به گزارش خبرگزاری مهر ،عبدالعظیم کریمی دکترای روانشناسی واستاد دانشگاه درادامه سلسه نشستهای میزاندیشه آموزش وپرورش که با موضوع«تعلیم وتربیت سلبی» برگزار شد با با آوردن مثالي به تبيين بيشترموضوع پرداخت وادامه داد:مولانا میگوید دربرنوشته،هیچ بنویسد کسی؟ آيا تاكنون دیده اید روی نوشته کسی چیزی بنویسند؟در اين صورت چه اتفاقي میافتد؟ ما یک نامهای نوشتیم، یک کسی گفته روی نامه ما نامه بنویس. در این چه میشود وچه اتفاقی میافتد؟ آن خطوط قبلی هم مخدوش میشوند وخطوط فعلی هم خوانده نمیشوند. این ارتباطش با تربیت سلبی چیست؟آیا سلبی به این معنا است که ما هیچ اقدامی نکنیم، منفعل ومنزوی وکنارزده باشیم. آیا مقصود ازتعلیم و تربیت سلبی این است ؟آسیبها ازکجا شروع میشوند وچه اتفاقی میافتد که ما درتعلیم و تربیت به آنچه که قصد و اجرا میکنیم با آنچه که بچهها کسب میکنند، نه تنها ارتباطی وجود ندارد بلکه ممکن است تضاد هم به وجود آيد.بنابراين بحث این است که ما براساس آموزههای دینی خودمان (فطرت ما دینی است،سالم است،خیرخواه است، حقیقتخواه است) و تمامی حقایق ومعارف الهی درعالم ذربه تعبیرافلاطون عالم مثل پس به تعبیردین ما فقط نیازبه ذکرهست، تا چه شود؟ یادآوری شود.این نوشتهها دروجود ما هست.مشکل ازاینجاست که ما به جای اینکه لایروبی کنیم واین نوشتهها را بخوانیم،حوصله نمیکنیم و ممکن است دوباره برروی این نوشته چیزی بنویسیم. این جمله از هایدگر است که گفته بود: بزرگترین انحراف تفکراز زمانی آغاز شد که افلاطون فلسفه را نظاممند کرد. قبل ازافلاطون تفکر بشر وجودی بود نه موجودی. وقتی آن را سامان داد، شد این تفکرات کلاسیک.
کريمي درادامه، ضمن توضيح بيشترمفهوم تربيت سلبي به موضوع توحيد سلبي پرداخت.
وي گفت:ما هرچیزی كه میبینیم،هرآن چه كه به ذهنمان میآید اول زدایش است بعد زایش.هیچ مفهوم درستی درذهن شکل نمیگیرد مگراول ازبین برود.لاالهالاالله.این شعارسلبی ما،این توحید سلبی،این الهیات سلبی، ریشهاش ازشعارلاالهالاالله است. یعنی هرآن چه كه به ذهنت میآید را نفی کن.این فقط برای خداشناسی نیست، برای تربیتشناسی است برای واژه شناسی است که اول ذهن را تهی کن. به قول سهراب، واژه باید خود باد باشد. نه آن تصوری که از باد داریم. واژه باید خود باران باشد نه تصوري كه ازواژه باران داریم. درمورد تربیت ما دچاریک فاجعه معنایی، یک تراکم و ازدحام مغشوشکننده مفهومی شده ايم.اين فاجعه نمیگذارد به مفهوم حقیقی آن واژه پی ببریم.
اين استاد دانشگاه سپس با بيان پرسش ديگري موضوع تربيت سلبي را اين گونه تشريح كرد:آیا تربیت ازجنس هستها است یا بایدها ؟ اگربه این سوال پاسخ داده شود هم روشها عوض میشود هم منش ها.آیا تربیت ازجنس تایید است یا تغییر؟ ما بنا است بچهها را تغییردهیم یا بنا است تایید کنیم. تربیت ازجنس هستها است.نه بایدها.آیا انسان آن چیزی باید بشود که هست یا آن چیزی که باید بشود نیست یا چیزی باید بشود که میخواهد بشود. آیا انسان باید آن گونه شود که دیگران طبق برنامه و طرح وسلیقه و انتظاردارند یا آن گونه شود که خودش میخواهد، یا آن گونه بشود که میتواند بشود، اولی تغییر است، دومی تصمیم است، سومی تایید.
وی ادامه داد: در انگلیسیاش هم سه تا C هست، Convert، confirm و conform... در فارسی هم همان تغییر، تایید و تصمیم. تعلیم و تربیت ما دراین سه تا درافراط و تفریط مانده، یا میخواهد تغییربدهد یا تسلیم شود.تایید درکارنیست.اصلا گویا فرهنگ وتاریخ ما افراط وتفریطی است. در آثار باستانی هم ما یا چهل ستون ساختیم، یا بیستون. و درتربیت ما الان میان دو extereme منحنی قرارگرفتیم ، دائم درپی این هستیم که از بچهچیزي بسازیم. حقیقت این است که اغلب ما برای فرزندانمان نقشههایی داریم، آموزش و پرورش نقشه دارد. ما تا چه اندازه محق هستیم که برای بچهها نقشه کشی کنیم که متناسب با نقشه ما باربیایند نه با نقشه خودشان. ما بايد درپي تاييد باشيم. يعني بچه هرچیزی که میتواند بشود، واین تایید است.این تایید کارپیامبری است.
كريمي درپايان سخنراني خود به انتقاد ازنظام آموزشي رايج دركشورپرداخت وتاكيد كرد:آیا هدف آموزش،ایجاد نیازبه دانستن است یا ارائه دانستن. پاسخ روشن است، ایجاد نیازاست اما ما معمولا چه کارمیکنیم؟ حجم دانستههای بچهها را با کتاب حیفومیل میکنیم. آیا وظیفه معلم ایجاد تعادل ذهنی است یا برهم زدن تعادل؟ ژان پیاژه میگوید هیچ تحولی درهوش بشراتفاق نمیافتد مگرساخت هوش آن را نامتعادل میکند. اما کیست که ذهن را نامتعادل کند. سقراط میخواهد ذهن ساخته را به هم بزند،ما نمیتوانیم. واین جمله ازخود ژان پیاژه است. خیلی تکاندهنده است و ما چقدرمانعتراشان آموزش هستیم. هر گاه ما چیزی را به کودک آموزش دهیم، مانع شدهایم تا خود کودک آن را شخصا کشف کند.این جمله از پائولو فریره است "قدرت آموزش در ضعف آن است"،. مقصود چیست؟ قدرت آموزش در ضعف آن است یک پارادوکس است. مثل این است که بگوییم شیرینی حلوا در تلخی آن است. گردی مربع در چهارگوشیاش است. تاریکی شب در روشناییاش است.
نظر شما