خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: سی و دومین جشنواره فیلم فجر محملی بود تا فیلم «میهمان داریم» ساخته محمدمهدی عسگرپور به نمایش درآید؛ فیلمی که از وجوه مختلف قابل تامل و بررسی است.
«میهمان داریم» که در بستر دفاع مقدس روایت میشود به چند موضوع محوری دیگر از جمله مفهوم انتظار، سبک زندگی ایرانی، حفظ اصالتهای سنتی در دورانی که مدرنیته بر زندگی مستولی گشته است، زندگی پس از مرگ و نگاه شرقی و اسلامی به این مفهوم و ... نیز میپردازد.
به بهانه حضور فیلم در جشنواره فیلم فجر با محمدمهدی عسگرپور نویسنده و فیلمنامه و کارگردان و منوچهر محمدی طراح ایده اولیه و تهیهکننده اثر در یک نشست به بحث و تبادل نظر پرداختیم. در بخش نخست به مسایلی چون نحوه شکلگیری ایده، نگارش فیلمنامه، تعلیقهای چند لایه در داستان، جهانبینی اثر درباره مساله مرگ و زندگی و دنیای پس از مرگ، پاسخی به این پرسش که «میهمان کیست؟» و اینکه مطابق با نگاه و برداشت مخاطب این میهمان میتواند متفاوت باشد و البته در برداشت اجتماعی از فیلم مقام معظم رهبری میتواند مهمان خانه والدین این سه شهید باشند.
در بخش دوم و پایانی نشست درباره نگاه مکاتب و ادیان شرقی و غربی به مرگ، انتخاب ظرف دفاع مقدس برای مفاهیم انسانی و اخلاقی، بحث سنت و مدرنیته و .... صحبت کردیم که از نظر میگذرانید:
* آقای محمدی خواهشمندم شما هم به این پرسش که در این فیلم «میهمان کیست» پاسخ دهید.
محمدی: حتما این را همه ما شنیدهایم که ایرانیها مهماننوازترین مردم دنیا هستند و تا اندازهای هم که من دنیا را دیدهام این مناسباتی که در کشور ما هست در خیلی از کشورها وجود ندارد. وقتی برای یک خانواده ایرانی مهمان میآید گویی همه اختلافات، دعواها و درگیریها تمام می شود و همه اعضای خانواده دستی به سر و گوش خانه میکشند و سعی میکنند در زمان آمدن مهمان آبروداری کنند و به نوعی مشکلاتشان را کنار میگذارند.
این یک خصیصه فرهنگی بین ایرانیان است که سعی میکنند به یمن و احترام حضور مهمان مشکلات را فراموش کنند، حتی اگر مهمان سرزده باشد موقتا اختلافات عقب میافتد و این خودش یک ارزش و هنجار است.
حال اگر یک تعمیم عمومی و فلسفی به آن دهیم و فکر کنیم همیشه قرار است یک مهمان به جمع ما بیاید آنگاه وقتی خود را در چنین وضعیت دائمی تضور کنیم دیگر بهطور دیگری عمل میکنیم و چیزهایی را که بد و آزاردهنده است و دلتنگی میآورد، کنار میگذاریم. وقتی این حس به وجود بیاید که یک مهمان می خواهد بیاید فارغ از اینکه این مهمان کیست، آنگاه جور دیگری عمل کرده و سعی میکنم به نابسامانی ها و کمبودها غلبه کنیم.
این بحثی که بدان اشاره کردم در فیلم «میهمان داریم» مقدمهای میشود برای ورود به بحث اصلیتری در این فیلمنامه که مساله جمع شدن یک خانواده کنار یکدیگر است ولو با این بُعد که ما آن را در فیلم احساس میکنیم.
* با این تفسیر گویی حضور یک مهمان حتی مرز بین این دو دنیا را برمیدارد تا اعضای این خانواده دوباره گرد هم آیند.
- بله. حتی فاصلهای که از نظر منطق دراماتیک بین این دنیا و آن دنیا وجود دارد به این بهانه برداشته میشود و سه فرزند شهید خانواده دوباره در جمع آنها حضور پیدا میکنند.
