امام علی(ع) در خطبه هشتاد نهج البلاغه می فرمایند: «اى مردم جمعى از زنان هم از نظر ايمان، هم از جهت بهره و هم از موهبت عقل در رتبه اى كمتر از مردان قرار دارند، اما گواه بر كمبود ايمانشان همان بر كنار بودن از نماز و روزه در ايام عادت است و اما بهره آنها، گواهش اين است كه سهم ارث آنان نصف سهم مردان است و اما بهره آنها اين است كه شهادت دو نفر آنان معادل شهادت يك مرد است. پس از زنان بد بپرهيزيد و مراقب نيكان آنها باشيد، اعمال نيك به عنوان اطاعت و تسليم بى قيد و شرط(در برابر) آنان انجام مدهيد تا در اعمال بد انتظار اطاعت از شما نداشته باشند.»
اين خطبه را «سبط ابن جوزى» در كتاب «تذكرة الخواص» نقل كرده و عدهاى ديگر از دانشمندان نيز آنرا نقل كرده اند. (مستدرك و مدارك نهج البلاغه، صفحه 246)
شك نيست كه سخن بالا يك قانون كلى و همگانى درباره عموم زنان نيست، بلكه با توجه به اينكه اين خطبه بعد از جنگ جمل و آن همه خون ريزيهایى كه به وسيله عايشه رخ داد. از امام(ع) صادر شده، درباره دسته خاصى از زنان است كه در اين گونه مسيرها گام بر مي دارند و گرنه چه كسى مى تواند انكار كند كه در پيشرفت اسلام زنان بزرگ و با شخصيتى همچون خديجه(س) و بانوى اسلام فاطمه زهرا(س) و زينب كبرى(س) و جمعى از زنان مبارز و دانشمند همانند سوده همدانيه شركت داشته اند و براى پيشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت بزرگترين فداكارى را به خرج داده اند و با ايمانى محكم و تفكرى عالى، مردان خود را با تمام وجود در اين مسير حمايت مى كردند و على(ع)نيز براى آنها احترام فوق العاده قائل بود.
ابن ابى الحديد مى گويد: هر كس در تاريخ و اخبار چيزى نوشته صريحا گفته است عايشه سرسخت ترين دشمنان عثمان بود، حتى روزى يكى از لباسهاى پيامبر(ص) را بيرون آورد و در منزل خويش آويخت و به هر كس وارد خانه مى شد مى گفت: اين لباس پيغمبر(ص) است هنوز كهنه نشده و عثمان سنت او را كهنه ساخته است. گفته اند نخستين كسى كه عثمان را «نعثل» ناميد و همواره مى گفت: «اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا: نعثل را بكشيد خدا او را بكشد» عايشه بوده است. عايشه هنگام كشته شدن عثمان در مكه بود گزارش قتل عثمان را به او دادند و او خيال مى كرد پس از عثمان طلحه را خلیفه خواهند كرد، لذا از مكه با سرعت به سوى مدينه حركت كرد و در سرزمينى بنام «شراف» ، «عبيد بن ابى سلمه» از او استقبال كرد، عايشه اخبار مدينه را از او پرسيد و او پاسخ داد،عثمان كشته شد. عايشه پرسيد بعد از آن چه؟ گفت: با على(ع) بهترين رهبر بيعت كردند. عايشه گفت اگر اين حرف صحيح باشد اى كاش آسمان بر زمين فرو ريزد واى بر تو ببين چه مى گوئى؟ گفت: همان است كه گفتم، عايشه سخت ناراحت شد.
