هنگامى كه امام علی(ع) آماده حركت براى نبرد با خوارج بود، يكى از يارانش گفت: اى اميرمؤمنان از آن مى ترسم كه اگر در اين ساعت حركت كنى به مراد خويش نرسى! اين سخن را كه مى گويم از «علم نجوم» الهام مى گيرد. امام علی(ع) در پاسخش چنين فرمود: گمان مى كنى تو آگاهى از آن ساعتى كه اگر در آن ساعت كسى حركت كند با ناراحتى روبرو نخواهد شد؟و مى توانى از آن ساعتى كه هر كس در آن براه افتد زيان مى يابد او را با خبر كنى؟! كسى كه در اين گفتار تو را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده است و از استعانت به خدا در رسيدن به هدفهاى محبوب و مصونيت از آنچه ناپسند است بى نياز شده است. گويا مى خواهى به جاى خداوند، تو را ستايش كنند، چون به زعم خود، مردم را به ساعتى كه در آن به مقصود مى رسند و از زيان بر كنار مى مانند، هدايت كرده اى! سپس امام رو به مردم كرد و چنين فرمود: اى مردم! از فرا گرفتن علم نجوم(خبرهاى غيبى و پيشگویى بوسيله ستارگان) بر حذر باشيد، جز به آن مقدار كه در درياها و خشكيها شما را هدايت كند. چه اينكه نجوم به سوى كهانت عوت مى كند، منجم همچون كاهن است و كاهن چون ساحر و جادوگران همانند كافران و كافر در آتش است... اكنون از سخن اين منجم نترسيد و به نام خدا به سوى مقصد حركت كنيد.
آیت الله مظاهری در این باره می گوید: قضیۀ نحوست برخی ایام و ساعات، از نظر شرعی، قضیۀ مشهوری است و انکار اصل قضیه مشکل است. از نظر عقلی هم برهان قاطع برای انکار آن نداریم، چنانکه اثبات آن نیز دلیل عقلی قوی ندارد.
آن دسته که قائل به وجود ایام نحس بودهاند، براي اثبات اين مطلب به قرآن کريم تمسک کردهاند که میفرماید:
«فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً في أَيَّامٍ نَحِساتٍ»[1]
«إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً في يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»[2]
و همچنين به آياتي براي سعد ايّام تمسّک کردهاند: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ»[3]
همچنین روایاتی در این زمینه در خصوص سعد و نحس برخی ماهها و روزها و ساعات وجود دارد.[4] برخی نيز معتقدند که روز و ساعت نحس وجود ندارد و نحوستی که در قرآن کریم به آن اشاره شده است را به اعتبار مظروف دانستهاند، نه به اعتبار ظرف. بر اساس این نظریّه، آن بلای سنگین و نابود کننده که در آیات شریفه ذکر شده، نحس است و به این اعتبار، آن روزها، روزهای نحس نامیده شدهاند، ولي انکار سعد و نحس ماهها و بعضي ايّام و ساعات، با وجود روايات، کار مشکلي است.
اما، به فرض که روزها و زمانهاي نحسی وجود داشته باشد، باید بدانیم که به واسطۀ توسل به قرآن کریم و خواندن قرآن، توسل به اهل بیت(س) و به واسطۀ صدقات، خیرات و انفاقات و استغفار و استعاذه، نحوست از بین خواهد رفت. بنابراین، اگر کسي بخواهد در زمان مشهور به نحوست، به کاري بپردازد، با صدقه و توسّل و نظایر آن، ميتواند آن نحسي را رفع کند و به کار خود برسد. مثلاً اگر مشهور است که مسافرت در روز دوشنبه خوب نیست، چنانچه کسي قصد مسافرت در روز دوشنبه را دارد، ميتواند صدقه بدهد و با اميد و توکّل به خداوند متعال، حرکت کند و نحوست آن روز را از بين ببرد.