و اما درباره اشاره قبلی شما به فیلم «دیگران» (the others) و شباهت فیلم «میهمان داریم» به آن فیلم در زمینه در هم تنیده شدن دو دنیای قبل و بعد از مرگ باید بگویم که در آنجا تا انتهای داستان فکر می کنیم که موجودات از دنیا دیگر مزاحم این خانواده هستند و در آن فیلم برای همه ترس و وحشت به وجود میآید که اینها به نظر من المانهایی است که در غرب در مورد مرگ وجود دارد. مسالهای چون وجود نگرانی از این که آخر این دنیا چیزی وجود نداشته باشد. فیلم «دیگران» در پایان با ترفندی ماجرا را برعکس میکند و میفهمیم شخصیتهای اصلی فیلم در اصل ارواح هستند و ساکنان اصلی ساختمان افراد زندهاند؛ گویی زندگان برای مردگان مزاحمت ایجاد کردهاند.
ولی در «میهمان داریم» اصلا چنین دیدگاهی وجود ندارد که این امر از تفاوت دو دیدگاه در فرهنگ غرب و شرق نشات می گیرد. دیدگاهی که غالبا در فلسفه غرب وجود دارد و به ویژه در نوع ماتریالیستی آن، این است که پس از مرگ همه چیز تمام می شود و در مواردی نگاه نسبتا تلخ و دردناکی نسبت به مرگ وجود دارد که عمدتا نگرانی و هراس را به مخاطب منتقل میکند، در حالی که باور دینی ما نسبت به مرگ نه تنها اینگونه نیست بلکه نوعی رهایی و آزاد شدن و رسیدن به دنیای بزرگتری است .
مکرر شنیدهایم که گریه نوزاد در بدو تولد را به این تعبیر می کنند که از یک دنیایی که به آن عادت کرده بود به دنیایی وارد می شود که شناختی از آن ندارد و نشنیدهایم که در جایی در دنیا کودکی با خنده به دنیا بیاید و متقابلا این سوی ماجرا هم هست که وقتی میخواهیم از این دنیایی که به آن عادت کردهایم جدا شویم نوعی هراس وجود دارد. اساسا این دل دادن و دل کندن موضوعی است که در فیلم «میهمان داریم» به آن اشاره میشود.
در این فیلم نشان میدهیم که آدم شرقیِ مسلمانِ ایرانی با پدیده مرگ و دنیای پس از آن مشابه غرب برخورد نمیکند. مسلمان خیلی راحت با مساله مرگ مواجه میشود و حتی آرزوی رفتن به آن دنیا را نیز دارد. اینها باورهایی بود که تلاش شد در فیلم بدان پرداخته شود.
* ولی نوع زندگی زوج اصلی فیلم (پرویز پرستویی و آهو خردمند) و طراحی صحنه، لباس و گریمی که برای این شخصیتها در نظر گرفتهاید این فضا را به مخاطب منتقل میکند که گویا این افراد چندان هم در قید و بند ادامه زندگی نیستند و این بریدگی از دنیا در فرهنگی شیعی وجود ندارد. بیننده پس از ورود فرزندان شهید به داستان و در اولین شکست جهان داستانی که میتواند این تعبیر را داشته باشد که حالا سه شخصیت اصلی فیلم مردهاند، با رنگهای شادتر و ترمیم منزل فرسوده آنها روبهرو میشود و گویی اتفاقا از اینجا به بعد زندگی به جریان میافتد.
محمدی: من این نظر شما را تایید نمیکنم. اتفاقا رابطهای که در بخش اول فیلم بین پرویز پرستویی و آهو خردمند به عنوان زن و شوهر وجود دارد، رابطه صمیمی و عاطفی است اما یکسری مسایل همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهد؛ به طور مثال ساختمانی که مجاور منزل آنها در حال بازسازی است، در حال فشار آوردن به این ساختمان است و انگار همه چیز را بهگونهای به لرزه میاندازد و همه چیز را دچار یک موقعیت ناپایدار می کند.