«عبيد» پرسيد: اى مادر مؤمنان چرا اين طور شدى؟ من بين مشرق و مغرب بهتر و سزاوارتر از او به خلافت سراغ ندارم و نظيرى براى او در تمام حالات نمى بينيم چگونه تو از حكومت او ناراحتى، عايشه جوابى نداد! دستور داد از همانجا او را به مكه برگردانند و در بين راه مى گفت: «قتلوا ابن عفان مظلوما: عثمان را مظلوم كشتند!» طلحه و زبير، نامه اى به وسيله عبدالله زبير برايش فرستادند و از او خواستند به عنوان مطالبه خون عثمان مردم را از بيعت على(ع) برگرداند. هنگامى كه عايشه در مكه مقدمات كارش را فراهم مى كرد«ام سلمه» نيز در مكه بود و تصميم گرفت از امام دفاع كند، عايشه مى خواست ام سلمه را همچون «حفصه» در مبارزه با امام(ع) با خود همراه سازد لذا او را خواست و كمى از مظلوميت عثمان براى او صحبت كرد. ام سلمه در پاسخ گفت: تا ديروز مردم را بر ضد عثمان ميشورانيدى و او را «نعثل» مى خواندى چرا امروز چنين مى گوئى با اينكه موقعيت على را در نزد پيامبر(ص) خوب مى دانى و اگر فراموش كرده اى تا يادآوريت كنم؟ عايشه گفت عيبى ندارد!
ام سلمه گفت: به خاطر دارى كه تصميم گرفتى به پيامبر(ص) و على(ع) هنگامى كه صحبت آنها طول كشيد پرخاش كنى و پيامبر(ص) در پاسخ فرمود: به خدا سوگند هيچ كس على را دشمن نمى دارد و با او كينه نمى ورزد ـ خواه از اهل بيت(ع) من باشد يا نه جز اينكه از ايمان خارج مى گردد؟ عايشه گفت آرى و نيز به خاطر دارى كه على(ع) كفش پيامبر را تعمير مى كرد، پدرت و عمر از پيامبر در مورد اينكه چه كسى را به خلافت برمى گزيند پرسش مى نمودند و پيامبر در پاسخشان فرمود جائي كه الان نشسته مى بينم و اگر بگويم از گردش پراكنده خواهيد شد چنانكه بنى اسرائيل از دور هارون پراكنده شدند و پس از رفتن عمر و پدرت تو از پيامبر پرسيدى چه كسى را خليفه قرار خواهى داد؟پيغمبر فرمود: آن كس كه كفش را تعمير مى كند و ما نگاه كرديم كسى جز على نبود، پرسيديم مقصود على است؟ گفت آرى، اين مطلب را بياد دارى؟ عايشه گفت: بلى! ام سلمه پرسيد: پس چرا مى خواهى با او مبارزه كنى؟ گفت: براى اصلاح بين مردم! ام سلمه گفت: خود مى دانى! و از هم جدا شدند، ام سلمه اين جريان را براى امام نوشت.
عايشه هنگام حركت شترى از شتران «يعلى بن اميه» بنام«عسگر» در اختيارش قرار دادند تا سوار گردد و هنگامى كه نام آن را شنيد به ياد حديثى افتاد كه پيامبر به او فرموده بود و او را از سوار شدن شترى به اين نام بر حذر داشته بود. دستور داد اين شتر را برگردانند ولى آنها جهاز و وسائل آنرا تغيير دادند و گفتند اين شتر ديگرى است، عايشه به سوى بصره حركت كرد. در بين راه سگها حمله كردند و شتران را فرار دادند كسى گفت «حوئب» سگهاى فراوانى دارد و سخت حمله مى كنند، عايشه كه نام«حوئب» را از پيامبر شنيده بود كه سگهاى حوئب در راه حركت به سوى جنگى ناپسند به او حمله مى كنند، يك مرتبه به خود آمد و گفت: سگهاى حوئب؟! مرا برگردانيد، اما بلا فاصله 50 نفر را فراهم كردند كه قسم خوردند اينجا سرزمين حوئب نيست و بالاخره رفت و جنگ جمل را براه انداخت. (شرح ابن ابى الحديد، جلد 6، صفحه 215 تا227)
بررسى مسئله زن در سخنان امام على(ع) سهلِ ممتنع است. آنچه در نهج البلاغه و ساير متون تاريخى و حديثى به ايشان منسوب است، آهنگى ملامتگر و تنقيص كننده دارد اين امر ، زمينه گفتگوهاى فراوان و داورىهاى متناقض را پيش آورده است. بررسى جايگاه زن در انديشه امام على(ع) مستلزم گردآورى تمام سخنان و قضاياى تاريخى در اين باره و آگاهى گسترده از وضعيت تاريخى و اجتماعى آن دوران است. همچنين بررسى اسناد و متون منقول، از لحاظ درستى انتساب و استوارى متن، مهمترين مرحله چنين پژوهشى خواهد بود تا در پرتو آن سره از ناسره بازشناخته شود.
