دكتر احد فرامرز قراملكي، استاد و رئيس گروه اخلاق دانشگاه تهران، در گفتگو با خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" ، با تأكيد بر تبيين حقوق اخلاق طبيعت اظهار داشت: بين طبيعت، طبيعت شناسي و علم اخلاق روابط مختلفي مي تواند وجود داشته باشد. برخي از دانشمندان علم اخلاق بر اين باور هستند كه طبيعت مي تواند مبنايي براي الگوهاي اخلاقي باشد.
وي افزود: اين دانشمندان به دانش طبيعي و يا اخلاق علمي معتقد هستند، چرا كه الگوي رفتار ارتباطي و تكاملي بين پديدارهاي طبيعي در چرخه هاي مختلف حيات وجود دارد، بنابراين الگوهاي اخلاقي نيز در جهت تبيين تعامل رفتار انساني قرار دارند.
دكتر قراملكي با بيان اين مطلب كه چنين نظرياتي در علم اخلاق داراي سابقه است، گفت : يكي از نظرياتي كه مورد توجه قرار گرفته عبارت است از اينكه آنچه طبيعت به ما مي گويد گزاره هاي ناظر به حيات است، در حاليكه آنچه كه اخلاق ارائه مي كند گزاره هاي ناظر به بايد و نبايد و ارزش است، بين اين دو گزاره منطقا رابطه اي نيست بنابراين اين دو رويكرد مباحث مختلفي را ميان عالمان اخلاق برقرار ساخته است، اين رويكرد منجر به اين نتيجه شد كه طبيعت را اين عده بعنوان معلم اخلاق مي دانستند.
استاد دانشگاه تهران در ادامه تصريح كرد : اخلاق ناظر به الگوهاي رفتار ارتباطي ماست و با ديگر انسانها و طبيعت و محيط زيست نيز ما ارتباط داريم. از اين منظر علم اخلاق چالشي را به ميان مي آورد كه آيا انسان آزاد است كه هرگونه رفتار و تعاملي را با طبيعت داشته باشد؟ ما تا چه اندازه مجاز هستيم كه با طبيعت رفتار خاصي را انجام دهيم. در بخش پژوهش طبيعت، تصرف طبيعت، استخراج منابع طبيعي و برخورداري از منابع طبيعي چه اصولي را بايد رعايت كنيم.
استاد اخلاق دانشگاه تهران با تأكيد بر اين مطلب كه در هر دو مورد مطرح شده، ما با چالشي جدي مواجه هستيم گفت: سؤال اين است كه انسان با طبيعت چه رويكردي بايد داشته باشد؟ آيا ما در ساحت پژوهش طبيعت بايد خط قرمز هايي داشته باشيم؟ آيا در ساحت تصرف و ارتباط عملي هم بايد خط قرمز هايي داشته باشيم؟ به هر روي آنچه كه در علم اخلاق امروزه مسلط است آن است كه انسان در رفتارهاي خود با طبيعت حد و مرزي دارد و اين حد و مرز در واقع عبارت است از الگوهاي رفتار اخلاقي با طبيعت كه در مقام شناخت طبيعت در مورد تصرف طبيعت بسيار مطرح مي شود.
وي تصرح كرد: امروزه انسان چگونه مي تواند بي محابا و بدون دغدغه هاي اخلاقي با طبيعت تعامل داشته باشد. سؤال اصلي اين است كه الگوهاي اخلاقي چه مواردي هستند و چه مبناي فلسفي در رابطه با طبيعت مي تواند داشته باشد. دانشمندان در اين زمينه رأي هاي متفاوتي دارند. اما مي توان يك نكته را مطرح كرد و آن اين است كه در استخراج و تعامل با طبيعت حقوقي را تعيين كنيم. صرف نظر از اينكه مبناي فلسفي اين حقوق چيست، بتوانيم بر اساس آن حقوق خط مشي اخلاقي خودمان را نسبت به طبيعت تبيين كنيم. اين يكي از كارهاي پژوهشي بسيار مهم است كه در مقابل ما قرار دارد. يعني ما بايد بعنوان يك اقدام پژوهشي و مطالعاتي حقوق طبيعت را مكتوب كنيم و بر اساس آن حقوق، خط مشي اخلاقي خود را در زندگي فردي و جمعي، زندگي فردي و شغلي و در حيات سازماني ترسيم كنيم .
دكتر قراملكي يادآور شد: در شرايطي كه طرف مقابلمان موجود زنده است و توانايي اعتراض و شكايت دارد تا حدودي الزام داريم كه حقوق آنها را رعايت كنيم تا مبادا از ما شاكي باشند. در حاليكه مي بايست حقوق طبيعت را تبيين كرد و شركتها، سازمانها و نهادهايي كه هويت شخصي و حقوقي دارند و تعامل مستقيم با محيط زيست پيدا مي كنند را به يك الزام دروني و بيروني بر رعايت آن حقوق مواجه كنيم.
نظر شما