خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: چهره آرامی دارد و در پاسخ به سوالات است که مشخص میشود چقدر در انتخاب واژهها، وسواس به خرج میدهد، وسواسی که نماد بیرونی هم ندارد و به همین خاطر، شکار یک تصویر از سیدعباس صالحی در حالی که زبان بدنش را هم به کار میاندازد، برای یک عکاس خبری هم دشوار است. او ضمن توضیح درباره برخی چالشهای اصلی حوزه معاونت فرهنگی وزارت ارشاد از جمله مسئله ممیزی کتاب، با نگاهی منصف به تحلیل گذشته مینشیند؛ «من اصلاً نمیخواهم از دوره قبلی اداره کتاب دفاع کنم اما باید سهم مجموعهها را در اشکالاتی که در هر دورهای هم هست، به درستی دید و تبیین کرد ...». معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفتگوی تفصیلی خود با مهر، علاوه بر ارائه یک ارزیابی کلی از دوره 6 ماهه مسئولیتش، درباره حواشی شکل گرفته در همین مدت در این معاونت هم توضیح داد. متن کامل این پرسش و پاسخ در زیر از نظر مخاطبان میگذرد:
* اگر اجازه بدهید سوالاتم را با ارجاع به دوره قبل از ورود شما به معاونت فرهنگی وزارت ارشاد شروع کنم. آن زمان تقریباً یک فضای امنیتی بر این معاونت حاکم بود و نشر مکتوب کشور را هم درگیر خودش کرده بود. شما در بدو ورودتان به معاونت فرهنگی ارشاد، رویهای در پیش گرفتید که این رویه، تقریباً شما را به موافقان و مخالفانتان شناساند. یعنی تفاوتهای سیدعباس صالحی با علی اسماعیلی یا مثلاً بهمن دری کاملاً مشخص بود. الان که 6 ماه از تصدی این مسئولیت میگذرد، ارزیابی خودتان از تغییراتی که در این فضا پدید آمده است، چیست؟
همانطوری که اشاره کردید، یکی از مواردی که مدنظر بوده و معاونت فرهنگی تا حد زیادی توانسته در این مسیر پیش بیاید، بازگشت بخشی از اعتمادهای از دست رفته در حیطه حوزه فرهنگ مکتوب کشور بوده است. اینکه مجموعههایی که شهروند جمهوری اسلامی هستند و در چارچوب نظام، قوانین و اخلاقیات اجتماعی حرکت میکنند، با نوعی بدبینی و نگرانی به متولیان عرصه فرهنگ نگاه کنند، مطلوب نظام جمهوری اسلامی نیست. این نظام 75 میلیون شهروند دارد و بخش اصلی این شهروندان یعنی همانهایی که در انتخاباتها مشارکت میکنند و در صحنههای مختلف انقلاب اسلامی حضور پیدا میکنند، در چارچوب نظام و جمهوری اسلامی حرکت کرده و میخواهند حرکت کنند و لذا اینکه بخش جدی از اهالی فرهنگ نسبت به مدیران فرهنگی و متولیان فرهنگ مکتوب، بیاعتماد و یا کماعتماد و نگران باشند، مسلماً چیز مطلوبی نه برای نظام و نه برای فرهنگ نیست.
به نظر میآید در 6 ماه گذشته، هم در طیف ناشران و هم در طیف مولفان و نخبگان اجتماعی، تا حدودی بازگشت اعتماد اتفاق افتاده است. البته همین جا باید بگویم که وقتی از بازگشت اعتماد جمع زیادی از نخبگان سخن میگوییم، منظورمان این نیست که اعتماد عدهای دیگر از دست برود؛ نظام جمهوری اسلامی با مجموعه سلایق و نگرشهای متنوع فرهنگی حرکت کرده و میکند و به طور طبیعی باید این بازگشت اعتماد به گونهای باشد که اعتماد جریانهای مختلف به طور نسبتاً موازی با هم حرکت داشته باشد و مجموعه سلایق متنوع فرهنگی کشور که در چارچوب نظام، قوانین و انقلاب حرکت میکنند، این اعتماد را داشته باشند و برای آن هم، خودشان مبنا، ادله و توجیه منطقی داشته باشند. لذا وقتی از حفظ اعتماد یا ارتقا اعتماد صحبت میکنیم، حتماً منظورمان این نیست که این اعتماد به بهای این پدید بیاید که اعتمادهای دیگری از دست برود اما در عین حال مسلم این است که یک بازگشت اعتماد نسبی در جامعه نخبگانی و فرهنگی کشور که در دورهای نگران و یا بیاعتماد بودند، اتفاق افتاده است و این یکی از توفیقات معاونت فرهنگی میتواند به حساب بیاید.