اتفاقا عنصری که میتوانست به این فضا غلبه کند، عنصر انسانی بود. یعنی اهمیت دادن به انسان و تواناییها و اراده انسانی و مجموعه داراییهایی که یک فرد در مواجهه با مشکلات دارد، آن عاملی است که نگهدارنده است و می تواند این خانه را علی رغم اینکه در معرض تهدیدات مختلف از نواحی گوناگون است، سرپا نگه دارد و همین عامل و کشش باعث می شود که آن بچه ها از آن طرف بیایند و این جمع تشکیل شود و زندگی روی دیگر خودش را نشان بدهد.
نترسیدن از مرگ و مواجه شدن طبیعی با آن، به خصوص وقتی موضوع شهید مطرح میشود، مهم است. در باورهای دینی ما این عبارت هست که شهدا زنده هستند و اگر این را به عنوان امر دینی باور داریم که شهدا زندهاند، میتوان پذیرفت که آنها در کنار والدین خود قرار گرفته و هسته اصلی خانواده را دوباره شکل میدهند.
عسگرپور: من یک نکتهای را اضافه کنم. این جریان به مفاهیم پیچیده ربطی ندارد بلکه به شخصیتپردازی فیلم بازمیگردد. من وقتی میخواستم شخصیت ابراهیم با بازی پرویز پرستویی را بنویسم به نسل قبل از خودم توجه میکردم؛ مثلا پدرم که خیلی متفاوت از نسل بعدی خودش یعنی من و همنسلانم بود. و اما نسل بعد از ما که جوانهای فعلی هستند با ما خیلی فرق دارند.
آن نسل پدرهای ما به نظرم لجاجتهای دوست داشتنیای دارند که من در شخصیت پردازی ابراهیم خیلی به آن توجه کردم. وقتی در زندگی این آدمها وارد میشوید، هیچ ربطی هم به اینکه خانواده شهید بباشند یا نباشند، ندارد بلکه ویژگی نسلی آنهاست، میبینیم که آنها فکر میکنند همه کارها را فقط خودشان بلدند انجام بدهند .
اینها با نسل بعدی خیلی فرق میکنند. در نسل ما فورا برای درست کردن خانه به دنبال تعمیرکار میرویم و نسل بعد از ما که برای آمدن تعمیرکار تنها یک تلفن میزنند.
آنچه شما از بریدگی از دنیا و زندگی تعبیر میکنید در اصل مربوط به آن نسل است که زندگی هایشان افلاین است نه آنلاین. یعنی محدوده ای برای خودشان درست کردهاند که ربطی به اجتماعی بودن یا نبودنشان، غنی و فقیر بودنشان ندارد. این ویژگیشان است .چیزهایی که در داخل فیلم میبینیم به شخصیتپردازی بازمیگردد. مثلا درباره باز کردن در گاو صندوق، شخصیت ابراهیم لجاجتهای خودش را تبدیل به تئوری میکند.
البته ما برخی سکانسها را حذف کردیم که اگر اینها هم در فیلم بود این بُعد شخصیتها را بیشتر نشان میدادیم.
* احساس و برداشت شخصی من این بود که این پیرمدر و پیرزن خیلی شیرین زندگی نمیکنند. نه خودشان و نه پسرشان خیلی در قید و بند حیات نیستند و این از باب عرفانی نیست بلکه از باب بیانگیزگی و دلکندگی از دنیا است. شخصیت جانباز با بازی بهروز شیعبی برای این رفتارها دلیل دارد و به قول شما یک اعتراض اجتماعی را نمایندگی میکند ولی این زوج پیر چرا انقدر برخوردشان با دنیا سرد جلوه میکند؟
عسگرپور: اینها از زندگی دل نکندهاند بلکه اصولا زندگی اینها این مدلی است. درک اینها برای نسل ما سخت است ولی برای نسل قبلی راحتتر است. بعضی وقتها من فکر میکنم سه نسل قبل از ما چگونه زندگی میکردند. مثلا وقتی در خانههایشان برق نداشتند زندگی چگونه بوده است؟
آنها مقتضیات خاص خودشان را داشتند و از زندگی هم لذت خودشان را می بردند و حالا اگر ما بخواهیم این شیوه زندگی را در یک فیلم نشان بدهیم شاید برای بعضی ها این تعبیر را داشته باشد که آنها از زندگی دلکنده اند. ولی دلیلش این است که ما دنیا را از زاویه دید امروزی تعریف می کنیم. آدم ها در داستان این فیلم زندگی به سبک خودشان را ادامه میدهند ولی در لحظه لحظه زندگیشان با هم خوب هستند و شیرین زندگی می کنند.
