۱۰ شهریور ۱۳۸۴، ۹:۱۰

پيشكسوتان جهاد و شهادت ؛ دهه دوم پس از جنگ (33)

جانباز 60 % : آنقدر مشكل براي ما درست كرده‌اند كه نمي‌دانيم كدام را بگوييم

جانباز 60 % : آنقدر مشكل براي ما درست كرده‌اند كه نمي‌دانيم كدام را بگوييم

اگر كسي زيادي حرف بزند و اعتراض كند فوري با 110 تماس مي‌گيرند ، مي آيند كت بسته مي برندش! من خودم يكبار اعتراض كردم ، دو ماه پرونده‌ام ناپديد شد. هرچه مي رفتم، مي‌گفتند پرونده‌ات گم شده. حالا بيا ثابت كن كه پرونده دست خودشان است. درد زياد است. تو بوق و كرنا مي‌كنند كه بياييد ببينيد جانباز ما اين است و رسيدگي ما چنان است. حتي يك تلفن نمي‌زنند كه شما تو اين وضعيت جسمي چه كار مي‌كنيد.

سال 1365 يك نوجوانان بسيجي در عمليات كربلاي پنج به درجه رفيع جانبازي نائل آمد. وي در شانزده سالگي آر پي جي زن گردان بود و در منطقه شلمچه مجروح شد. امروز چهره خسته و جوانش را مي تواني از پس موهاي جوگندمي و صورت مجروحش بشناسي . او در يكي از مناطق محروم جنوب تهران در خانه اي چهل متري با همسر و دو فرزندش زندگي مي كند. وقتي زنگ در خانه را زديم همسر جانباز در را برويمان باز كرد. خودمان را معرفي كرديم و او با خوشرويي ما را به درون خانه دعوت كرد.

در ابتداي گفتگو مجددا خود را به جانباز معرفي مي‌كنيم . وقتي متوجه مي‌شود كه ما از گروه دفاع مقدس خبرگزاري "مهر"هستيم ، متعجبانه مي‌گويد : من فكر كردم همسرم مي‌گويد از بنياد شهيد و امور ايثارگران آمده‌ايد، به خاطر همين تعجب كردم. چون اصلا به جانبازان سر نمي زنند! تا به حال يك نفر از بنياد نيامده بگويد مرده ايد يا زنده ايد؟

دفترچه بيمه ما اخيرا باطل شده بود و من نمي دانستم. بعد از مدتي كه مراجعه كردم به من گفتند اين دفترچه ها باطل شده است . خب من كه با اين حال و روزم گوشه خانه افتاده ام ، چطور متوجه شوم چه قانوني آمده چه اتفاقي افتاده ؟! اصلا به جانباز اطلاع نمي‌دهند كه چه قوانيني آمده است

وي افزود: تنها يكبار كه نماينده مقام معظم رهبري مي‌خواست به ديدن ما بيايد ، دو نفر از بنياد آمدند و گفتند ما آمديم مشكل شما را حل كنيم. گفتم"اگر آمديد چاي بخوريد بفرماييد در خدمتيم و الا اين زن من ساده است. اگر قولي چيزي مي خواهيد بدهيد، اين فكر مي كند حتما انجام مي دهيد. شما را به خير و ما را به سلامت.  بعد آنها گفتند" نه ما آمده‌ايم مشكلاتتان را از نزديك بشنويم و فلان و فلان كار را  انجام مي دهيم". بهشان گفتم "همسرم مي خواهد برود مكه من توانايي اينكه همراهيش كنم را ندارم. شما بفرستيدش". آنها هم مدام مي نوشتند،هي نوشتند و دوختند و همانجا تن ما كردند و رفتند. اگر ديگر شما آنها را ديديد ما هم ديديمشان!

وقتي از جانباز درمورد مشكلات سوال مي كنيم، آهي مي كشد و مي گويد: آنقدر مشكل براي ما درست كرده اند كه نمي دانيم كدام را بگوييم.سال 65سپاه فرم صورت سانحه را همزمان با مجروحيت بچه هاي زير پوشش خودش پر مي كرد. يعني بالاي سر بچه ها مي آمد و موارد مهم را در يك كادر قرمز رنگ مي نوشت و جزئيات ديگر را در برگه ثبت مي كرد. در اين كادر قرمز صورت سانحه بنده نوشته شده"ضربه مغزي و موج گرفتگي"و موارد ديگر مثل تخليه چشم و تركشهايي كه در ديگر ناحيه بدن است را در برگه نوشتند . اما بنياد مشكل اعصاب و روان و موج گرفتگي را نمي پذيرد. يعني معتبرترين برگه همزمان مجروحيت را قبول نمي كند!

