به گزارش خبرنگار مهر، نشست خبری پنجمین سالگرد درگذشت طاهره صفارزاده، صبح امروز شنبه 27 مهر با حضور جلال صفارزاده، علیرضا قزوه و رضا اسماعیلی در تالار شماره دو اندیشه حوزه هنری برگزار شد.
در ابتدای این برنامه، جلال صفارزاده برادر مرحوم طاهره صفارزاده در سخنانی و در شرح زندگی خواهرش گفت: ما چهار خواهر و برادر بودیم. یک ماهه بودم که پدرم فوت کرد و مادرم به خاطر علاقه شدیدی که به او داشت عهد کرد که تا چهلم او بیشتر زنده نماند. همین نیز شد؛ سه روز بعد از چهلم پدرم درگذشت. عمویم مرا فرزندخوانده خود کرد و بقیه خواهرانم را دایی من به یزد و کرمان برد. با این حال طاهره همیشه ناراضی بود و میگفت اگر مادرم آن عهد را نکرده بود، ما سر سفره پدر و مادر بزرگ شده بودیم.
وی ادامه داد: طاهره زندگی سختی را پشت سر گذاشت و از همان بچگی چندان به مردها اعتنایی نداشت. یادم هست در جهرم که بودیم خواستگاری داشت که مردی بود شرابخوار و طاهره به او گفته بود تو که نمیتوانی در مقابل یک پیاله شراب خودت را نگه داری، چطور میخواهی مراقب من باشی؟ بعدها نیز که برای اولین بار دکتر وصال خواستگار او شده بود، میگفت: اینها میخواهند ثروتشان را به رخ من بکشند تا اینکه سرانجام به پزشکی که همشهری ما بود، جواب مثبت داد. یک سالی زندگی کرد و از او صاحب فرزندی به نام علیرضا شد تا اینکه فهمید پزشک به برخی داروهای خاص بیمارستانی اعتیاد دارد. من سال 41 در تهران و در دارالفنون درس میخواندم که روزی گفتند برو درِ مدرسه کسی کارت دارد. رفتم و دیدم طاهره و فرزندش است و گفت در همان حالت غیرطبیعی دکتر، از او طلاق گرفته است.
صفارزاده در ادامه افزود: پس از آن رویداد در تهران اتاقی اجاره کردیم. طاهره مدتی در کار بیمه بود و بعد هم به شرکت نفت رفت و در آنجا وی را برای گذراندن دوره روزنامهنگاری سه ماه بورسیه کرده و به لندن فرستادند. حین این سفر بود که فرزندش بر اثر اشتباه یک دکتر، حین تزریق آمپول کزاز درگذشت. پس از آن دیگر طاهره دلی به زندگی نبست و به قول کرمانیها انگار گاو پاهایش را لگد کرده بود. پس از آن در آزمونی که برای نویسندگان آسیای جنوب غربی به منظور بورسیه شدن برای تحصیل در آمریکا بود، شرکت کرد و پذیرفته شد و به آمریکا رفت و تا مقطع دکتری تحصیل کرد. در همانجا نخستین کتاب شعرش را با نام چتر سرخ نوشت و چاپ کرد که من سال قبل که میخواستیم دیوانش را چاپ کنیم آن کتاب را از کتابخانه دانشگاه آیووا گرفتم و اشعارش را بدون تغییر و به همان شکل در دیوان آوردم.
برادر مرحوم طاهره صفارزاده ادامه داد: او پس از حضور در ایران در سال 48 و سفری که به هند و چین داشت، مسیر زندگیش را دگرگون کرد و به مذهب دل بست. در آن سالها در تهران و در آپارتمانی که در خیابان کاخ داشت زندگی کرد تا اینکه در سالهای پس از انقلاب دکتر وصال بار دیگر به خواستگاری او آمد و این بار توانست موافقت طاهره را جلب کند. طاهره مدتی به باغ او در قصرالدشت شیراز رفت، اما بعد از آن به خاطر اعتراض به شیوه زندگی در آن خانه که نیمش موزه بود، دوباره به تهران بازگشت.
وی تاکید کرد: خواهرم در طول حیاتش سخت به مسائل مذهبی پایبند بود. با این حال پس از فوت همسرش تنها 109 میلون تومان از اموال منقول او را به طاهره دادند که همهاش را خرج احداث فنداسیون یک کتابخانه در سیرجان کردیم که هنوز نیمه کاره مانده است.
صفارزاده افزود: روزی که خواهرم فوت کرد و خواستیم در امامزاده صالح دفنش کنیم از ما 80 میلون تومان پول خواستند. من گفتم که خواهرم چهرهای فرهنگی است که همه عمرش را وقف قرآن کریم کرده است و چنین پولی را پرداخت نمیکنیم. بعد از این ماجرا جناب مسجدجامعی تدارکی دیدند تا وی در ابنبابویه دفن شود. منتهی در روز تشییع، آقای الهام سخنگوی سابق دولت مرا کنار کشید و گفت: پیکر را به امامزاده صالح ببرید. مشکلش حل شده و همین شد که او را بردیم در تجریش دفن کردیم.
وی تاکید کرد: من همان روز دفن خواهرم نیز گفتم که وقتی تکلیف کتابخانه سیرجان مشخص شد و البته ماجرای ارثیه خواهرم نیز کامل روشن شد، پیکر وی را به سیرجان و همان کتابخانه منتقل میکنیم. هرچند که در همین تهران نیز سال قبل دوباره مرا خواستند که باید برای محل دفن خواهرت پولی بدهی که من ندادم. البته کتابخانه سیرجان نیز نه به نام من است و نه به نام خواهرم. پارسال هم با کمک آقای دعایی دستور وزیر وقت را برای کمک در ساخت آن گرفتیم، اما ماجرا به تغییر دولت خورد و هنوز در این باره اتفاقی نیفتاده است.
نظر شما