشود. گفته شده این نوع دوستی، نوع جامع آن است و سود و لذت را هم در بر میگیرد. ما در بسیاری از آثار ادبیاتمان، مصادیق دوستی را داریم و کسی به طور مستقیم نگفته است که دوستی چیست. اما در کتار قابوسنامه یک فصل مشخص درباره دوستی وجود دارد که در آن دوستی را تعریف کرده و دربارهاش توضیحاتی داده است.
این حافظشناس در ادامه گفت: من به دنبال این سوال بودم که حافظ بیشتر کجا به دوستی به معنی رابطه دو طرفه توجه کرده است؟ چون چه یار داشته باشی، چه دوست، چه محبوب و چه معشوق، در این متون و اشعار، زبان شعر ایجاب میکند، مفهوم دوست و محبوب هم به شکل ایندنیاییاش و هم به شکل آندنیاییاش به ذهن شما متبادر شود. حالا گاهی محبوب آن دنیایی شماره یک است و دیگری در اولویت دوم و گاه هم این وضع، دگرگون است. اگر به حرف ارسطو وفادار باشیم و بخواهیم تطبیقی در این زمینه داشته باشیم، میتوان گفت در آنجا که دوست اول خداست و معشوق زمینی به معنای شماره دو است، دوستی از نوع فضیلت بنیاد است. این نوع دوستی همانطور که گفتیم جامعیت دارد و در عین اینکه آندنیایی و متعالی است، سود و لذت هم دارد.
مولف کتاب «فرهنگ اصطلاحات کلامی» گفت: اما درباره جستجوی دیگرم یعنی همان جایی که حافظ از کلمه رفیق استفاده کرده است، باید به همان بیتی که برانگیزنده من در این بحث بود، اشاره کنم، یعنی «در دلم بود که بیدوست نباشم هرگز / چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود». مهم نیست که سبب سرایش شعر چیست چون ممکن است حادثهای که زیاد مهم نیست، باعث سرودن شعر بسیار مهمی بشود. مهم این است که نتیجه چه باشد.
دادبه گفت: یکی دیگر از شعرهای حافظ با موضوع دوست، همان غزلی است که با این بیت شروع میشود «آن یار کز او خانه ما جای پری بود / سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود» این غزل را حافظ در فراق و مرگ همسرش سروده است. حافظ در شعر دیگری وقتی محبوبش را توصیف میکند، چیزی را طلب میکند که نمیتواند وجود داشته باشد. در جنس مونث، قوه عاطفه پررنگتر از قوه عقل است اما حافظ گوهری طلب میکند که اینگونه نیست و قوه عقل و ادراکش بسیار قوی عمل میکند.
سعید حمیدیان حافظ پژوه دیگری بود که به عنوان سخنران بعدی اولین روز همایش حافظ و دوستی گفت: من هم مانند آقای دادبه معتقدم غزل «آن یار کز او خانه ما جای پری بود» درباره همسر حافظ است. اما در این باره تلقی اشتباهی وجود دارد که میگوید گویی در آن زمان زنان عقل درستی نداشتند و این غزل برای جوانمرگ شدن فرزند حافظ است. متاسفانه برخی از کسانی که این حرفها را میزنند، از حافظپژوهان هم هستند و این عجیب است. در مجموع این غزل برای همسر خواجه سروده شده است.
مولف کتاب «شرح شوق» گفت: من میخواهم به شعر «درخت دوستی بنشان» حافظ اشاره کنم. به گمان من حافظ تعبیر درخت دوستی را در این شعر از سعدی گرفته است. سعدی ابیات زیادی در این باره دارد که شبیهترینشان به این بیت حافظ این است: «شراب وصلت اندر ده که جام هجر نوشیدم/ درخت دوستی بنشان که بیخ صبر برکندم». ابیاتی از حافظ که درباره دوستی هستند، نظر به اشعار سعدی دارند. من از این موضوع در شگفتم و درباره دلیلش فکر میکنم. شاید به این علت باشد که سعدی درباره «رفیق» اشعار زیادی دارد.
وی افزود: اشعار سعدی حالت تعلیمی و نصیحتی دارند. در «درخت دوستی بنشان» هم این لحن تعلیم و اندرز وجود دارد اما حافظ در شعری که سروده، این لحن را از آن گرفته است. اصل عنصر کلام در این شعر یعنی همان غزل حافظ، «درخت دوستی» است که شعر را از این رو به آن رو کرده است. چون در غیر این صورت میشد این شعر را بدون هیچگونه شاعرانگی گفت و با این بیان که «دوستی کن تا کامروا شوی و دشمنی نکن تا رنج نکشی» آن را بیان کرد.
حمیدیان در ادامه گفت: خواجه سعی میکند آن زهر لحن خطابهای را به کمک شاعرانگیاش بگیرد. اساسا شعر قدیم ما براساس لحن خطابی است و شاعر با صدای دانای کل صحبت میکند؛ مانند لحن حرف زدن معلم با شاگرد. این لحن همیشگی است ولی دارای نسبت است. حافظ میکوشد در شعرش از این لحن با لطایفالحیل دور شود. این کار در این شعر با وجود همین درخت انجام میشود.
این پژوهشگر در پایان سخنانش گفت: یک انتقاد به نام این همایش دارم. به نظرم موضوع مورد نظر یعنی دوستی به معنی رفاقت، چیز زیادی برای بحث و گفتگو ندارد. به نظرم درست نیست که فکر کنیم هر چیز جزئی در دیوان حافظ میتواند بیشترین وسعت و فراخی را در حوزه بحث و گفتگو داشته باشد.
در پایان این برنامه دولتعلی هاتمف سفیر تاجیکستان در ایران و حسین محمودی نیز به بیان سخنانی درباره انجمن دوستی ایران و تاجیکستان و شعر حافظ پرداختند.
نظر شما