* آیا اقداماتی که در دوره کوتاه اخیر توسط شخص شما و مجموعه جدید مستقر در معاونت فرهنگی صورت گرفته، به اندازه کافی در زدودن این فضای امنیتی تاثیر گذاشته است یا نیاز به اقدامات دیگری در این زمینه هست؟
کارهایی که صورت گرفته، حتماً نیاز به تکمیل دارد اما به نظر میآید چند قدمی که برداشته شده، گامهایی رو به جلو بودهاند. گام نخست این بود که تلاش شود مسائل در قالب نهادسازیها و ساختارهای قانونی شکلیافته اتفاق بیفتد. مشخصاً ما در این زمینه به بحث هیئت نظارت بر ضوابط نشر کتاب در دو حوزه بزرگسال و کودک و نوجوان به آن ورود پیدا کردیم که ابلاغیه آن اواخر اسفند توسط رئیس جمهور به ما رسید و ما هم در همین روزهای آینده اولین جلسه آن را برگزار میکنیم. این با همین نگاه پیگیری شد چون وقتی ساختارهای قانونی شکل نگرفتهاند، گُسلها، رخنهها و مسیرهایی پدید میآیند برای حداقل دو چیز؛ یکی اعمال سلیقهها و دخالتهای سلیقهای که بالطبع به خاطر فقدان آن قوانین، افراد سلیقههای خودشان را دخیل میکنند و مسئله دومی که به نظر من پدید آمده بود، این بود که به خاطر فقدان این نهادهای قانونی به طور خاص در حوزه کتاب، این احتیاط را هم برای نهادهای امنیتی و هم برای مجموعههای داخلی پدید میآورد که سوالات و شبهات خودشان را با ارجاع به نهادهای امنیتی حل کنند.
خلاء این نهادهای قانونی، فرصتسازی میکرد برای ورود این جریانهای امنیتی به حوزه فرهنگ؛ مجموعههای داخلی معاونت فرهنگی به سوالاتی برمیخوردند که میدانستند جوابشان را نمیدانند مثلاً در بحثهای قومی، مذهبی و دینی و یا برخی مولفین خاص و راه حل سریع را این میدیدند که این مسائل را به مجموعههایی که بیرون از وزارتخانه قرار داشت، ارجاع بدهند. نهادهای امنیتی هم، چون میدیدند مجموعه نهادهای قانونی معتبر و معتمد حضور ندارند، احساس میکردند نیاز به دخالتهای بیشتری از طرف آنها برای حفاظت و صیانت از برخی مسائل وجود دارد.
اما وقتی که نهاد عالی نظارت در حوزه کتاب شکل گرفت و انشاءالله امسال فعالانه به کار خودش ادامه میدهد، طبعاً نه نهادهای امنیتی چندان نیازی به حضور میبینند و نه مجموعههای داخلی احساس استفسارهای امنیتی خواهند داشت. این مسئله خودش نوعی فرصتسازی برای این است که بتوان مسیر را در فضای اعتمادسازی و بدون ورودهای حداکثری نهادهای امنیتی پیش برد. البته نهادهای امنیتی یک ضرورت اجتماعی هستند و هیچ وقت گفته نمیشود نهادهای امنیتی نباید باشند و یا نباید اصلاً حضور داشته باشند اما وقتی این نهادهای قانونی شکل گرفته باشند، دیگر این نهادهای امنیتی حضورهای حداکثری و غلیظی در این عرصه نخواهند داشت.
گام دومی که در این اعتمادسازی میتواند دخیل باشد، این است که مجموعهها از جریانها و طیفهای مختلف چه در سطوح مدیریتی و چه در شورایی حضور داشته باشند، چیزی که در حوزههای فرهنگی، فضا را فضایی نامتناسب میکند، این است که تنها یک گروه یا یک مجموعه در فضای مدیریتی و در فضای مشورتها و کارشناسیها حضور داشته باشند. تنوع طیفی مدیران و مشاوران به نوعی به اعتمادسازی و ارتقای اعتماد کمک میکند و این چیزی است که تلاش شده در شوراهایی که داشتهایم مثل هیئتهای رسیدگی به تخلفات، شورای خرید کتاب، شورای خانه کتاب، هیئت عالی نظارت بر ضوابط نشر، شورای سیاستگذاری شعر فجر، مجموعه افراد حتی المقدور از طیفهای مختلف را دربربگیرد. یعنی ما در این شوراها تلاش داشتیم به نحو ممکن و تا حدی در چارچوب قوانین و ساختارهای جمهوری اسلامی، همه طیفها در آنها حضور داشته باشند که احساس بیگانگی و فاصله از مسیر را پیدا نکنند. این بخشی از آن اعتمادسازی است که میتواند اتفاق بیفتد.
نکته سومی که به نظرم در این اعتمادسازی نسبی، بیتاثیر نبوده است، فرهنگ حرمت و تکریم اهل فرهنگ و نخبگان اجتماعی است، یعنی این احساس پدید بیاید که چه مسئول عالی یک مجموعه و چه مسئولان میانی، مکالمات و گفتگوهایشان بر اساس فهم فرهنگ و حرمت به اهل فرهنگ باشد. چیزی که گاهی وقتها در مسائل روزمره مدیران فرهنگی ممکن است گم بشود یعنی مدیران فرهنگی آنقدر مسائل مدیریتیشان برایشان مهم بشود که کرامت و حرمت اهل فرهنگ را جدی نگیرند. تلاش شخصی من ، همیشه این بوده و انشاءالله خواهد بود که حرمت اهل فرهنگ و اندیشه را پاس بدارم و واقعاً خودم را خادم اهل فرهنگ بدانم چه مولفان، چه ناشران، چه موزعان فرهنگی و چه هر کسی که در حیطه فرهنگ مکتوب دارد کاری میکند و این حرمتنهی را یک وظیفه برای خودم بدانم و تلاش هم میکنیم چنین فضایی را ایجاد کنیم و مسیر هم به همین طرف دارد حرکت میکند. البته هنوز به طور طبیعی راههای نارفتهای هم هست که باید پیمود و همین راههای پیموده شده را هم باید تکمیل کرد.
