دكتر ميرجلال الدين كزازي تصريح كرد : روزگاري كه مي گذارنيم ، روزگار برهنگي و بيگانگي است، همه آن كاستي ها و ناتواني هايي كه در پديده هاي فرهنگي با آن روبرو هستيم ، از ديد من به اين نكته بازمي گردد كه ما نمي توانيم از بن مايه هايي كه در فرهنگ دير باز خود داريم به شايستگي بهره بگيريم ، از سوي ديگر هنوز نتوانسته ايم خود را با ويژگي هاي فرهنگ نو كه فرهنگ فناورانه و ابزارمندانه است هماهنگ كنيم، اما اين روزگار چون روزگار گذرا است ، پايدار نخواهد ماند، ما خواه ناخواه به خود باز خواهيم گشت و اين بازگشتن به خويشتن با نگاهي دگرسان همراه خواهد بود و ما در اين بازگشت مي توانيم امروز را به دوري بپيونديم و آينده خويش را برپايه گذشته بنياد كنيم .
دكتر ميرجلال الدين كزازي درادامه خاطرنشان ساخت: در آن هنگام است كه ما اين واماندگي و سستي و خودباختگي را به يكبارگي واخواهيم نهاد و با نيروي نو وسرشار به پهنه جهان باز خواهيم گشت، چون پيشينه فرهنگي ما بسيار مايه داراست با بهره بردن از اين پيشينه فرهنگي اكنون و آينده اي را خواهيم ساخت كه خيره كننده خواهد بود و ادب هم چنان يكي از هنجارها و ويژگيهاي فرهنگي از اين سرانجام و سرنوشت به دور نخواهد بود.
كزازي : همه آن كاستي ها و ناتواني هايي كه در پديده هاي فرهنگي با آن روبرو هستيم ، بازمي گردد به اينكه كه ما نمي توانيم از بن مايه هايي كه در فرهنگ دير باز خود داريم به شايستگي بهره بگيريم . |
اين نويسنده و پژوهشگر ادبيات تصريح كرد : از ديگر روي آن بر مي گردد به اين سخن كه كشور ما با ديگر كشورهاي خاورميانه و تازي زبان از ديد آن روزگار گذرا همراه و هم سوي است ، اين ويژگي تاريخي مي تواند انگيزه اي باشد براي نزديكي پيوند ميان ادب پارسي و ادب تازي يا هر ادب ديگر كه در چنين روزگاري جاي دارد .
نظر شما