به گزارش خبرگزاری مهر، ديرينه ترين پيك نوروزي"حاجي فيروز"است. حاجي فيروز نام و چهره اي آشنا در فرهنگ مردم است. مردي كه در بسياري از جاهاي ايران در پيش از نوروز با جامه اي سرخ رنگ، گيوه اي نوك تيز و منگوله دار، كلاه مخروطي دراز و منگوله دار و خنزر پنزرهاي آويزان،چهره اي سياه،لباني سرخ،دندان هايي سپيد و دايره زنگي در دست مي آيد و در كوي و بزرن شهرهاي ايران مي چرخد و مي زند و مي رقصد و ترانه خنده آور مي خواند و مردم را مي خنداند و مژده رسيدن بهار و نوروز را مي دهد و هر بي خبري را از آمدن نوروز با خبر مي سازد.
نظر برخي محققان در مورد رنگ صورت و پوشيدن لباس سرخ بر اين است كه اين انتخاب،خود نمادي از يك تحول عظيم طبيعي است. اين كه بهار شكوفه هاي سرخ را در ميان سياهي سرما به ارمغان مي آورد، الهامي براي طراحي صورت و لباس حاجي فيروز است و صورت سياه شده اش نمادي از سياهي سرماي زمستان و لبان و لباس هاي سرخش نمادي از بهار است كه بر پيكره اين سرما مي نشيند و حركت و آواز خواندنش نيز دليلي بر همين ادعاست.
گويا اين كار در قديم به عهده غلامان سياه بوده است كه به علت طرز تلفظ ناقص و نامانوس واژه ها و طبع شادي طلبشان مردم را به خنده، شادي و اميد وا مي داشتند. "خواجه پيروز" با اصطلاح غلط و عاميانه حاجي فيروز به يك تعبير نماد پيروز شدن نوروز و بهار بر زمستان و به تعبير ديگر،نماد بازگشت ارواح مردگان؛ يعني"فروهرها"از آسمان است.چهره سياه شده خواجه پيروز دليل بازگشت او از جهان مردگان و نيز نماد سياهي زمستان است.و لباس سرخ او هم نماد سرخي آتش،آمدن گرما و نيز سرخي گل ها،زايش ها،رويش ها و بركت بخشي هاي نوروزي است.
اگراز دريچه اي ديگر بنگريم حاجي فيروز در حقيقت نوعي روح همبستگي را در بين انسان ها از طريق حركات شادي آفرين ترويج مي كند.او جامعه را به بيدار شدن دروني و معنوي دعوت مي كند و مي گويد حال كه طبيعت از خواب برخاسته شما نيز بيدار شويد و بدانيد روسياهي براي كساني است كه در خواب مي مانند.
هر دانه يا هسته اي درزمين كاشته مي شود،رنگ آن اول به سياهي مي گرايد و سپس جوانه اي سپيد از آن خارج مي شود و به تدريج ريشه و ساقه اش شكل مي گيرد و شايد سياه ما هم اين پيام را داشته باشد.
حاجي فيروز در اصل يكي از مراسم نوروزي است كه با راه افتادن دسته ها با صورتك هاي سياه معروف شده است، اما رسم كهني كه اثري از آن باز نمانده و در گذشته،به خصوص در آسياي ميانه مرسوم بوده، آيين هاي سياوشي است كه به احتمال بسيار در اعصار كهن تر در آغاز تابستان و سال نو صيفي انجام مي يافته است و سپس زير تاثير نوروز جامي در عصر هخامنشيان به اول بهار افتاده است؛اما هنوزدر عصر ابوريحان تقويم هاي سغدي و خوارزمي با آغاز تابستان شروع مي شد و ايشان تقويم خود را"تورد"سياوش در روز ششم فروردين آغاز مي كردند و اين روزي است كه در تقويم ما نوروز بزرگ نام دارد و بنا به اساطير زردشتي در آن روز كين سياوش گرفته مي شود.
نظر شما