* از فیلم «میهمان داریم» برداشتی از تقابل سنت و مدرنیته هم میشود؛ از همان ساختمان در حال ساخت و ساختمان محل سکونت شخصیتهای فیلم که به شدت سنتی و قدیمی است و یا آدمهایی که در ساختارهای سنتی خودشان زندگی میکنند. آیا در نظر داشتید نیمنگاهی به بحث سنت و مدرنیته داشته باشید؟
عسگرپور: این بحث کمی دامنهدار است و قضاوت کردنِ بدون مطالعه زیاد یا بدون باز شدن موضوع، به یک سری شعار ختم میشود که به نظرم درست نیست. این که بگوییم سنت خوب است و مدرنیته بد و یا برعکس صرفا شعار است. به نظرم این فیلم خیلی مجال چنین چیزی را نداشت و موضوع اصلی ما نبود.
اما ما با یک وضعیت مواجه هستیم که ربطی به سنت و مدرنیته ندارد بلکه به سوءمدیریت و اغتشاش فکری و فرهنگی، اجتماعی جامعه باز میگردد. این تفاوت نسلهاست. من خاطرات سه سالگیم یادم است ولی در نسلهای بعدی افراد کمتر خاطراتی از کودکیشان دارند. دو نسل بعد من یعنی یک بچه 10 ساله امروز، از دو سه سال پیشش چیز زیادی یادش نمی آید. آیا این همهاش به خاطر سرب موجود در هواست؟!
به نظر من بخشی از آن به معماری و ساختار ظاهری اجتماع باز میگردد. وقتی نگاه میکنید مثلا بخش عمده ساختمانها کاملا بیهویت شده و تنها کپی بیسلیقه از کار دیگران هستند که در همه شهرها تکرار شده است. معماری برای ایجاد خاطره بسیار مهم است.
برخی اوقات من با پسرم به محله قدیمیمان میروم و برایش از فضایی که قبلا بود تعریف میکنم و میگویم اینجا زیرگذری بود ولی الان ساختمانهای بی پدر و مادر و بی هویت جای آن را گرفته است. این اتفاقی است که از قبل انقلاب هم شروع شد. این بخشی از مشکلات ما است.
این ساختمان یک معماری دارد که دارد ویران می شود ولی اصالت دارد و برای ما خاطره ایجاد میکند و آنچه در پشت خانه آنها اتفاق می افتد همان معماری بی هویت است. بحث من فقط درباره معماری نیست. این فیلم درباره معماری که نیست بلکه شما می توانید این را در همه ساختارهای اجتماعی پیدا کنید. پس فقط بحث سنت و مدرنیته نیست بلکه یک بی قاعدگی فرهنگی و اجتماعی است که با آن مواجه هستیم و گویا نمی توان کاری هم با آن کرد.
بخشی از داشتههایمان تخریب میشود و چیزی شبانه جای آن ساخته میشود که کسی هم نمی داند چیست. ما به نوعی با عمل انجام شده مواجه هستیم. این تخریب و جایگزینی در همه روابط ما تاثیر میگذارد. فقط بحث قربان گذشته رفتن یا تقابل سنت و مدرنیته نیست من اگر بخواهم از تقابلی صحبت کنم تقابل سنت و مدرنیته نیست تقابل آرمان گرایی و واقع گرایی است.