همچنین انسان هنگام خروج از منزل، میتواند با قرائت قرآن مثلاً سه مرتبه «آية الکرسي»، در حفظ قرآن کريم قرار گيرد و به کارهاي خود برسد. با این راهکار، اصل قضیه حل میشود؛ چون به فرض صحت ایام و ساعات نحس، نحوست آن قابل رفع است. پس، از آنجا که صورت مسأله را میتوان با راهکاری که بیان شد، حذف کرد، اساساً نزاعی باقی نمیماند و تفاوت ندارد که بگوییم اصل قضیه وجود دارد یا ندارد. همچنین، اعتماد و توکل به خداوند متعال، تفأل به خیر و نیکی و گمان خوب به خداوند و امید به رحمت الهی، به طور طبيعي مانع گرفتاری انسان میشود. چنانکه تفأل بد و ظن و گمان شر و منفی بافی، منجر به ناامیدی از رحمت خداوند میشود و علاوه بر آنکه گناه آن بسیار بزرگ است، به طور طبیعی باعث گرفتاری میشود.
آیت الله ناصر مکارم شیرازی هم در این باره می نویسند: سعد و نحس ایام از نظر عقل محال نیست که اجزاء زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند، بعضى داراى ویژگیهاى نحوست و بعضى ویژگیهاى ضد آن، هر چند از نظر استدلال عقلى راهى براى اثبات یا نفى چنین مطلبى در اختیار نداریم، همین اندازه مى گوییم ممکن است ولى از نظر عقل ثابت نیست. بنابراین اگر دلایل شرعى از طریق وحى که افقهاى وسیعترى را روشن مى سازد بر این معنى در دست داشته باشیم قبول آن نه تنها بى مانع بلکه لازم است.
در آیات قرآن تنها در دو مورد اشاره به "نحوست ایام" شده است: یکى در آیه 19 سوره قمر و دیگرى در آیه 16 سوره فصلت که درباره ماجراى قوم عاد سخن مى گوید در آنجا مى خوانیم: فارسلنا علیهم ریحاً صرصراً فى ایام نحسات: "مانند بادى سخت و سرد در روزهاى شومى بر آنها مسلط ساختیم." و در نقطه مقابل، تعبیر "مبارک" نیز در بعضى از آیات قرآن دیده مى شود، چنانکه درباره شب قدر مى فرماید انا انزلناه فى لیلة مبارکة "، "ما قرآن را در شبى پر برکت نازل کردیم". "نحس" در اصل به معنى سرخى فوق العاده افق است که آنرا به صورت "نحاس" یعنى "شعله آتش خالى از دود" در مى آورد، سپس به همین مناسبت در معنى "شوم" به کار رفته است.به این ترتیب قرآن جز اشاره سربسته اى به این مسئله ندارد، ولى در روایات اسلامى به احادیث زیادى در زمینه "نحس و سعد ایام" برخورد مى کنیم که هرچند بسیارى از آنها روایات ضعیف است و یا احیانا آمیخته با بعضى روایات مجعول و خرافات است، ولى همه آنها چنین نیست، بلکه روایات معتبر و قابل قبولى در میان آنها بدون شک وجود دارد، چنانکه مفسران نیز در تفسیر آیات فوق بر این معنى صحه نهاده اند.
محدث بزرگ مرحوم علامه مجلسى نیز روایات فراوانى در بحارالانوار در این زمینه آورده است. در روایات متعددى سعد و نحس ایام در ارتباط با حوادثى که در آن واقع شده است تفسیر شده، فى المثل در روایتى از امیرمؤمنان على(ع) مى خوانیم شخصى از امام(ع) درخواست کرد تا درباره روز "چهارشنبه" و فال بدى که به آن مى زنند و سنگینى آن، بیانى فرماید که منظور کدام چهارشنبه است؟ فرمود: "منظور چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتد، و در همین روز "قابیل" برادرش "هابیل" را کشت... و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد"
لذا بسیارى از مفسران به پیروى بسیارى از روایات آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس مى دانند، و از آن تعبیر به "اربعاء لاتدور" مى کنند (یعنى چهارشنبه اى که تکرار نمى شود). در بعضى دیگر از روایات مى خوانیم که روز اول ماه روز سعد و مبارکى است چرا که آدم (ع) در آن آفریده شد، همچنین روز بیست و ششم چرا که خداوند دریا را براى موسى (ع) شکافت. یا این که روز سوم ماه روز نحسى است، چرا که آدم و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند و لباس بهشتى از تن آنها کنده شد. یا این که روز هفتم ماه روز مبارکى است، چرا که نوح(ع) سوار بر کشتى شد (و از غرقاب نجات یافت) یا اینکه در مورد نوروز در حدیثى از امام صادق(ع) مى خوانیم که فرمود: «روز مبارکى است که کشتى نوح(ع) بر جودى قرار گرفت و جبرئیل بر پیامبر اسلام(ص) نازل شد، و روزى است که على(ع) بر دوش پیامبر(ص) رفت بتهاى کعبه را شکست و داستان غدیر خم مصادف با نوروز بود.
