خبرنگار تجسمي "مهر" - بيشتر از يك روز نيست كه نمايشگاه طراحي هاي " فرهاد گاوزن" درگالري مميز خانه هنرمندان ايران افتتاح شده است . به نمايشگاه كه وارد مي شوي تعداد فراوان تابلوها گيجت مي كند . آن قدر زياد هستند كه نتواني كميت تمامشان را با يك حساب سرانگشتي جمع بزني .
من با نقاشان زيادي در طول هفته ملاقات مي كنم . اما اين ديگري سواي بقيه است . طوري كه او از نقاشي حرف ميزند ، آدم را به شك وامي دارد كه نكند كسي قدر اين آدم ها را نداند . حتي درونمايه طراحي هاي " گاوزن " نيز با ساير نقاشاني كه تا به حال ديده ام ، فرق مي كند. انسان هاي دفرمه و گاه مثله شده ، اصلي ترين تم هاي اين آثار را تشكيل مي دهند . ظاهرا اين آثار به يك دوره از كارهاي نقاش در طي ده سال اخير مربوط مي شود . دوره اي كه شايد بزرگترين دغدغه اين نقاش را انسان تشكيل مي داده است . با اندكي تفحص و كنجكاوي در آثارش مي فهمم كه در سالهايي كه جوان بوده است ، يعني جوان تر از حالا به تصوير كردن طبيعت گرايش داشته است . اين كه چرا و چطور ، امروز اين نقاش به اين نتيجه رسيده است كه بايد به خلق كردن فيگورهاي مختلف انسان بپردازد ، سوالي است كه هرزگاهي در طول مدتي كه در نمايشگاه با هم قدم مي زنيم ، نقاش آن را با لبخند شكاك آميز پاسخ مي دهد . فقط همين لبخند. حاضر نيست يك كلمه بيشتر درباره اين مقوله حرف بزند . مي گويد : خودتان مي فهميد . راه برويد و نگاه كنيد .
راه مي روم و نگاه مي كنم . از اولين كريدر كه مي گذرم ، تصوير آدم ها رنگ ديگري به خود مي گيرد . به تدريج آدم هايي كه اول فقط واژگون تصوير شده بودند ، تكه پاره تر از قبل مي شوند . پوسته ظاهري اشان كنار مي رود و آن چه درون آنهاست پديدار مي شود . اين جا ديگر ، نقاش كنار مي رود . جلو مي روم و دقيق مي شوم .
انگار نقاش در اين آثار سعي مي كرده تا تصويري از يك انسان زخم خورده و ايستا را ترسيم كند . دلتنگي ها وزخم هاي داخل تابلوها آن قدر اوج مي گيرد كه در با ورود به سالن بعدي ، اين ابعاد است كه بيشتر معنا مي يابد و مخاطب را به خود جلب مي كند . به نظر مي رسد ، نقاش همواره با خود در جدال بوده است . چون درتمام تابلوها ، گرايشات درون جوش و متلاطم به چشم مي خورد .
مخاطبان عصرگاه پاييزي گالري " مميز " را تيپ هاي جوان تشكيل مي دهند . دانشجو بايد باشند بيشترشان . مي آيند و نگاه مي كنند . عميق و دقيق ولي گيج و واخورده .
ازكنارم رد مي شود . مي شنوم كه به ديگران مي گويد ، كارهنري مثل بركت است . بايد اين بركت را به خانه آدم ها ببريم . بايد هنر را در دل آدم هاي آن بيرون هم بجوشانيم . هنرمند بايد كار كند . مردعمل باشد و كاركند . از چيزي هم هراس به دل راه ندهد . راه كه بيفتد ، خدا خودش مخاطب را مي رساند .
400 اثر از " فرهاد گاوزن " در نگارخانه به تصوير كشيده شده است . 400 اثر . متريال دست اين نقاش تنها مداد است وبس . تقريبا تمام تابلوها از رنگ تهي است . سياه وسفيدند . خود نقاش وسط فكرم مي پرد و مي گويد : تابلونيست . طراحي است .
ديدن آثار را به انتها مي رسانم . تازه دريافته ام كه درد نقاش چيست . محتوا گراست بيشتر، تا اين كه درگير جنبه هاي ديگر نقاشي باشد . هر چه بيشتر جلو مي روم ، عميق تر مي فهمم كه محتواي اين طراحي ها چقدر به متريال ساده آن ، غلبه كرده است . در آثار " گاو زن " فرومي روم و فرم را لمسم مي كنم . آدم هاي زخم خورده داخل كادرها را مي فهمم . آدم هايي كه تهي از رنگ ، مملو از زخم ولي ايستا هستند و چه خوب ايستاده اند و چه خوب صبوري مي كنند با زخم هاي درونشان .
درنمايشگاهش، همه، حقيقت ديديم و برآمده ازدل. برآمده از باطن و روح و دل نقاش بي آن كه ذره اي تظاهر و ريا در آن موج زند .
نظر شما