* شما در مدیریت بر بخشهای مختلف معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، شیوه دور از انتظار جا به جا کردن مدیران را به جای تغییر آنها برگزیدید، نمونه آن اداره کتاب بود. آیا این نوعی امتیاز دادن به مخالفانتان بود یا اینکه این اساساً مشی شما است که از نیروهای موجود در بخشهای دیگر زیرمجموعهتان استفاده میکنید؟
نه اصلاً بر این مبنا نبوده که من بخواهم به کسی امتیازی بدهم در واقع اصلاً احساس نمیکنم مخالفی به آن معنا دارم و شاید هم این به خاطر آن نگاه خوشبینانه من است که اکثریت قاطع شهروندان جمهوری اسلامی مخصوصاً آنها که اهل فرهنگ و اندیشه هستند، موافقان من هستند، ممکن است برخی جاها اختلاف سلیقههایی وجود داشته باشد که طبیعی هم هست اما این به آن معنی نیست که ما مخالفانی جدی داریم، همه به نحوی دلسوزان و دغدغهمندان عرصه فرهنگ هستیم و اختلاف رویکردها هم طبیعی است و باید هم باشد و نمیشود تار و پود پازل فرهنگی را با یک نخ بافت و طبیعی است باید تنوعی داشته باشیم.
اما برداشت من این است که ما نباید چند اشتباه را مرتکب شویم؛ اول اینکه باید سهم مجموعهها را در اشکالاتی که در هر دورهای هم هست، به درستی تعریف کنیم و اینکه این نقائص تا چه حد به افراد برمیگشته و تا چه حد به سیستمها و ساختارها. من به عنوان یک مدیر، اگر دست به قضاوت میزنم، باید عدالت در آن قضاوت باشد. تعالیم دینی به ما میگویند و یاد میدهند که هر اتفاق زندگی یک قضاوت است و شما دارید با انتخابهایتان، قضاوت میکنید و قضاوت هم باید عادلانه باشد.
من اصلاً نمیخواهم از دوره قبلی اداره کتاب دفاع کنم، طبیعتاً منتقد بودهایم و هستیم و اشکالات زیادی داشته و بنده به عنوان کسی که با حوزه فرهنگ درگیر بودهام، میگویم که بخشی از این اشکالات هم واقعاً تاسف برانگیز است و انسان نسبت به آنها احساس خوبی ندارد اما باید سهم مدیریتها را هم در این مشکلات دید؛ وقتی در آن ساختار هر چه تلاش میشود هیئت نظارت بر ضوابط نشر کتاب شکل نمیگیرد، خُب درصدی از مسئله به این بُعد از ماجرا برمیگردد و این، درصد کمی نیست.
اتفاقات سال 88 برای خودش یک فضای عمومی اجتماعی را ایجاد کرد و همه کشور را به اعتبار حوادثی که بود، تحت تاثیر خودش قرار داد و طبعاً در حوزه فرهنگ مکتاوب هم اثر گذاشت. ما نمیتوانیم رخدادهای اتفاق افتاده در فضای اداره کتاب را جدای از این فضای عمومی سال 88 در نظر بگیریم و تحلیل کنیم. شما بودجه بررسان کتاب را در نظر بگیرید که چقدر میگرفتند؟ با این بودجه چقدر میشود نخبگان را با مطالعه این آثار درگیر کرد. لیستی از عوامل در به وجود آمدن این شرایط دخالت داشتند.
نکته بعدی که به نظر من در جابجایی مدیران باید در نظر گرفت، بحث انقطاع مدیریت و گسستهای مدیریتی است. به طور طبیعی احساس من این بوده که ما در فضای اجتماعی نباید گرفتار گسستهای مدیریتی باشیم، یکی از اشکالات ساختار مدیریتی ما این است که مدیران مدتی میآیند چیز یاد بگیرند هنوز یادنگرفته، جا به جا میشوند در حالی که هزینه منابع انسانی و اجتماعی و مالی و حاکمیتی صورت گرفته تا تجاربی پدید آمده و تا ارتباطاتی شکل گرفته است و ما حق نداریم اینها را نادیده بگیریم. به عنوان مثال در مورد نمایشگاه کتاب تهران که بیست و چند دوره برگزار شده، کنار گذاشتن کسانی که سالها درگیر مشکلات و مسائل و آسیبهای آن بودهاند و آوردن تیمی جدید به معنای ورود از صفر است و لذا نگاه من این بوده که ما بتوانیم از این مدیران استفاده حداکثری بکنیم البته از این مدیران نه مدیرانی که فسادشان یا ناتوانیشان ثابت شود.
