اتل متل يه باغچه
يه باغچه پر از گل
پراز صداي گنجشك
پر از صداي بلبل
***
اتل متل يه بابا
يه باباي مهربون
براسعيده بابا
برا گلها باغبون
***
پيش گلها نشسته
كنارش هم سعيده
بابا داره به دختر
باغبوني ياد ميده
***
به او ميگن نسترن
اين نهال اناره
خيلي مواظبش باشد
تا كه ثمر بياره
***
اينكه بيخ ديواره
اسمش درخت تا كه
اينم كود گياهي
برا قوت خاكه
***
به اون ميگن گل سرخ
به اين ميگن گل ياس
همون كه زيباترين
گل باغچه باباس
***
بعدا كنار ياسم
يك گل خوشگل بكار
حالا باغ و اب مي ديم
شيلنگ آب رو بيار
***
سعيده با خنده گفت :
چه باغچه قشنگي
بابا پيش خودش گفت :
چه دختر زرنگي
***
وقتي تو باغبوني
دختر عين بابا شد
جنگ شد و باباجونش
راهي جبهه ها شد ...
***
سعيده با خودش گفت :
حالا براي گلها
منم كه باغبونم
منم به جاي بابا
***
حياط و جارو مي كرد
باغ گل اب مي داد
به اين اميد كه روزي
بابا به خونه مي آد
***
سالها گذشته از او روز
ولي بابا نيومد
يه روز بلند شد از خواب
باغچه رو ديد و جيغ زد
***
چرا باغچه بابا
يكدفعه افسرده شد
گلهاي ناز باغچه
يك شبه پژمرده شد
***
روزها و هفته ها
از پي هم مي رسيد
ولي باغچه بابا
رنگ شادي رو نديد
***
يه روز آفتابي
وقتي بلند شد از خواب
رفت به كنار باغچه
رو شو بشوره با آب
***
با اين كه از اون گلها
نبود هيچي نشونه
بوي ياس و گل سرخ
پيچيده بود تو خونه
***
يهود دلش شور افتاد
زنگ خونه صدا كرد
مادرش از تو اتاق
دويد در رو واكرد
***
پشت درخونشون
مرد غريبه اي ديد
بعدش صداي جيغ
مامان جونش رو شنيد
***
بيا بيا دخترم
بايد شيريني بديم
بابات اومد از سفر
بريم خوش آمد بگيم
***
بيرون دويد از خونه
اما بابا رو نديد
ولي بوي گل ياس
با گل سرخ شنيد
***
چشم ها رو برهم گذاشت
بو كشيد و بوكشيد
رد بو رو گرفت
به دنبال گل دويد
***
رسيدش به جايي كه
مست بوي گل شدش
كنارجسم سختي
گيچ شد افتادش
***
وقتي چشمها رو واكرد
عكس باباجون رو ديد
نفهميدش چطور شد
رو عكس اون پريد
***
انگاري كه زير عكس
يه جعبه از جنس چوب
گذاشتن و توي اون
پره زگلهاي خوب
***
دلش به تاپ تاپ افتاد
خيلي تند و خيلي زود
در جعبه رو واكرد
بابا توي جعبه بود
***
مات شد و خيره شد
يواشي گفت: بابا جون
چشمهاي تو واكن بابا
پژمرده اي باغبون
***
ديدش كه از سينه
بابا عطر ياس مي آد
دست و پاي له شده اش
بوي گل سرخ مي داد
***
شايد همون وقتي كه
تير توي سينه اش خورد
ياس سفيد توباغچه
افسرده گشت و پژمرد
***
شايد وقتي كه تانكها
رفتند رو با و دستش
گل سرخ تو باغچه
پرپرشد و شكستن
***
جيغ زد و ناله زد
كنار بابا جون داد
بابا جونو صدا زد
جنازه رو تكون داد
***
بابا بيا و ببين
ياس تو پژمرده شد
گل سرخ تو باغچه
شكست و افسرده شد
***
يهو صدايي شنيد :
دختركم سعيده
بابا قبل شهادت
حرف تو رو شنيده
***
ناله نكن دخترم
گريه و زاري بسه
اينو بگير عزيزم
بذر گل نرگسه
***
تو نامه آخرش
برات نوشته بابا
اينو بكار تو باغچه
جاي تموم گلها
***
بذر گل نرگس
محكم گرفت تو دستش
با گريه و با ناله
به سوي باغچه رفتش
***
با صد هزار اميد
كه توسي سينه اش داشت
بذر گل نرگس
برد توي باغچه كاشت
***
روزها مي شست كنارش
گريه مي كرد پاي اون
زبون گرفته و هي
صدا مي زد " بابا جون "
***
تا اينكه توي باغچه
جاي تموم گلها
يك گل نرگ اومد
يك گل ناز و زيبا
***
حالا توي اين خونه
يك گل نرگس هستش
هر چي گل پرپره
فداي چشم مستش ...
يكشنبه 9 تير 1382
نظر شما