محمدی: همانطور که آقای عسگرپور گفتند، بحث ما در این فیلم تقابل سنت و مدرنیته نبود چرا که اگر این طور بود باید تمام سنت و تمام مدرنیته در یک داستان در تمامی ویژگی اثر تعریف بشود تا حق مطلب ادا شود.
همانطور که آقای عسگرپور اشاره کردند در بسیاری از شهرهایمان عنصر محله و اهل محل را از بین بردهایم. قبلتر در مورد محلهها و مردم محله میشنیدیم و حتی خبرنگاران در بیوگرافی هنرمندان از محلههایشان نام میبرند. مثلا فلان کارگردان بچه پامنار یا سنگلج است ولی دیگر چیزی به این مفهوم نداریم. این تنها از بین رفتن ساختمانها نیست بلکه از بین رفتن خاطرات مربوط به این فضاها هم هست. یک بیقوارگی که بخشی از مدرنیته است در حال اتفاق است که زدودن خاطرهها را به همراه دارد.
مقابل آن ما بحث اصالت را داریم. برخی مفاهیم به ذات اصیل اند و ما باید به فکر اصالتهایمان باشیم خواه این که در زمان سنت باشند یا مدرنیته. مثلا عنصر خانواده یک مفهوم ذاتا اصیل است که بخشی از آن با به همریختگی قواعد از بین میرود. اگر این اصالتها دامنهاش از لایههای بزرگ شروع و به داخل اجتماع کشیده شود دیگر عنصر اصلی جامعه یعنی خانواده هم در معرض خطر قرار میگیرد.
این فیلمها زنگ خطری هستند برای برخی مسئولان که اگر به فکر نباشید تهاجمی که اتفاق میافتد و گاه و خودمان هم به آن کمک میکنیم میتواند خیلی از چیزها را خراب کند. پس نگران این ماجرا بودن باید در همه ما وجود داشته باشد.
* درباره فیلم «میهمان داریم» از چند زاویه بحث کردیم ولی هنوز درباره موضوع جنگ حرف نزدیم. چطور شد ظرف دفاع مقدس را برای بیان دیگر منظورهای خود از جمله مذهب، اخلاق، خانواده، سنت، اصالتها و ... انتخاب کردید؟
محمدی: فکر میکنم اگر به نسل ما مراجعه شود حوادث و اتفاقی که در حوالی سالهای 56 – 57 روی داد تا به پیروزی انقلاب رسیدیم و بعد در تمام دوران جنگ، چیزی که بیشتر قابل مشاهده و به یادآوردنی است، نسلی است که در آن افراد کمتر خودبینی دارند و بیشتر دیگران را میبیند تا آنجا که مسابقه رفتن به جبهه را در آن دوران داریم. در سال های 57 نوع مساعدت افراد خیلی بیشتر بود. الان ملاحظه لحظهای پشت چراغ قرمز ایستادن را هم نمیکنیم و ماشین پشت سرمان بوق میزند و کمحوصلگی در همه ما ایجاد شده است.
در آن نسل نوع مساعدت و همراهی خیلی بیشتر است تا الان. یک جور کم حوصلگی در حال حاضر روی داده است که انگار زندگیهایمان با شتاب بیشتری حرکت میکند و ما عقب ماندهایم. علایم این شتاب همانند تاولهای چرکی روی بدن خودش را نشان میدهد. این اختلاسهای چند میلیاردی که یک دفعه رو میشود نشانه هایی از همان عجله است؛ آدمهایی که با شتاب میخواهند مسیری را یک شبه طی کنند و هیچ کس هم جلوی خودشان نمیبینند و انسانیت و باورها برایشان مهم نیست.
این اتفاقات پایه هنجارها و باروها را سست میکند و منجر به یک فرهنگ عمومی نابههنجار میشود. ما در همه جا این فضا را می بینیم و همه هم ناراضی هستیم ولی یادمان نرود چه چیزهایی و شرایطی باعث این اتفاق شد؟
اگر ما از آن فضایی که بعد انقلاب و طول جنگ داشتیم مراقبت میکردیم و نمیگذاشتیم هنجارها دچار آسیب شوند آیا واقعا شرایط امروزمان انقدر سخت بود؟ به باور من خیر، به این سختی نبود.