اما در عین حال دو چیز هم مد نظر من بوده است؛ یکی آرایشهای جدید مدیریتی مثل یک مربی که آرایشهای جدیدی به تیمش میدهد تا تواناییهای جدید به آن تزریق شود و دوم ترمیمهای مدیریتی یعنی آوردن برخی نیروهای تازهنفس به مجموعه. مثل یک تیم فوتبال که مربی آن بعد از اولین بازی در شروع فصل که همه بازیکنانش را تغییر نمیدهد اما در عین حال ممکن است آرایش تیمش را تغییر دهد و با آوردن چند بازیکن تازهنفس، انرژی تازهای هم به تیمش تزریق کند.
* در خصوص انتقادهایی که به وضعیت ممیزی و بررسی کتاب صورت میگیرد، شخصاً به عنوان یک خبرنگار که هم دوره مسئولیت آقای دری را در معاونت فرهنگی تجربه کردهام و هم در حال تجربه کردن دوره مسئولیت شما هستم، گوشم از یک جمله تکراری در همه ادوار مسئولیت مسئولان این حوزه پر شده و آن جمله این است که: ما طبق قانون عمل میکنیم و نه سلیقههای شخصی. اما وقتی میبینیم که در یک دوره این باغ کتاب تقریباً به یک باغ لمیزرع تبدیل میشود و ما شاهد نوعی خشکسالی در عرصه نشر مکتوب هستیم و در دورهای دیگر شاهد تسریع در روند بررسی کتاب و کثرت کتابهای مجوز گرفته میشویم، خواه ناخواه این ایده به ذهن متبادر میشود که اساساً این خود قانون است که در پرانتز قرار میگیرد و سلیقه مسئولان است که اساس قرار میگیرد. اینطور نیست؟
من حرف شما را هم تصدیق میکنم و هم تکمیل. ما در حوزه نشر مکتوب قوانینی داشتهایم و بالاخره ضوابط شورای عالی انقلاب فرهنگی هست و طبعاً بررسان و ممیزان این ضوابط را میخوانند و به آن هم استناد میکنند و به این معنی طبعاً یک اعمال قانون صورت میگیرد اما در اینجا اشاره به چند نکته لازم است؛ اول اینکه خود قانون سعه و ضیقهای مفهومی و مصداقی را دارد یعنی میشود با یک نگاه به همین قانون، تضییقهای حداکثری را دید و با یک نگاه دیگر، تضییقهای حداقی. بنابراین بخشی از مسئله به ابهامات به معنای ابهامات واژگانی برمیگردد که در خود قانون وجود دارد.
بخش دوم به نوع گزینشهای بررسان و سرگروههای کتاب برمیگردد منظورم این است که آنها با چه نگاهی انتخاب میشوند؟ این نگاه اگر با سختگیری همراه باشد، طبعاً میدانهای زیادی را برای آنها و برای سختگیری بیشتر باز میکند اما اگر با تساهل و تسامح همراه باشد، نگاههای باز را ایجاد میکند یعنی عملاً حوزه بررسان که یک حوزه انسانی است و این خلاءهای قانونی که به آنها اشاره کردم، فرصت را برای این مجموعههای انسانی که چگونه سلیقههای خودشان را اعمال کنند، ایجاد میکند.
به عنوان مثال اگر نگاه سربررس گروه ادبیات داستانی ما نگاهی خیلی مضیّقانه باشد، خیلی از واژهها و خیلی از تصویرسازیها را هم ممکن است ترویج بیبند و باری و منافی با اخلاق اجتماعی ببیند و این اتفاق در دورههایی افتاده است. عامل سوم هم اینکه نهاد مفسّر قانون ما شکل نگرفته بود چون به طبیعت احوال هر قدر هم قانون، قانون خوب و کامل هم باشد، در جاهایی نیاز به افرادی مفسّر دارد که اینها مرجع باشند یعنی آنها بتوانند با آوردن نمونههایی مسئله را حل کنند. چنین نهادی در قبل شکل نگرفته بود و این موجب میشد بررسان و سرگروههای بررسی ما در یک اختلافات رویه فاحش حرکت کنند.
* علیرغم آرامشی که شما سعی کردهاید به معاونت فرهنگی تزریق کنید، این مجموعه در 6 ماه گذشته کمحاشیه هم نبوده است، از جمله در جشنواره شعر فجر و حواشی مربوط به دعوت از یدالله رویایی، تاخیر بیش از حد در معرفی مسئول مهمترین نهاد حاکمیتی حوزه کتاب یعنی مدیر اداره کتاب، مسائلی که در خصوص بنیاد ادبیات داستانی اتفاق افتاد، مسائل مربوط به نشر چشمه و کتاب زوال کلنل و از این دست، باعث شد فعالیتهای معاونت فرهنگی تا حدی از ریل خارج شود. فکر میکنید چه کار میشود کرد که این حواشی کمتر شود؟
میخواهم اشارهای به مثالهایی که زدید، داشته باشم و بر اساس همین نکات به متن سوال برسم. برخی چیزها به طور طبیعی لوازم یک متن هستند اما با نگاه رسانهای یا کسانی که از بیرون به آن نگاه میکنند، به حاشیهای مهمتر از متن تبدیل شوند. تشکیل هیئت نظارت بر کتاب جزو اولین اقدامات مد نظر من بود و ما باید به نقطهای میرسیدیم که مشاورههایی را انجام میدادیم که در آبان ماه یعنی شاید حدود یک ماه یا 40 روز بعد از ورود من، این لیست مشخص شد و به آقای جنتی پیشنهاد دادیم و بعد از گفتگویی که با هم داشتیم، ایشان هم لیست را به رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی یعنی رئیس جمهور ارسال کردند، جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی هم موضوعات مختلفی را در دستور کار داشت و دارد و نمیشد انتظار داشت اولین جلسه موضوع ما مطرح شود.