«او من ینشوا فی الحلیه و هو فی الخصام غیر مبین» (زخرف/18) «آیا کسی را که در لابه لای زینتها پرورش می یابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست (فرزند خدا می خوانید)؟» در آیه فوق به دو ویژگی زن، که ساختار روحی وی را نشان می دهد اشاره شده است: الف: نشو و نما در زیور آلات و آرایش و خودنمایی. ب: فقدان منطق قوی در استدلال و حجت آوری. هر دو شاخص نشانگر کاستی عقل زنان می باشد. به همان نحو که علی(ع) زنان اصحاب جمل را به کاستی عقل منتسب می کند مردان ایشان را نیز سبک عقل و سفیه می خواند. پس چرا از گفتار علی(ع) در مورد زنان قانون کلی استنتاج میشود، ولی در مورد مردان حمل به مورد می گردد؟ آیا وحدت رویّه اقتضا نمی کند که بگوییم در مورد زنان نیز، همان افراد ویژه مقصود امیرالمؤمنین(ع) بود؟
بانوان نباید از عبارات امیرالمؤمنین(ع) در خطبه هشتاد مبنی بر کم خردی زنان، آزرده خاطر شوند زیرا عبارات علی(ع) در نکوهش مردان اصحاب جمل به مراتب تندتر از عبارات ایشان درباره زنان اصحاب جمل می باشد، در حالی که نقش زن در آن فتنه برجسته تر بود.
امیرالمؤمنین(ع) نقل می کند ما با رسول خدا(ص) بودیم و ایشان درباره آیه 282 سوره بقره با ما گفتگو می کرد که ناگاه زنی آمد و پیش روی رسول خدا(ص) ایستاد و گفت: پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا(ص)، من پیک زنان به سوی شما هستم، هیچ زنی نیست که خبر آمدنم به نزد شما به وی برسد مگر اینکه شنیدن این خبر وی را خشنود سازد. یا رسول الله(ص)! خداوند عز وجل پروردگار مردان و زنان و آفریننده و روزی دهنده مردان و زنان می باشد و همانا آدم پدر مردان و زنان می باشد و حوا مادر زنان و مردان می باشد و همانا تو فرستاده خدا به سوی مردان و زنان هستی زنان را چه می شود که درباره «گواهی» و «میراث» دو زن برابر یک مرد قرار می گیرد؟
رسول خدا(ص) فرمود: ای زن، این حکم از جانب خداوند عادل و حکیم می باشد که از حق تجاوز نکرده و ناروا حکم نمی دهد و از ممنوعیت شما سود نمی برد با علم خویش امور را تدبیر می کند، زیرا شما ناقص خِرَدید. زن گفت: ای رسول خدا، نقصان ما در چیست؟ فرمود: هر یک از شما نصف روزگارش را به خاطر عادت ماهانه نماز نمی خواند و زیرا شما زیاد نفرین می فرستید و ناسپاسی فامیل می کنید. هر یک از شما بیست سال و بیشتر نزد مردی زندگی می گذرانید که از نیکی وی بهره مند می شوید. وقتی مرد دست تنگ شد یا کار به مخاصمه کشیده شد، زن می گوید: من هرگز در تو خیری ندیدم. رسول خدا(ص) در ادامه میافزاید، هر زنی که این خصوصیات اخلاقی را نداشته باشد پس هر محنتی که از ناحیه این نقصان به وی می رسد باید صبر پیشه کند که خداوند ثواب او را گرامی خواهد داشت. ای زن هیچ مرد پستی نیست که زنی پست تر از او یافت شود و هیچ زن شایسته ای مگر در مقابل مردی شایسته تر از او وجود دارد.
نظر شما