وي تصريح كرد: سه بار كميسيون رفته ام . در كميسيون اول 65% و در دو كميسيون بعدي 60%جانبازي زده اند. كه چشم چپم تخليه شده و سرم با اينكه عمل شده هنوز پر از تركش است و دو پايم مشكل دارد. با وجود صورت سانحه همزمان كه سپاه خودش زماني كه مجروح شدم آنرا پر كرده است، مورد اعصاب و روان و موج گرفتگي مرا بنياد تاييد نمي كند. بنياد فقط ضايعات را پذيرفته يعني تركش به سر و چشم و پاي راست را در پرونده ام قيد كرده اند و پاي چپ و موج گرفتگي را نپذيرفت.

اين جانباز دوران دفاع مقدس در حالي كه ناراحتي چهره اش را برافروخته كرده بود ادامه داد:از سال 65تا 68تقريبا يكسره در بيمارستان مثل موش آزمايشگاهي بستري بودم. تا اينكه خسته شدم و از بيمارستان فرار كردم . هنوز سرم و پلك چشمم احتياج به عمل دارد اما ديگر خسته شده‌ام. نمي خواهم زير تيغ جراحي بروم. زمان مجروحيت وضعيت جسماني من به حدي بد بود كه تا يك ماه خانواده ام  از من خبر نداشتند . حتي نمي‌دانستند كه در بيمارستان بستري هستم.  تا اينكه يك دانشجو در بيمارستان فارابي خانواده مرا پيدا كرد و بهشان اطلاع داد. منظورم اين است كه اصلا من متوجه نبودم در چه حالي هستم چون سرم ضربه شديد ديده بود.

اين (برگه) را بخوانيد ببينيد چه چيزهايي به نام من نوشته اند كه من اصلا نگرفته‌ام. نمي دانم چه كسي به نام من اين جنس‌ها را مثل جاروبرقي، يخچال فريزر، چرخ خياطي و...را گرفته؟! ولي تاييديه آنها در پرونده‌ام نيست. اين مسئله را هم نمي توانيم ثابت كنيم كه ما اين چيزها را نگرفته ايم!

وي خاطر نشان كرد:سرم پر از تركش است. دكتر مي گويد بايد در آرامش باشي و نبايد عصبي شوي چون هرچه آرامش داشته باشم و در محيط آرامي باشم اين تركشها به سمت بيرون و زير پوست مي آيند. اما با ناراحتي و عصبي شدن تركشها به سمت داخل سر حركت مي كنند. حتي خود پزشك بنياد وضعيت بد روحي و رواني مرا تاييد كرده، اما كميسون پزشكي قبول نمي كند. داروهاي اعصاب و روان را آزاد تهيه مي كنم. حتي يك بار مسئول كل بنياد استان تهران نامه اي نوشت تا بدون نوبت براي كميسيون پزشكي بروم، اما هيچ توجهي به اين نامه نكردند و يك سال بعد نوبت كميسيون دادند كه آن هم سر كاري بود. خيلي درمان كردم ولي تنها با مسكن‌هاي قوي مثل متادون و... خودم را آرام مي كنم.

وي به تبعات روحي ورواني جنگ اشاره كرد و گفت:اولين توجه هركسي به چيزي با كوچكترين صدا هست و با شدت و ضعف اين صدا عكس العمل مغز هم متفاوت است. شما تصور كنيد كه بمب بغل رزمنده خورده و موج او را پرت كرده و سرش چندين تركش دارد اما مشكل روحي پيدا نكرده است! درست است كه با انفجار تنها آثار ظاهري مجروحيت  مشخص مي شود، اما مسئله دروني فرد كه مشخص نيست. چند تا موشك كه توي تهران خورد ديديد چه تبعاتي داشت. حالا تصور كنيد بمب بغل ما منفجر شده اما با اين حال مي گويند مشكل اعصاب و روان نداريم! الان گوش‌هاي من صدا مي دهد. مي گويم سرم پر از تركش است، يك نفر به پايش تير خورده 20% اعصاب و روان مي دهيد، من به مغزم تير خورده و سرم پر از تركش است، چطور مشكل اعصاب و روان ندارم؟!