با پیگیریهای قابل توجه و متوالی از طرف شخص وزیر و همکاران خودمان به این نقطه رسیدیم که در بهمن ماه این موضوع را در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار دادیم و خوشبختانه با کمترین تغییرات تصویبب شد و این بحث به نتیجه رسید اما تا زمانی که ابلاغیه از سوی رئیس جمهور نیامده بود، امکان اجرای آن برای ما وجود نداشت کما اینکه در دوره قبل هم به خاطر اینکه این ابلاغیه از طرف رئیس جمهور وقت آقای احمدینژاد نیامد، هیئت نظارت بر کتابهای حوزه بزرگسال شکل نگرفت یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی برای هیئت نظارت بزرگسال مصوبهای داشت اما آقای احمدینژاد آن را ابلاغ نکرد. لذا این مصوبه جنبه قانونی نداشت و هیئت نظارت بزرگسال شکل نگرفت.
ما چون چنین تجربهای را داشتیم، منتظر بودیم که حتماً این ابلاغیه بیاید و گفته نشود در دو دولت متفاوت عمل میشود که نهایتاً در دو، سه روز آخر اسفند ابلاغ شد. منظورم از تشریح این مسئله این بود که بگویم این مسیر طبیعی خودش را طی میکرد اما وقتی از بیرون به آن نگاه میشود، ممکن است احساس شود این کار خیلی دارد به اطاله کشیده میشود.
در مسئله دیگر که اشاره کردید یعنی بنیاد ادبیات داستانی، هیچ مسئله خاصی به وجود نیامد، بالاخره بعد از هر تغییر مدیریتی، احتمال این میرود که یا مدیر عالی به نظرش بیاید که میخواهد تغییری اتفاق بیفتد و یا خود آن مدیر به نتیجهای رسیده باشد که فرصت خوبی برای تغییر هست. در اینجا هم خود مدیرعامل بنیاد ادبیات داستانی در همان بدو ورود من و تحت تاثیر شرایط گذشته و اینکه احساس میکرد هیچ حمایتی از طرف مسئولان قبلی از آنها نشده و خستگی برایشان پدید آمده است، اصرار ویژه داشت که در اینجا نباشد. ما هم چند ماهی به این بهانه که بحثهای دیگرمانع مهمتر است، مسئله ایشان را جلو و عقب میانداختیم بلکه ایشان هم تغییر عقیدهای پیدا کند و بتوانند بمانند.
همزمان مسئله جدیدی پدید آمده بود و آن اینکه با ارجاع شعر به معاونت فرهنگی، این مسئله کجا باید قرار بگیرد؟ ما سه راه در این خصوص داشتیم؛ یک راه اینکه یک موسسه دیگری مثل بنیاد ادبیات داستانی برای شعر داشته باشیم که با سیاستهایی که وزارتخانه در این شرایط دارد مبنی بر اینکه موسسه جدیدی حتیالامکان تاسیس نشود هم به خاطر شرایط مالی و هم بحثهای مدیریتی، این بحث مورد پذیرش قرار نگرفت نه در جمع خودمان و نه در جمع بالاتر.
راه دوم این بود که ما شعر را در خود معاونت دنبال کنیم به صورت کامل هم در حوزه صف و هم در بخش ستاد اما چون ما برای داستان یک صف جداگانه داشتیم، نمیشد برای شعر یک صف در خود مجموعه داشته باشیم و این نگرانی وجود داشت که ممکن است این بخش شعر تحرک کافی را نتواند داشته باشد.
راه سوم این بود که این دو به نوعی در هم ادغام شوند که هیئت امنا هم شکل گرفت و شعر به ادبیات داستانی ترمیم شد و قرار شد از بخش شعر، دو نفر به هیئت امنا اضافه شوند و این نفرات هم اضافه شدند. اولین جلسه هیئت امنا هم قبل از عید برگزار شد و همین مباحث در آن دنبال شد و در همان جلسه هم چون استعفای مدیرعامل باید در هیئت امنا مطرح میشد، هم من و هم جمع اصرار داشتند که ایشان حضور داشته باشند اما ایشان دلایل شخصی خودشان را داشتند. در این مورد هم یک اتفاق دارد مسیر طیعی خودش را طی میکند اما از بیرون ممکن است اینگونه تلقی بشود که حاشیههایی پدید آمده است.
