به گزارش خبرگزاری مهر، بالارفتن و تاخير در سن ازدواج تاثیرات نامناسب زیادی دارد، از جمله اینکه بدلیل پایین آمدن سن بلوغ جنسي، مشكلات روحي، رواني و ناهنجاري هاي اجتماعي بالا می رود و به ناهنجاری های اجتماعی منجر می شود. از جمله اين نابهنجاري ها، گرايش به ارتباطات غير متعارف دختر و پسر، افسردگي و اختلالات جنسي است. بالا رفتن سن ازدواج همچنین يكي از دلایل کاهش جمعيت نیز می باشد.
كاهش نرخ ازدواج حتی در جامعه روستايي به شكل خاصی پديدار شده است. در جامعه روستايي دختران زيادي در سن ازدواج هستند، اما به دليل مهاجرت گسترده پسران به جهت پيدا كردن كار از سویی و ازدواج پسران روستايي در شهر از سوی دیگر نسبت جنسي در سن ازدواج بسيار نابرابر شده است. در چنين شرايطي سن ازدواج دختران روستايي بالاتر رفته و يا با افراد مسن و يا كساني كه هم كف آنها نيستند ازدواج كرده که تعارضات بعدي و نهايتا افزايش طلاق را به دنبال دارد.
در شهرها نيز افزايش تمايل دختران به تحصيل باعث شده يكي از ملاك هاي دختران در ازدواج، تحصيلات بالاتر و يا همطراز خود باشد و اين امربه نوبه خود در بالا رفتن سن ازدواج موثر است.
اكنون جامعه ما در مورد ايجاد شرايط مساعد ازدواج براي جوانان با مشكلات زیادی روبرو است. مهمترين اين مساله در اين ميان شرايط نامناسب اقتصادي است كه علاوه بر آن كه عرصه را براي بيشتر خانواده ها تنگ كرده و بيشترين فشار را به جوانان وارد مي نمايد.
علاوه بر اين معضلات اجتماعي در بسياري از موارد امنيت خاطر جوانان را به هم زده است. از يك سو كمبود فرصت هاي شغلي و از سوي ديگر مهيا نبودن شرايط مادي كه از تبعات ناهماهنگ بودن دخل و خرج اقتصادي است باعث شده اغلب جوانان با دغدغه خاطر آينده نامعلومي را در پيش رو داشته باشند.
عوامل زيادي در تاخير سن ازدواج وجود دارد كه يكي از آنها فاصله رشد اقتصادي و رشد فيزيولوژيك است. جوان 18 ساله كه تحصيلات خود را به پايان رسانده با سه راه ورود به دانشگاه،خدمت سربازي و شغل آزاد براي پسران مواجه مي شود كه هر سه راه تا رسيدن به تكامل اقتصادي چند سالي فاصله دارد.گرايش به تحصيلات عاليه در دختران و پسران و نبود اشتغال در كنار تحصيل از عوامل موثر بر بالا رفتن سن ازدواج مي باشند.
بايد دو مساله اقتصاد و فرهنگ را به عنوان پيش نياز مساله ازدواج در نظر گرفت. نياز اقتصادي هر زوج جواني يعني داشتن شغل مناسب كه بايد با سرمايه گذاري براي آنان ايجاد كرد و مساله بعدي نياز به مسكن است كه حل اين مشكل وقتي انجام مي پذيرد كه يك اقتصاد توانمند داشته باشيم.
از نظر بعد فرهنگي نيز ما به نيازهاي كاذب و فرعيات بيشتر مي پردازيم. مثلا تجملات در ازدواج و بالا رفتن هزينه ازدواج دوستي هاي قبل از ازدواج كه عاقبتي نافرجام دارد و به ازدواج منجر نمي شود يا بعدا به طلاق مي انجامد.مشكل ديگر ازدواج، مهريه هاي سنگين است كه نه به عنوان يك نقطه اتكا بلكه به عنوان يك اقدام تشريفاتي روز به روز افزايش مي يابد.
از دلايل افزايش سن ازدواج، عدم ارائه آموزش هاي صحيح و آماده نكردن جوان به و يژه دختران براي زندگي آينده است كه اين مساله در جاي خود موجب افزايش آمار طلاق نيز مي باشد. استقلال اقتصادي زنان نيز از جمله بهانه هايي است كه به تاخير در ازدواج مي انجامد.
انتقال تجربه هاي ناموفق به جوانان و نداشتن شناخت كافي نسبت به ازدواج از سويي و اجراي نادرست قوانين حمايتي از مسائل خانواده از طرف ديگر، سوء ظن جوان ها را نسبت به ازدواج بر انگيخته و فاصله آنها را نسبت به اين مقوله بيشتر كرده است. مشكلات خانوادگي و عدم تفاهم والدين و فرزندان بر سر انتخاب همسرآينده از ديگر عواملي است كه ازدواج را به تاخير مي اندازد.
نظر شما