اين جانباز 60درصد در ادامه به بي توجهي مسئولين بنياد به وضعيت بچه هاي شيميايي اشاره كرد و اظهار نمود: يك بار سپاه نامه اي براي بچه هايي كه در عمليات كربلاي 5شركت داشتند فرستاد تا براي  شيميايي آزمايش بدهند. وقتي به بنياد مراجعه كرديم اصلا توجه نكردند و گفتند بايد خودتان هزينه كنيد و به ما ربطي ندارد. من تنها براي سلامتي خودم كه بعدا زن و بچه ام گرفتار نشوند مي خواهم آزمايش بدهم چون نمي دانم شيميايي شدم يا نه .آيا اينها نبايد از وضعيت كساني كه در منطقه آلوده شيميايي بودند اطمينان حاصل كنند؟! مخصوصا كه ما همانجا مجروح شديم و تمام بدنمان بر اثر مجروحيت زخمي شده بود و خون از سر و بدنمان مي ريخت .زخمهاي بدنمان در معرض آلودگي شيميايي بود حتي توانايي اينكه ماسك را از سر خود برداريم را نداشتيم.بچه ها در شلمچه لت وپار شده بودند.چطور در منطقه عملياتي كربلاي 5بچه ها شيميايي نشده اند؟!

 اگر بخواهند از سرخود باز كنند مي گويند شرمنده فلان چيز يا فلان كار را نمي توانيم انجام دهيم يا نداريم. اما اگر كسي زيادي حرف بزند و اعتراض كند، فوري با 110 تماس مي‌گيرند ، مي آيند كت بسته مي برندش! من خودم يكبار اعتراض كردم، دو ماه پرونده ام ناپديد شد. هرچه مي رفتم، مي گفتند پرونده ات گم شده. حالا بيا ثابت كن كه پرونده دست خودشان است. اگر اعتراض كني مي گويند پرونده را داديم به خودش كه برود كپي بگيرد ديگر نياورده!

وي با بيان اينكه هر دو پا و سرش پر از تركش است و يك تكه بزرگ از زانوي پاي راستش اصلا گوشت ندارد به سيستم غلط تعيين درصد با توجه به كهولت سن و گذشت زمان اشاره كرد و تاكيد كرد: درصدها را سال به سال كمتر مي كنند در حالي كه اگر يك درصد هم به اين تركش‌هاي داخل بدنم بدهند از 90%هم بالاتر مي رود. بيست سال گذشته است . يعني ما يك درصد هم افت سلامتي نداشتيم؟ ضربه روحي نخورده ايم؟! زمان محسن رفيق دوست كه كميسيون‌هاي پزشكي پدر بچه ها را درمي آورد تا درصد بدهد، به من 65درصد دادند. يعني شرايط جسمي من خيلي بد بود. پزشك‌ها مي گويند كسي كه در جنگ مجروح شده هر سال به ضايعاتش اضافه مي شود و توانايي و سلامتيش كمتر مي شود چطور حالا من همان 60%هستم!وي درخصوص وضعيت درمان جانبازان گفت: دفترچه بيمه ما اخيرا باطل شده بود و من نمي دانستم. بعد از مدتي كه مراجعه كردم به من گفتند اين دفترچه ها باطل شده است . خب من كه با اين حال و روزم گوشه خانه افتاده ام ، چطور متوجه شوم چه قانوني آمده چه اتفاقي افتاده ؟! اصلا به جانباز اطلاع نمي دهند كه چه قوانيني آمده است، حالا هم كه دفترچه دادند يك ماه تمديد كردند. چرا؟!

وي ضمن انتقاد از تبليغاتي كه در ارائه خدمات به جانبازان مي‌شود تصريح كرد:مطمئن باشيد رايگان چيزي به ما نمي دهند. سال 81 يك ماشين پيكان به ما دادند در حقيقت دويست هزارتومان پيش پرداخت داديم و ماهانه از حقوقمان سي -چهل هزارتومان بابت ماشين كم كردند. بابت وام خانه هم الان حدود چهل هزار تومان از فيش حقوقمان كم مي كنند .

وي در ادامه رونوشت يكي از برگه هاي پرونده اش را كه برخي اقلام لوازم خانگي و مقداري پول در آن ثبت شده بود را نشان داد و گفت: اين را بخوانيد ببينيد چه چيزهايي به نام من نوشته اند كه من اصلا نگرفته ام و فقط يكي دو بار در سالهاي 69-68كه وضعيت جسمانيم خيلي بد بود مقداري پول گرفته ام كه نوشته شده است. تنها يك برگ تاييديه  از خود بنياد كه يك دستگاه يخچال است در پرونده من است و نمي دانم چه كسي به نام من اين جنس‌ها را مثل جاروبرقي، يخچال فريزر، چرخ خياطي و...را گرفته؟! ولي تاييديه آنها در پرونده ام نيست. در صورتي كه اين لوازم خانگي ها بدون تاييد مدير تعاون بنياد به جانباز داده نمي شود و اين مسئله را هم نمي توانيم ثابت كنيم كه ما اين چيزها را نگرفته ايم!