موردهای دیگر را هم میشود توضیح داد اما در مجموع برداشت من این است که متولیان فرهنگی و اجتماعی باید هم نقد شوند و صریح و جسورانه هم نقد شوند چون اگر متولیان حوزههای اجتماعی مورد نقد رسانهها قرار نگیرند، خطاهایشان زیاد میشود و از این جهت رسانه یک نعمت است برای حوزه مدیریت اجتماعی اما میتواند یک تفاهم بهتری میان حوزه فرهنگ و رسانه اتفاق بیفتد و آن اینکه چطور متنهای فرهنگ بیشتر از حاشیههای آن مورد توجه و داوری و ارزیابی قرار بگیرند و حاشیههای واقعی سهم خودشان را به اندازه خودشان داشته باشند و تبدیل نشوند به همه چهره یکی از حیطههای فرهنگی.
* موضوعی که رهبر انقلاب تاکنون چند بار نسبت به آن هشدار دادهاند، رکود کتابخوانی در کشور است. برنامههای مختلفی در دولتهای مختلف برای خارج شدن از این وضعیت به مرحله اجرا درآمده است اما امسال و با توجه به عنوان شعار سال که دو حوزه اقتصاد و فرهنگ را دربرگرفته است، شما به عنوان متولی عرصه نشر مکتوب کشور برنامه مشخصی برای بهبود روند کتابخوانی در کشور دارید؟
بحث ترویج کتابخوانی از مباحثی است که هم مورد توجه مقام معظم رهبری و هم دغدغه مسئولان فرهنگی کشور بوده است. با توجه به جایگاهی که کتاب به عنوان منبع و پایگاه اندیشهورزی و فاصله گرفتن انسان از حرکتهای هیجانی و احساسی دارد، هم مقام معظم رهبری و هم نخبگان فرهنگی تاکید زیادی بر این مسئله داشته و دارند که چگونه میتوان بحث کتابخوانی را ترویج کرد؟
همانطور که گفتید این مسئله نیازمند بسته جامع اجرایی و عملیاتی است. جامعه ما با انبوهی از کتابهای متنوع رو به رو است و خود این موجب میشود که در انتخاب کتاب خوب، دشواریهایی پدید بیاید یعنی غیر از اینکه با مشکل کتابخوانی رو به رو هستیم، اینکه چه کتابی هم بخوانیم، خودش مسئله است چه در سن کودکی، چه نوجوانی و چه سنین بالاتر. عناوین متعدد کتابها که هر سال بیشتر از سال قبل میشود، البته یک حُسن است اما در عین حال مشکلی را با خودش داشته و دارد و آن این است که در آنچه که باید خوانده شود، ابهامزایی میکند.
اینکه به این مسیر حرکت شود که مجموعههای نخبگانی مردمی و نه دولتی به طرف معرفی کتابهای خوب بروند و از بین کتابهای خوب، ترویجی ایجاد کنند برای آنچه که باید خوانده شود، یکی از اقداماتی است که به نظر میآید میتواند ذائقه کتابخوانی را تغییر بدهد چون بخشی از پس زدنهای این حوزه به این مسئله برمیگردد که افراد نمیدانند چه بخوانند و یا چیزی را میخوانند به جای اینکه ترغیب شوند به کتابخوانی، از کتابخوانی فاصله میگیرند.
تبیین و تقسیم ذائقههای اجتماعی توسط گروههای نخبگانی که حرف و نظرشان به عنوان یک حرف کارشناسی شناخته میشود ولو با تنوع گرایشها میتواند به انتخاب در ذائقه عمومی کمک کند. طبعاً این یک ساز و کاری لازم دارد که در برخی جاها مقدمات آن کمابیش شکل گرفته اما در برخی موضوعات نیاز به این است که سازمان و ساز و کارش بهتر شکل بگیرد. به عنوان مثال ما میدانیم که جامعه ایرانی مذهبی با محرم و صفر و مباحث مربوط به نهضت امام حسین (ع) تعلق خاطر دارد و در این ایام به مجالسی هم میرود و شاید مایل است کتابی هم بخواند در این خصوص اما نمیداند چه بخواند. انبوهی از کتابهایی که در رابطه با قیام عاشورا نوشته شده، چه کتابهای تاریخی و چه تحلیلی وجود دارد اما اینکه مجموعههای کارشناس این حوزه بیایند و کتابهای مربوط به این حوزه را به عنوان کتابهای خوب معرفی کنند و امکان دسترسی مردم هم این کتابها در همین فرصتها پدید بیاید، حدس زده میشود که میتواند فضایی را بسازد برای اینکه افرادی که میخواهند آگاهی معرفتی بیشتری نسبت به این مسائل داشته باشند، به این کتابها راه پیدا کنند و آن کتابها جایگاه بهتری پیدا کنند. م
ا الان صدها و هزاران موضوع داریم که درباره این موضوعات کتابهای زیادی نوشته شده چه در سالهای اخیر و چه در تاریخ کل نشر کتاب. این مسیر میتواند یکی از مسیرهایی باشد که به کمک ارتقای کتابخوانی منجر شود یعنی ما در تعریف موضوعات متنوع و اینکه گروههای مرجع کتابهای خوب را معرفی کنند و در فضاهای رسانهای عرضه شوند، کمک کنیم.