این گونه تعبیرات، در روایات فراوان است که سعد و نحس ایام را با بعضى از حوادث مطلوب، یا نامطلوب پیوند مى دهد، مخصوصاً در مورد روز عاشورا که بنى امیه به گمان پیروزى بر اهل بیت آن را روز مسعودى مى شمردند، و در روایات شدیداً از تبرک به آن روز نهى شده و حتى دستور داده اند که آن روز را روز ذخیره آذوقه سال و مانند آن نکنند بلکه کسب و کار را در آن روز تعطیل کرده و عملا از برنامه بنى امیه فاصله بگیرند مجموع این روایات سبب شده که بعضى مسئله سعد و نحس ایام را چنین تفسیر کنند که مقصود اسلام توجه دادن مسلمین به این حوادث است تا از نظر عمل خود را بر حوادث تاریخى سازنده تطبیق دهند و از حوادث مخرب و روش بنیانگذاران آنها فاصله گیرند. این تفسیر ممکن است در مورد قسمتى از این روایات صادق باشد ولى در مورد همه آنها بطور حتم صادق نیست، چرا که از بعضى از آنها استفاده مى شود تأثیر مرموزى در بعضى ایام احیاناً وجود دارد که ما از آن آگاهى نداریم.
این نکته نیز قابل دقت است که بعضى در مسئله سعد و نحس ایام به اندازه اى راه افراط را پوئیده اند که به هر کارى مى خواهند دست بزنند قبلا به سراغ سعد و نحس ایام مى روند و عملاً از بسیارى فعالیتها باز مى مانند و فرصتهاى طلایى را از دست مى دهند. یا اینکه بجاى بررسى عوامل شکست و پیروزى خود و دیگران و استفاده از این تجربیات گرانبها در زندگى، گناه همه شکستها را به گردن شومى ایام مى اندازند، همانگونه که رمز پیروزیها را در نیکى ایام جستجو مى کنند!
این یکنوع فرار از حقیقت، و افراط در مسئله و توضیح خرافى حوادث زندگى است که باید از آن به شدت پرهیز کرد و در این مسائل نه گوش به شایعات میان مردم داد، نه سخن منجمان، نه گفته فالگیران، اگر چیزى در حدیث معتبر در این زمینه ثابت شود باید پذیرفت، وگرنه بى اعتنا به گفته این و آن باید خط زندگى را ادامه داد و با تلاش و سعى و کوشش محکم گام برداشت و از توکل بر خدا یارى جست و از لطف او استعانت خواست.
مسئله توجه به سعد و نحس ایام علاوه بر اینکه غالباً انسان را به یک سلسله حوادث تاریخى آموزنده رهنمون مى شود، عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاک پروردگار و لذا در روایات متعددى مى خوانیم که در روزهایى که نام نحس بر آن گذارده شده مى توانید با دادن صدقه و یا خواندن دعا و استمداد از لطف خداوند و قرائت بعضى آیات قرآن و توکل بر ذات پاک او به دنبال کارها بروید و پیروز و موفق باشید.
