قرائت گزينشي وپديده اي تازه نيست كه منحصر به بازار گرميهاي دهه هاي اخير از وينگشتاين ، سيرو ، ديدرو، دريدا و ميشل فوكو و ... باشد. دركتاب " اعترافات" آگوستين از " جيلين كلارك" هم تأكيد مي شود كه نخستين تفسيرهاي سوء از كتاب مقدس در قرنهاي دوم و سوم ميلادي توسط مانويان به تشويق يهوديان انجام مي گرفت تا مؤمنان را سست ايمان كنند. جيلين كلارك در صفحه 28 مي نويسد: ماني بنيان گذار كيش مانوي احتملاً از فرقه اي يهودي در بين النهرين برخاست.
او اعتقاد داشت كه مسيح يكي از انبياي بني اسراييل بوده است ، ولي اين ادعا مستلزم رد بخش زيادي در عهد جديد بخصوص اين ادعا كه مسيح بر روي صليب مرده است- به عنوان تحريف زندگي و آموزه هاي مسيح به شمار مي آمد. ماني به آموزش نوعي آيين گنوسي پرداخته بود ، آموزش اين باور كه چند روح برگزيده محبوس در اين دنياي فاسد و دروغين ، از اين پندار واهي به در آمده و به حقايق معرفت (genosis) دست يافته اند: اينكه گيتي نبردي دائمي است ميان خوبي يا روشنايي كه در اين دنياي مادي پراكنده شده و به دام افتاده است از يك سو ، و نيروي مهاجم شر يا تاريكي از سوي ديگر ... " آگوستين كه در شمال افريقا و در سرزمين تحت تسلط امپراتوري روم بزرگ شده بود به ميلان مي رود تا فن بلاغت آموخته، در برابر هجوم انديشه هاي مانوي به دفاع از آيين مسيحي برخيزد. او در ميلان به سمت استادي برگزيده شده به تدريس مي پردازد .
وي بر اقتدار اخلاقي خود براي قضاوت ، حتي درباره امپراتور اصرارداشت، چنانكه يك بار تئودوسيوس را به سبب صدور اجازه قتل عام مردم بي گناه از شركت در مراسم عشاي رباني محروم ساخت. آگوستين در مقام اسقف شهر كوچك ساحلي به دنياي دادخواهي و ارتباطات بازكشانده شده و ... آگوستين در تلاش براي برآوردن نيازهاي مردم براي دفاع در برابر تاراج گرمي و حفاظت از مردم در برابر جنايت ، بزرگترين اثر فلسفه سياسي مسيحي تا آن زمان ، يعني " مدينه الهي " را تصنيف كرد كه خود اثر برجسته ديگري در فرهنگ جهان است. "اعترافات" خود زندگي نامه اي فكري يا روحاني است. اين اثر گزارش انديشه هاي انساني است بسيارهوشمند درباره خداوند ، در دوره هاي مختلف زندگي اش و قانع كننده از اين نظر كه مي توان چگونگي اين آدم را هنگامي كه صاحب اين انديشه ها بوده، تصور كرد.
جيلين كلارك در صفحه 57 مي نويسد: " همه گونه الگوي روايت در "اعترافات" يافت مي شوند، ولي اين نظر كاملاً شايعه است كه اعترافات طرح جامع ندارد. بسياري از متفكران فكر مي كنند كه آگوستين ابتدا در دفترهاي 1تا 9 يك خود زندگي نامه نوشت كه در سال سرنوشت ساز گرويدنش به مسيحيت و مرگ مادرش به پايان مي رسيد.
آگوستين در "اعترافات" به تناوب ، تجربه با يك وضع روحي را شرح مي دهد و آنگاه روايتش را براي بحث درباره آنچه واقعا اتفاق افتاده است متوقف مي سازد.حتي در بخش بسيار مهم گرويدن به مسيحيت و روي آوردن به عفاف، متوقف مي شود تا به بحثي دقيق و روشن درباره يك مشكل فلسفي بپردازد:" هنگامي كه اراده مي كنم كاري را انجام دهم ، اما انجامش نمي دهم ، دقيقاً چه حادثه اي رخ مي دهد؟ چه كسي يا چه چيزي دستور انجام آن را داده ، يا در برابر آن مقاومت كرده است؟ وقتي بايد تصميمهاي متضاد گرفت، آيا درواقع دو يا تعداد بيشتري از اراده ها دركار است؟ بسيار مهم است كه اينجا به نتيجه اي صحيح برسيم: نيروي بيگانه اي به نام " غير من " دركار نيست كه بتوان آن را كنار گذاشت. بلكه فقط يك نفر وجود دارد، كسي كه مي خواهد تصميم اتخاذ كند.