نکته دیگر این است که ما اگر میخواهیم کتابخوانی را ارتقا دهیم، باید از حلقه آخر چرخه کتاب به عنوان یک محصول فرهنگی شروع کنیم یعنی حلقه مصرف؛ تحلیلهایی در این خصوص که چرا نیاز مصرف کتاب پائین است، صورت گرفته و عواملش چیست و در آنجا به این نقطه منجر شده که مردم سردرگم هستند که چه کتابی بخوانند. متناسب با هر یک از عواملی که بر نیاز مصرف کتاب تاثیرگذار است، راهکارهایی دیده شده است.
* یکی از موضوعاتی که در پیام نوروزی رهبری هم به آن اشاره شد، لزوم حمایت از تشکلهای خصوصی حوزه فرهنگ بود. در این خصوص چه برنامهای دارید؟
ایشان در این پیام، دو بخش را مطرح کردند، عزم ملی و مدیریت جهادی. عزم ملی ناظر بر حوزه مشارکت اجتماعی در حیطه فرهنگ است. حوزه فرهنگ بدون مشارکت اجتماعی جلو نمیرود گرچه طبعاً مدیریتی هم لازم دارد اما مقوم پویایی فرهنگ، عزم ملی است و این چیزی است که در شعارها و برنامههای دولت جدید هم به طور جدی مورد توجه بوده و هست. در حیطه وظایف معاونت فرهنگی به نظر میآید چند نکته باید مورد اهتمام باشد و ما تا حدودی این مسیر را به جلو بردهایم.
نکته اول اینکه چگونه میشود تشکلهای شکل یافته را به هم نزدیک کرد؟ در دهههای اخیر تشکلهایی در حیطه فرهنگ پدید آمدند اما یکی از اشکالات این است که این تشکلها پراکندهاند و هر کدام به جزیرههایی مستقل و دور از هم تبدیل شدهاند و خود این موجب شده همافزاییهایشان حداقلی باشد و گاهی تعارضهای آنها موجب شود که کارشان جلو نرود و گاهی موجب توقف شود. گام اول به نزدیک کردن این تشکلها به هم مربوط میشود.
نکته دوم ایجاد تشکلهای جدید در جاهایی است که تشکلهای جدی وجود ندارد. نکته سوم وجود یک نقشه راه است که در آن وظایف حاکمیتی و همچنین وظایف اجتماعی تشکلها هم تعریف شود تا در مواقعی که لازم هست، واگذاریهایی در امور صورت بگیرد البته در مواردی که وظایف حاکمیتی قابل واگذاری است. به نظر میرسد اگر ما بخواهیم به نهادهای حاکمیتی و تشکلهای اجتماعیمان اعتماد کنیم، باید این سه مرحله را بپیمائیم. اقدامات ما در این 6 ماه در دو حوزه چاپ و نشر که وظایف اصلی ما بوده است، ناظر بر این سه مرحله بوده است.
* مجموعه فرهنگی شهرداری تهران یک مجموعه گسترده است و علاوه بر معاونت فرهنگی و اجتماعی آن، یک مجموعه عریض و طویل به نام سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران هست که دارای امکانات بالقوه و بالفعل زیادی هم هست. معاونت فرهنگی وزارت ارشاد برای بهره بردن از این ظرفیتها و تعامل بیشتر با شهرداری برای اجرای برنامههای فرهنگیاش، چه طرحی دارد؟
یکی از چیزهایی که باعث تاسف بوده، این بوده که ظرفیتهای فرهنگی نهادهای حاکمیتی خیلی به هم متصل نبوده است. گاهی تعارضهای سیاسی و اختلافهای سیاسی هم به این مسئله میدان داده است. همانطور که میدانید پارهای اختلافات بین دولت سابق و شهرداری در دوره قبل، به این مسئله کمک کرده بود که فاصلهای بین بخشهای فرهنگی دولت و شهرداری تهران دیده شود. از ابتدای دولت جدید، بحث تعامل دولت و شهرداری مطرح بود مخصوصاً بعد از تاکیدات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای شهر و شهرداری تهران، این بحث جدی تر شد.
در خود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم از ابتدای حضور آقای دکتر جنتی این بحث مطرح بود که مناسبات جدی تری بین دولت و شهرداری تهران اتفاق بیفتد و علاوه بر جلسات خاص، مقدمات تفاهمنامهای بین بخشهای فرهنگی دولت و شهرداری تهران تهیه شده و در شرف امضا بین مسئولان دو مجموعه است. نیازها و نقطههای تلاقی دو مجموعه احصاء شده و علاوه بر این خود ما هم به عنوان معاون فرهنگی در یک ماه اخیر ارتباطات جدی را با بخش فرهنگی شهرداری تهران چه معاونت اجتماعی و فرهنگی و چه سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران شروع کردهایم. با توجه به اینکه شهر تهران هم در حوزه منابع مالی و هم انسانی، تاثیرگذار جدی در عرصه فرهنگ کشور است، امیدواریم این تعاملات جدیتر شود و الحمد لله در این دوره شهرداری تهران و رئیس و اعضای شورای اسلامی شهر تهران، تعاملات بسیار خوبی را با معاونت داشتهاند.