جانباز دفاع مقدس به برخورد نامناسب برخي كارمندان بنياد با جانبازان اشاره كرد و گفت: اگر بخواهند از سرخود باز كنند مي گويند شرمنده فلان چيز يا فلان كار را نمي توانيم انجام دهيم يا نداريم، اما اگر كسي زيادي حرف بزند و اعتراض كند فوري با 110 تماس مي‌گيرند ، مي آيند كت بسته مي برندش! من خودم يكبار اعتراض كردم ، دو ماه پرونده ام ناپديد شد. هرچه مي رفتم، مي گفتند پرونده ات گم شده. حالا بيا ثابت كن كه پرونده دست خودشان است. اگر اعتراض كني مي گويند پرونده را داديم به خودش كه برود كپي بگيرد ديگر نياورده!

مردم به ما چه مي‌گويند؟!فكر مي‌كنند كه ما خورديم و برديم . چرا بايد اينطور بشود؟ درد زياد است. به چهار تا جانباز 70% كه رسيدگي مي كنند، مي آيند تو بوق و كرنا مي كنند كه بياييد ببينيد جانباز ما اين است و رسيدگي ما چنان است. حتي يك تلفن نمي زنند كه شما تو اين وضعيت جسمي چه كار مي كنيد

وي به مشكلات فرزندان جانبازان در سيستم آموزش و پرورش اشاره كرد و گفت:حتي در مورد ثبت نام بچه هايمان ما را سرگردان مي كنند با بدبختي و التماس و برو و بيا توانستم پسرم را در مدرسه راهنمايي شاهد(...) ثبت نام كنم چرا!مي گفتند چرا دوره ابتدايي در مدرسه شاهد نبوده! گفتم بابا من كه سر كار بودم و همسرم هم خبر نداشته كه مدرسه شاهد كجاست رفته نزديك خانه مان ثبت نامش كرده،حالا گناه كرده رفته مدرسه دولتي؟! بعد از اينكه ثبت نام كردند يك تعهد قرص و محكم از من گرفتند كه اگر معدلش از فلان نمره كمتر بشود ديگر ثبت نامش نمي كنيم!يكي نيست به اينها بگويد اين قانون را كي گفته كي نوشته !بچه هاي جانباز بيشتر از بچه هاي ديگر نياز به توجه و رسيدگي دارند چون مدام ما را با اين وضعيت جسمي و روحي مي بينند. اين برخوردهاي عصبي ما باعث افت تحصيلي اينها مي شود. چرا بايد اين طرز فكر در مدرسه ها باشد! يكبار از طرف بنياد بچه هاي مرا اردو  نبردند. بچه هاي ما اصلا تفريح درستي نداشته‌اند.

وي با اظهار تاسف از تبليغاتي كه نسبت به ارائه خدمات به جانبازان شده است اظهار كرد:مردم به ما چه مي گويند؟!مردم فكر مي كنند كه ما خورديم و برديم. چرا بايد اينطور بشود؟ درد زياد است به چهار تا جانباز 70% كه رسيدگي مي كنند مي آيند تو بوق و كرنا مي كنند كه بياييد ببينيد جانباز ما اين است و رسيدگي ما چنان است. حتي يك تلفن نمي زنند كه شما تو اين وضعيت جسمي چه كار مي كنيد. 

وي در ادامه افزود:ما دم از اسلام مي زنيم اما نوع ارائه خدمات وطرز برخورد آنها را با نوع خدمات به معلولين جنگ كشورهاي ديگر ببينيد و با  وضعيت ما مقايسه كنيد! معاون يكي از وزرا مي گفت:"وقتي كه ما رفتيم استاندارد معلولين كشورهاي اروپايي را ديديم مثل جانبازان جنگ جهاني دوم و آنرا با وضعيت جانبازان كشور خودمان مقايسه كردم  دو شب خواب به چشمانم نيامد"!

اين جانباز دوران دفاع مقدس با نفس عميقي كه نشان از درد دروني او داشت ادامه داد: ما همانطور كه در جنگ گذشتيم از اين مسائل هم مي گذريم اما اينها اعتقاد دارند كه آخرتي هم هست. چند صباحي هست و مي گذرد. اين برگه ها و مدارك باطل مي شود و از بين مي رود تنها چبزي كه باطل نمي شود دنياي اينهاست! 

همانطور كه پيش از اين گفته شد « مهر» به دليل مسائل پيش آمده ، از ذكر نام و مشخصلات جانبازان عزيز در اخبار و گزارشات اجتناب كرده و متذكر مي‌شود مستندات مصاحبه فوق به همراه نام و مشخصات كامل مصاحبه شونده جهت ارائه به هر مرجع داراي صلاحيت در خبرگزاري مهر نگهداري مي‌شود.

کد خبر 223273

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha