به گزارش خبرگزاری مهر، نشست "بررسی تحولات جاری منطقه و لبنان" با سخنرانی "شیخ شفیق جرادی" از مؤسسان حزبالله لبنان، اساتید و دانشجویان رشتههای مطالعات کشورهای عربی در تالار فرهنگ دانشكده مطالعات جهان برگزار شد. در ابتدای این نشست دکتر "سید محمدمرندی" رئیس دانشکده مطالعات جهان ضمن خوش آمدگویی به حضار، شیخ شفیق جرادی را ازموسسان حزبالله و مشهور به مطهری لبنان دانست.
سپس شیخ شفیق جرادی بحث خود را در زمینه کشورهای عربی و تحولات اخیر منطقه آغاز کرد و گفت: همان طور که میدانید منطقه خاورمیانه در حال گذار از یک مرحله بسیار حساس است. آغاز این مرحله حرکتهای مردمی وحوادث اتفاق افتاده درتونس بود كه رسانههای گروهی آن را بهار عربی نامیدند. اما بهار عربی چیست؟ دو مشکل اساسی ویژگی خاص کشورهای منطقه است كه همیشه در کشورهای عربی نیز وجود داشته است؛ اول استبدادی است که درنظامها توسط حاکمان منطقه آشکارا اعمال می شود و جامعه را از هرگونه پیشرفت، پویایی و تحول باز می دارد. باتوجه به نقش کشورهای غربی درشکل گیری استبداد، این نظام های استبدادی همیشه به دنبال تحقق اهداف و تمایلات غربی هستند. مشکل دیگر وجود رژیم اشغالگر صهیونیستی است. همانطور که می دانید اینها مردمی بودند که در گذشته برای اروپاییان مشکل ساز شده بودند. لذا غربیها تصمیم گرفتند برای حل مشکل خود و کنترل منطقه حساس خاورمیانه در منطقه، کشوری را که مرکز تجمع نظامی باشد ایجاد کنند. بریتانیا و پس از آن آمریکا ازاین اقدام دو هدف را دنبال می کردند؛ اول اشغال سرزمین فلسطین و کنترل نظامهای دستنشانده برای عدم تغییر سیاستها و دیگری منع ملتها از رسیدن به آزادی و توسعه حقیقی. لذا اسرائیل برای جلوگیری از تحقق این اهداف و به بهانههای مختلف دائما دست به اقدام نظامی میزد. از نظر من تنها کشوری که توانسته ازاین تنگنا خارج شود ایران است. اما فعلا بحث ما ایران نیست بلکه کشورهای عربی است.
وی افزود: آنچه درتحولات کشورهای عربی اتفاق افتاده این است که ملتها شروع به مشارکت سیاسی یا درخواست تغییر نظامهای استبدادی کردند. دلایل این حرکتها بسیار است؛ مهمترین آنها موفقیت ایران در ارائه یک الگو و تجربه اسلامی و ضداستعماری است. این عامل باعث ایجاد رغبت اجرای این تجربه سیاسی در احزاب و گروههای سیاسی منطقه شده است. اما مقاومت اسلامی لبنان و تاثیر آن بر مقاومت فلسطینیان یکی دیگر از این عوامل است. این عامل منجر به شکل گیری مقاومت جدید و خواستههای نوینی برای تغییر نظام استبدای منطقه شد. عامل سوم این است که ملل منطقه نسبت به نقش منفی حکومتهای مستبد منطقه یقین پیدا کردند. لذا به منظور رسیدن به آزادی تصمیم به سرنگونی این حکام مستبد گرفتند و به قول معروف بهار عربی را خلق کردند.
وی همچنین درباره آثار و نتایج بهار عربی گفت: سرنگونی برخی حکام دست نشانده یا به عبارت دیگر آغاز فروپاشی نظام های استبدادی و شروع بیداری ملتهای منطقه و بروز ناآرامی و بینظمی در کشورهای مذکور به دلیل عدم وجود رهبری مستقل در حرکتهای اعتراض آمیز مردمی بود. از نتایج مثبت این آثار، ظهور گروهها و قدرتهای جدید ضدآمریکایی و ضداسرائیلی در این کشورهاست و نتیجه منفی فقدان رهبری و برنامه سیاسی واضح است. برخی گروهها همچون اخوانالمسلمین که از نظم و انسجام بیشتری برخوردار بودند از فرصت استفاده کرده و در مصر، تونس و لیبی قدرت را در دست گرفتند.
جرادی در ادامه اظهار داشت: چالش از آنجا شروع شد که بهار عربی شکل بیداری اسلامی پیدا کرد. در این میان برخی قدرتهای منطقه و فرامنطقه ناظر و مراقب این تحولات جدید بودند . آمریکا و اسرائیل از یک سو، ایران و حزبالله ازسوی دیگر و کشورهای خلیج فارس همچون قطر، امارات متحده عربی و عربستان سعودی از جهات دیگر مراقب و مترصد این تحولات بودند.