از جمله در حدیثى مى خوانیم که یکى از دوستان امام حسن عسکرى(ع) روز سه شنبه خدمتش رسید، امام فرمود: دیروز تو را ندیدم، عرض کرد: دوشنبه بود و من در این روز حرکت را ناخوش داشتم! فرمود: "کسى که دوست دارد از شر روز دوشنبه در امان بماند در اولین رکعت نماز صبح سوره هل اتى بخواند، سپس امام(ع) این آیه از سوره هل اتى را (که تناسب با رفع شر دارد) تلاوت فرمود: فوقاهم الله شر ذلک الیوم... "خداوند نیکان را از شر روز رستاخیز نگاه مى دارد او به آنها خرمى و طراوت ظاهر و خوشحالى درون عطا مى کند"
در حدیث دیگر مى خوانیم که یکى از یاران صادق(ع) از آن حضرت پرسید: آیا در هیچ روزى از روزهاى مکروه چهارشنبه و غیر آن سفر کردن مناسب است؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: سفرت را با صدقه آغاز کن و آیة الکرسى را به هنگامى که مى خواهى حرکت کنى تلاوت کن" (و هر کجا مى خواهى برو)
در حدیث دیگرى نیز آمده است که یکى از یاران امام دهم على بن محمد الهادى (ع) مى گوید: خدمت حضرت(ع) رسیدم در حالى که در مسیر راه انگشتم مجروح شده بود و سوارى از کنارم گذشت و به شانه من صدمه زد و در وسط جمعیت گرفتار شدم و لباسم را پاره کردند، گفتم: خدا مرا از شر تو اى روز حفظ کند، عجب روز شومى هستى! امام فرمود: با ما ارتباط دارى و چنین مى گویى؟! و روز را که گناهى ندارد گناهکار مى شمرى؟
آن مرد عرض مى کند از شنیدن این سخن به هوش آمدم و به خطاى خود پى بردم، عرض کردم اى مولاى من، من استغفار مى کنم و از خدا آمرزش مى طلبم، امام(ع) افزود: روزها چه گناهى دارد که شما آنها را شوم مى شمرید هنگامى که کیفر اعمال شما در این روزها دامانتان را مى گیرد؟! راوى مى گوید: عرض کردم براى همیشه از خدا استغفار مى کنم و این توبه من است اى پسر رسول خدا. امام (ع) فرمود: این براى تو فایده اى ندارد، خداوند شما را مجازات مى کند به مذمت کردن چیزى که نکوهش ندارد، آیا تو نمى دانى که خداوند ثواب و عقاب مى دهد، و جزاى اعمال را در این سرا و سراى دیگر خواهد داد، سپس افزود: دیگر این عمل را تکرار مکن و براى روزها در برابر حکم خداوند کار و تأثیرى قرار مده"!
این حدیث پرمعنى اشاره به این است که اگر روزها هم تأثیرى داشته باشد به فرمان خدا است، هرگز نباید براى آنها تأثیر مستقلى قائل شد، و از لطف خداوند خود را بى نیاز دانست، ضمن اینکه نباید حوادثى را که غالباً جنبه کفاره اعمال نادرست انسان است به تأثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد.
پی نوشت:
نقل شده كه سخن بالا را عفيف بن قيس برادر اشعث بن قيس به امام(ع) گفته است.
نشانه اينكه گفته منجمان معمولا درست از آب در نمى آيد، جريان خوارج است يعنى در همان مسافرتى كه امام(ع) را نهى كرد و گفت به مراد نمى رسى امام(ع) بر خوارج پيروز گرديد.
منظور از علم نجوم كه در اين گفتار از آن مذمت شده ستاره شناسى نيست بلكه همان است كه در قديم معمول بوده كه از حركات ستارگان آينده اشخاص را پيش بينى مى كردند و گاهى همين پيش بينيها سد راه فعاليتهاى اجتماعى آنان مى شد.
منظور از «كهانت» ادعاى آگاهى بر غيب است كه در زمان جاهليت معمول بوده و افرادى ادعا مي كردند كه از طريق جن و ارواح خبيثه از امور آينده و پنهانى آگاهى دارند.
[1]. فصلت / 16
[2]. قمر / 19
[3] . دخان / 3
[4]. بحار الانوار، ج 56، صص 31-18، باب 15 (باب ما روى فى سعادة ايام الاسبوع و نحوستها)
نظر شما