اما در مباحث قضاوت آگوستين خداوند گشاينده مشكلات محسوب مي شود . آگوستين مي نويسد: " ناگهان هر اميد بيهوده اي در نظرم پوچ آمد، و من با شوري باور نكردني در دلم به هر كس حكمت را آرزومند شدم و بر آن شدم كه برخاسته نزد تو باز گردم. پس براي مبرا كردن زبانم نبود ، كه ظاهراً به خرج مادر مشغول كسب آن بودم- كه نوزده ساله بودم و پدرم دو سال پيش مرده بود- پس براي مبرا كردم زبانم نبود كه به خواندن كتاب پرداختم و نه به اين سبب كه سبكش بر من تأثير كرده بود، بلكه فقط به سبب چيزهايي كه مي گفت..." در بخش 11 - ( قرائت چند گانه و تفسير معنايي كتاب مقدس) جيلين كلارك از نيات آگوستين مي گويد كه او مي خواهد نوعي استنباط نيات خداوند را شرح دهد. او به خداوند اعتراف مي كند و از او مي خواهد كه حقيقت را روش كند: اعترافات نوعي تك گويي نيست كه خطابش به خود نويسنده باشد، بلكه دعايي بسط داده شده است كه مخاطبش خداوند است. خداوند در گفتگوي طولاني سخن نمي گويد: مگر با آيه هاي متون مقدس ، كه در بنيامتن كتاب مقدس ، به ذهن آگوستين مي رسد. خداوند كتابي دارد و آگوستين به كتاب قانع است . ولي يكي از مضامين مهم اعترفات كه در سه دفتر آخر كتاب شكلي بارز به خود گرفته ، امكان قرائت كتاب مقدس به انحا گوناگون است و فهميدن آن در لايه هاي مختلف " منظور كتاب چيزي است كه مي مي گويم" نه ، منظورش آن است كه من مي گويم" به گمانم پارسايي واقعي اين است كه بگوييم:" اگر هر دو راست بگويند، چرا هر دو امكان صحيح نباشد، يا تأويلهاي سوم و چهارم و يا هر حقيقت ديگري كه تا حال در اين كلمات يافته اند؟" پس اعترافات به سبب آگاهي اش از عمل قرائت ، كتابي مدرن است و نه پسامدرن كه در آن فرض مسلم اين است كه هيچ قرائت درستي وجود ندارد.
از نظر ادبي ، براي ثبت حوادث زندگي ، حتي اگر خواندن آن ممكن باشد، غير ممكن است كه آن را " همان طور كه هست" نوشت بعضي از نويسندگان قرن بيستم ، با انتخاب چيزهايي كه معمولاً كنار گذاشته مي شود ، وقايع جزيي ، يا تداعيهاي تصادفي به مقصود مي رسند. آگوستين اين كار را با تأمل بر روي طرز كار حافظه انجام مي دهد . جيلين كلارك براي ساده كردن منظور خود درباره تاويل متن مي نويسد: " وقتي آگوستين به عنوان بخشي ازتحصيلاتش در فن بلاغت به تمرين حافظه پرداخت. احتمالاً فن aedesmemoriae يعني " سراي حافظه " را آموخته بود. يك جدول يا ساختمان معمولي را تصور مي كنيد و موضوعهايي را كه مي خواهيد به ياد داشته باشيد در جاهاي معين قرار مي دهيد ، مثلاً نكات متوالي يك سخنراني را در طول رديفي متوالي ازخانه هاي جدول يا اتاقهاي ساختمان قرار مي دهيد. سپس فكرشان را به جدول متمركز مي كنيد، يا به قدم زدن در داخل ساختمان مي پردازيد و چيزهايي را كه ذخيره كرده ايد مي يابيد. ولي اين كار همان طور كه خود آگوستين مي گويد ، به كلي با ياد آوري گذشته فرق دارد. در اينجا شما با تعداد بي شماري از ساختمان هاي نامنظم و قطعات زمين سر وكار داريد، چيزي شبيه طرح زيربناي " ساختمانهاي عظيم روم باستان " كه باستان شناسان مي توانند آن را بازسازي كنند، ولي معمولاً از عهده تفسير آن برنمي آيند .
دفتر 10 آگوستين اصرار مي ورزد كه ما درباره چيزهايي كه به معني عشق به خداست بينديشيم و بكوشيم كه مطابق ميل خداوند زندگي كنيم : " مردم درباره زندگي ديگران كنجكاوند و از اصلاح زندگي خود طفره مي روند . چرا از من مي خواهند كه بگويم كيستم، در حالي كه نمي خواهند از تو بشنوند كه كيستند؟ اين است مفهوم داشتن مخاطبان انساني براي اعترافاتي كه روي آن با خداست. انديشمندان بسياري در قرون بعدي به تأسي از آگوستين زندگي نامه يا خود زندگي نامه نوشته اند. مارتين لوتر بيشتر از ديگران از "اعترافات" آگوستين استقبال كرده است . تنها اعترافات ( ژاك ژان روسو) است كه در زندگي نامه نويسي راه مخالف را در پيش مي گيرد. او اعترافات خودش را نه با انديشه درباره خدا، كه با گفتن از خود آغاز مي كند. تأثير سبك اعترافات آگوستين بر آثار نويسندگان قرن بيستم بيش از آثار نويسندگان ديگر قرنها بوده است . شباهت بلافصل ميان دلمشغوليهاي آگوستين در " جستجوي زمان گمشده" مارسال پروست چنان زياد است كه عجيب نيست اگر آدم به اين فكر بيفتد كه پروست "اعترافات" را هنگام اقامت در دبيرستان ( كندروسه) جاييكه مثل آگوستين مشغول تحصيلات ادبيات و فلسفه بوده، خوانده است . او نيز به كرد و كار حافظه علاقه مند است. ب ويژه به حافظه غير ارادي و ادراكي كه در طول زمان دچار تغيير مي شود و استفاده از ادبيات براي تأويل تجربه ب خصوص تجربه عشقي كه براي آدميان مكرر است. پروست اما از نظر اذعان به تأثير موسيقي و نقاشي و ادبيات با آگوستين فرق دارد
آگوستين مي خواست خوانندگان با استفاده از كتابش به خود بنگرند . و اين كاري است كه آنان انجام داده اند، هر چند نه هميشه به آن روشي كه او در نظر داشت: بعضي ها از ديد خدا به خود نگريستند و بعضي به تصوير ذهني خود نگاه كردند..."
نظر شما