اما شما خودتان را بگذارید جای جوانی که هر دو سه روز یک بار میشنود که یک اختلاسهای میلیاردی رخ داده است. این جوان باورش را از دست میدهد. البته این امر قابل تعمیم نیست و هستند کسانی که با وجود همه این مسایل بر باورهای خود پافشاری می کنند و بر اصول اخلاق پایبندند. ولی باید بپذیریم فرهنگ عمومی ما دچار یک سری مشکلات شده است.
فکر می کنم رجوع به ارزش هایی که قبلا داشتیم و ممزوج نکردن آنها با عناصر سیاسی و خدشه وارد نکردن به ارزشها، شاید برای دردهای امروزمان چاره باشد.
* اینکه محور یک فیلم را یک زوج کهنسال قرار دهیم در سینما جهان نمونه موفق «عشق» ساخته میشاییل هانکه را دارد. آیا شما به دنبال ارائه تصویر شرقی از رابطه یک زوج در این سن و سال را داشتید؟
محمدی: من آن فیلم را ندیدم ولی شنیدم فیلم خوبی بوده است.
ما در پاره ای از اظهارنظرهای منتقدان سینما این مساله را می شنویم که برای ساخت فیلم اجتماعی باید به کف خیابان برویم و تصاویری نشان دهیم که مثلا تعهد اجتماعی داریم. سوال من است که چرا سرنوشت یک زوج پیر نمیتواند جذابیت دراماتیک داشته باشد؟ چرا آن سر دنیا به فیلم هانکه به دیده تحقیر نگاه نمی شود؟ در حالی که آنجا سوژه های زیادی وجود دارد و هیچ یک از عناصر ممیزی که ما اینجا داریم آنجا وجود ندارد و خیلی راحت می توانند سراغ خیلی از موضوعات بروند.
فیملی مثل «جاذبه» که داستانی کاملا تخیلی از رها شدن یک زن و مرد در فضا دارد، یکی از قوی ترین فیلمهایی است که درباره مفهوم ایمان به زندگی ساخته شده است. مدرن ترین شکل اتفاقی که می تواند برای دو انسان در مدرنترین فضاها و در اوج تکنولوژی رخ بدهد، داریم ولی باز هم عنصر انسان درام را شکل می دهد.
عنصر اصلی درام، انسان، دغدغه ها، دلواپسی ها و دلشورهها و مواجه شدنش با مشکلات است.
به گمان من نگاه پارهای از منتقدان که فقط فیلم هایی که از خطوط قرمز رد می شوند، فیلم تلقی می کنند جزو همان آسیب هایی است که به خیلی چیزها وارد شده است.
* آقای عسگرپور لطفا شما هم به این پرسش پاسخ بدهید که چرا بستر دفاع مقدس را برای بیان مسایل خانوادگی، اخلاقی و مذهبی انتخاب کردید؟
عسگرپور: 15- 20 سالی است که ما با یک مشکل روبهرو شده ایم که شیب هم گرفته و آن هم توضیح یک دوره ای از تاریخ کشور است که برخی مستقیم آن را تجربه کرده اند و نسل های امروز هم با تبعات آن روبهرو هستند.
مشکل در توضیح این پدیده تنها به ضعف زبان در تعریف آن برنمی گردد بلکه به این هم برمی گردد که مفهوم پیچیده، آرمانی و بزرگی داریم که اساسا کار توضیح آن سخت است. ولی اگر شرایط اجتماعی اجازه می داد که کمی راحت تر درباره آن دوران چه برای خودمان و چه برای نسل جدید قضاوت کنیم مشکلاتمان کمتر بود. البته از این قید و بندها اصلا منظورم ممیزی نیست بلکه شرایط زیست و زندگی ما است.
همین مسایل باعث شده که از آن فضاها دورتر شده و هرقدر هم توضیح بدهیم باز هم نسل امروز بگوید من نمی فهمم چه میگویید.