شیخ شفیق جرادی در ادامه افزود: آمریکا و اسرائیل این تحول را یک خسارت بزرگ تلقی و فشارهایی برحکومت اخوان وارد کرد. به آنها این امر را القا كردند كه چنانچه باقدرتهای بزرگ همراهی و سازش نکنید در قدرت پایدار نخواهید بود. متأسفانه این گروه سیاسی اسلامی به علت بیتجربگی و عدم درایت سیاسی تسلیم این فشارها شدند و غافل از این بودند که آمریکائیها همیشه شیوه فریبکارانه خاصی در تعامل با دوستان دارند و با هیچکدام از دوستان خود مگر در حد تحقق منافع خود باصداقت رفتار نمیکنند. این سازش باعث کاهش اعتبار و تضعیف گروههای سیاسی بهاصطلاح اسلامگرا در میان ملتهای خود شد. دراین میان دو کشور امارات متحده عربی و عربستان سعودی که از همان ابتدا مخالف به قدرت رسیدن اخوانیها و مترصد بهدام انداختن آنان بود، فرصت را غنیمت شمردند و برای سرنگونی آنان دست به کار شدند. مراقب و ناظر دیگر این اوضاع، یعنی ایران و حزب الله شروع به طرح اندیشه وحدت ملتها و ضرورت ایجاد وحدت در برنامههای سیاسی امت اسلامی به منظور مقاومت در برابر رژیم اسرائیل را ارائه كردند. در این برهه حساس زمانی، تحول خطیری در منطقه اتفاق افتاد. عربستان سعودی با این استدلال از آمریکا درخواست كرد همانطورکه شما عراق را تقدیم شیعیان کردید، باید کمک کنید که سوریه را تحویل بگیریم و این گونه حرکتهای اعتراض آمیز سوریه را در قالب بهار عربی شکل دادند. ولی بهسرعت برای همگان آشکار شد که هدف از ایجاد این ناآرامی سرنگونی اسد نیست، بلکه هدف تضعیف و نابودی محور مقاومت در منطقه است و چون توانایی رویارویی مستقیم با ایران و حتی حزبالله را نداشتند، حلقه واسط این محور یعنی سوریه را انتخاب كردند. با این تصور که اگر این نقطه را به دست آورند می توانند ارتباط زمینی و هوایی ایران با گروههای مقاومت را قطع و سوریه را از این محور خارج كنند و آن را به عنوان پاداش تحویل عربستان دهند.
وی یادآور شد: اما واقعیتهای فعلی نشان میدهد که همه معادلات منطقه تغییر یافته است. متأسفانه اندیشه اسلام سیاسی در جهان عرب از بین رفت و تحلیلگران عرب امروزه ازعدم شایستگی دین و گروههای اسلامی درفعالیتهای سیاسی سخن میگویند و نقش پیشرو بودن اخوان المسلمین در شرایط فعلی پایان یافته تلقی می شود. به عبارتی، نقش تمام حرکتهای اسلامی معتدل و تعقلگرای منطقه عربی خاتمه یافته است. لذا امروزه در جهان اسلام تنها دو اندیشه فعال وجوددارد؛ اندیشه و برنامه گروه های تکفیری و اندیشه و برنامه محور مقاومت.
وی با اشاره به توافق ایران و گروه 1+5 درژنو گفت: این توافق تأثیرات استراتژیک بسیار مهمی داشت. این توافق چهره واقعی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی را آشکار کرد و برای همه روشن شد که ادعای آنها درخصوص اندیشه تروریسم شیعه نفاقی بیش نیست. زیرا در مضمون این توافق، مسالمت آمیز بودن برنامه ایران برای جهانیان ثابت شد و درنتیجه دیوار حصار سیاسی و معنوی علیه ایران و محور مقاومت ترک برداشت و همچنین باعث سردرگمی و سرافکندگی همه قدرتهای مخالف توافق خصوصاً اسرائیل و عربستان شد. مهمتر این كه حقیقت رابطه عربستان با اسرائیل را برای ملل منطقه آشکار کرد و مردم به این واقعیت پی بردند که یا باید محور مقاومت و یا محور تکفیریها را انتخاب کنند.
شیخ شفیق جرادی تاکید کرد: پس ازساقط شدن تجربه اسلام سیاسی در زمینه چالشهای سیاسی، بر گروههای مورد نظر ایران و حزب الله واجب شد که الگوی سیاسی و عملی واضح و موفقی هم در زمینه حکومتی و هم در زمینه اداره مسائل و چالشهای منطقهای ارائه كنند. به نظر من تجربه سیاسی اسلامی ایران از زمان رحلت رسول گرامی اسلام تاکنون، اولین و موفقترین تجربه سیاسی اسلامی بوده است. ولی ظاهرا، کار و اندیشه پژوهشگران و اندیشمندان ایرانی محدود به ایران و نیاز داخلی باقی مانده است. امروزه جهان و منطقه به یافتهها و اندیشه شما نیاز دارد، لذا وظیفه پژوهشگران و متفکران ایرانی است که یافتههای خود را به جهان و ملل منطقه عرضه کنند. بنابراین جوانان ایرانی باید در جهت خلق اندیشههای فلسفی، سیاسی و نظری طلیعهدار منطقه باشند.
وی در پایان گفت: آینده از آن اندیشه سیاسی اسلامی مبتنی بر مقاومت، خداجویی، انسانیت و شناخت است. برهمین اساس باید به نقش خود ایمان و اعتقاد داشته باشیم.
نظر شما