* اگر اجازه بدهید به برخی مسائل ریز مربوط به خود معاونت فرهنگی برگردیم. شما در اولین نشست خبریتان با اشارهای آشکار به یک کتاب، از اینکه اطلاعات مربوط به این کتاب و در واقع متن کامل آن به بیرون درز کرده که موجب ساخت یک بولتن رسانهای از آن شده بود، اظهار تاسف کردید و گفتید که تا به انتها پیگیر این مسئله خواهید بود که دریابید آیا حراست وزارت ارشاد در این کار مقصر بوده است یا جای دیگری. اول بفرمائید آیا این پیگیری به نقطه مشخصی رسیده است؟ و دوم اینکه از آنجا که به هر حال ناشران، وزارت ارشاد را امین خودشان میدانند که کتابهایشان را برای بررسی و اخذ مجوز تحویلش میدهند، شما چقدر میتوانید اطمینان دهید که این اتفاق در اداره کتاب تکرار نشود؟
بعد از آن اتفاقات، ما صحبتهایی داشتیم و گفتگو کردیم با هدف اینکه انشاءالله احتمال تکرار این مسئله خیلی پائین بیاید، چون به هر حال نمیشود گفت هرگز رخ ندهد اما چیزی که مهم است این است که سیستم کاری ما به گونهای باشد که این اتفاقات، نادر باشد یعنی به حداقل برسد. به هر حال بعد از آن مورد، صحبتهایی با حراست داشتیم و مسیرهایی را دنبال کردیم برای اینکه بشود به این مسیر در کنترل اطلاعات اداره کتاب اعتماد کرد.
* شما وارث حجم انبوهی از بدهی در معاونت فرهنگی وزارت ارشاد هستید که بخش زیادی از آن طلب ناشران چه داخلی و یا خارجی است. شما با این مضیقه مالی که دولت با آن رو به رو است، با این بدهیها در سال 93 چه کار خواهید کرد؟
(با لبخند) ما را یاد درد دلهایمان انداختید! مسیری که در این مورد انتخاب کرده بودیم، چند راه بود؛ یکی اینکه اولویت در بین این بدهیها در کجاست؟ برداشت خود من این بود که اولویت یک ما ناشران هستند، موسسات دولتی و عمومی به خاطر امکاناتی که گاهی دارند، میتوانند سرپا بایستند و شاید بتوانند یک جوری مشکلاتشان را تحمل کنند بلکه یک شرایط وسعت پدید بیاید اما حوزه ناشران به خاطر مشکلاتی که در دو سه سال اخیر برایشان پدید آمده و کلاً بازار نشر بازار کمبازدهی است و افراد با علاقه شخصی به این حوزه وارد شدهاند، لذا برداشت من این بود که این حوزه اول پرداخت بدهیهای معاونت فرهنگی باید باشد.
در این حوزه، ما در حال صفر کردن بدهیمان به ناشران داخلی هستیم و بدهیهای 89 و 90 و به این طرف را پرداخت کردهایم و میشود این قول را داد که تا پایان 6 ماهه اول ما هیچ بدهی از سالهای قبل به ناشران داخلی نخواهیم داشت و اگر هم باشد مربوط به سال 93 خواهد بود. به عنوان مثال ما تحقیقاً همه بدهی مربوط به خریدهای کتابمان را در سال 92 با ناشران تسویه کردهایم و الان میتوان گفت دیگر دغدغهای در رابطه با ناشران داخلی نداریم.
اما در مورد ناشران خارجی مشکلی بین بانک ملت و بانک مرکزی در رابطه با بدهیهای ارشاد به وجود آمده است و ماه چند ماهی است که به طور متوالی درگیر این قضیه بوده و هستیم. منابع مالی این بدهی تا حدودی تامین شده اما در مورد نحوه پرداخت آن مشکل داریم. این مبلغ 15 میلیارد تومان است. این یک روش برای بازپرداخت این بدهیها بوده است که در واقع ما اولویتبندی کردیم در این کار. راه دوم این بود که ما وارد تعهدات پیشینی شدیم و گفتگوهای سخت و جدی در مورد خیلی از قراردادهایی که حتی قبل از سال 84 بودهاند، داشتیم و بعضاً مصالحههایی در این خصوص صورت گرفته و بعضی هم در فاز اول انجام شده و ما خواستهایم که دیگر ادامه پیدا نکند به خاطر بعضی شرایط.
خلاصه حرکتهایی از این قبیل انجام شده که ما بتوانیم اولاً حجم بدهیهای خودمان را کاهش دهیم و دوماً فضایی فراهم شود که بتوانیم برای آینده برنامهریزی کنیم. بخش زیادی از مشغولیت ذهنی من در همین 6 ماه این بوده که اگر بخواهیم کاری را شروع کنیم، باید خودمان را از گذشته آزاد کنیم و آزاد کردن از گذشته به این است که این بدهیها پرداخت شود و بخشی از تعهدات مالی صاف شود ولو با مصالحههایی که البته رسیدن به همین مصالحهها هم سخت بوده و هست. امیدواریم حداکثر تا پایان 6 ماهه اول این احساس به ما منتقل شود که میشود دیگر به گذشته نگاه نکرد و میتوان به آینده نگاه کرد.
--------------------------
گفتگو از کمال صادقی
نظر شما