حتی بعضی واژگان که آن روزها خیلی رایج بود و همه میپذیرفتند امروز دیگر نه فقط نسل جدید بلکه همان نسل قبل هم آن را باور نمی کند و حتی با آنها شوخی میکند. اصطلاحاتی چون برادر و حاجی مگر کم مورد شوخی و مسخره در سینما واقع شده است؟ در فیلمهای کسانی که خودشان هم آن فضا را درک کرده اند و همان زمان هم فیلم جنگی می ساختند از این واژگان استفاده میشود چراکه آنها هم فکر میکنند آن فضا، امروز اینطوری بهتر فهمیده میشود.
من تصورم این است که دوره انقلاب و پس از آن بلافاصله جنگ، دوره کاملا منحصر به فردی در طول تاریخ 200 - 300 ساله ایران است. اینکه چه نسلی به وجود آمد و چه کرد بسیار مهم است.
درباره دفاع مقدس فقط منظورم عملیات جنگی نیست. حتی اگر یک مرور داشته باشیم از نظر تاریخی در بیشتر عملیات هایی که شهید همت حضور داشته، شکست خورد ولی چه چیزی باعث میشود که شهید همت با وجود خیلیها ارتباط عمیق برقرار می کند و حتی نسل جدید او را دوست دارد؟ مفهوم شهیدان زنده اند از همین جا شکل میگیرد.
این دوره تاریخی و نسلی که شکل گرفته اند ظرف بزرگی را ایجاد کرده اند که بهترین مسایل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و ... را می توانید در آن بگذارید، چون ظرف آن خیلی بزرگ است. البته ما بعد از آن با دورههایی رو به رو شدیم که با همین مفاهیم معامله شده، پول جابجا شده و بعضی ها ارتزاق کردند و جریان سیاسی و اقتصادی راه انداختهاند.
من به این بعدش نمی خواهم اشاره کنم ولی آن دوره این مسایل را داشتیم و در یک فیلمی که میخواهیم به مفاهیم اخلاقی و انسانی، محبت و لطف و در یک کلام دین بپردازیم، آن ظرف دفاع مقدس خیلی ظرف خوبی است.
محمدی: برای پاره ای دوستان جوان و روشنفکر چه در سینما و غیرسینما عرض میکنم که ما در تاریخ فلسفه، فیلسوفی تلختر و نهلیستتر از نیچه نداریم او سرمنشا جریان پوچ و نیستانگاری او است. ولی نیچه جمله معروفی دارد که اگر خدا را از جهان برداریم همه چیز مجاز خواهد بود. خدا تنها به مفهوم باریتعالی نیست بلکه هر ارزش مطلقی است که اگر نباشد زیر پای جامعه سست می شود و شرع به ریزش و فروپاشی میکند.
این یک امر روشنی است که جوامع و فرهنگ ها احتیاج ضروری به امور مطلق دارند که آن امور مطلق عناصر پیونددهنده باشند. البته این امور مطلق نباید شکل مصنوعی داشته باشند بلکه به شکل طبیعی و زاییده از دورن فرهنگ جامعه باشد.
خیلی از عناصر و مشخصههای فرهنگی در کشور ما وجود دارد که یک جریان روشنفکری خیلی سریع از آن خسته شده و فکر میکند باید این صورت مساله را کنار گذاشته و صورت مساله جدیدی را انتخاب کند در حالیکه لزوما صورت مساله جدید که مال خودمان نیست و از درون فرهنگمان نیامده و در جامعه ایرانی ریشه ندارد، نمیتواند این وحدت را ایجاد کند و اتفاقا شکل تصنعی پیدا میکند و سریع هم از دست می رود.
ما نباید فراموش کنیم گذشته مان به ویژه در این 30 سال گذشته چه و چگونه بوده است. البته نواقص و اشکالاتی داشته است ولی پاک کردن اصل آن جای تامل جدی دارد.
گفتگو از نغمه دانش آشتیانی
نظر شما