به گزارش خبرگزاری مهر، در آستانه روز بزرگداشت سهروردی، نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه ۳۱ تیر به بررسی نوآوریهای سهروردی در فلسفه و منطق اختصاص داشت که با حضور دکتر ضیاء موحد و دکتر سیدمحمود یوسفثانی و علی اصغر محمدخانی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
ضیاء موحد در ابتدای سخنانش به نکته جالبی درباره سهروردی اشاره کرد و گفت: سهروردی در سی و چند سالگی به شهادت میرسد و پسر صلاح الدین ایوبی مامور قتل وی است. دلیلش واضح نیست اما علما و فقها در آن نقش داشته اند. چگونگی به قتل رسیدنش هم معلوم نیست، اما بعضی میگویند به درخواست خودش وی را در یک خانه محبوس کردند و غذا به او ندادند تا فوت شد.
وی با بیان اینکه تمام شارحان میگویند سهروردی منطقی در مقابل منطق ارسطو میآورد و انقلابی در منطق برپا کرد به همین بسنده کرده اند و احتمالاً به یکی دو اختلاف هم اشاره کرده اند، افزود: اما از این که این منطق، منطقی است که در مقابل ارسطو و ابن سینا قد علم کند حرفی زده نشده است. در سال های اخیر غربی ها کم کم متوجه نوشته های منطقی ما شدند و چند نفر از فلاسفه تحلیلی درباره منطقیات سهرودی که نوآوری او در منطق الاشراق است مقالاتی دارند. سهروردی در کتابهایش نشان میدهد که کاملاً بر منطق ارسطویی مسلط بوده است. بنابراین با علم و آگاهی به منطق ارسطویی وارد شده و خواسته نوآوری هایی بکند. نتیجه ارزیابیهای من دو مقاله است که در «جاودان خرد» چاپ شده و هر دوی آنها به زبان لاتین است. دلیل نوشتن مقالات به زبان انگلیسی این بود که مخاطبان سهروردی بیشتر انگلیسی زبان هستند.
این استاد منطق تاکید کرد: در منطق قدیم جملاتی را تحلیل میکردند مثلاً «هر انسانی حیوان است» که در آن هر صور، انسان موضوع و حیوان محمول است و ... بعد به جملات شخصی مانند "سقراط داناست" این جمله هم موضوع و محمول دارد اما می گفتند چون درباره شخص است مفید اطلاع نیست و اصولاً این گزاره ها را می گذاشتند کنار، سهروردی هم این کار را کرد بعد به جملات موضوعی میرسند و چون مربوط به شخص است موضوع بحث نیست. بنابراین چهار نوع قضیه داریم؛ قضایایی که فعل منفی دارند، قضایایی که فعل مثبت دارند و بعضی مردم ریاضی دان هستند، بعضی مردم ریاضی دان نیستند. این جملات را جزئی می نامیدند. برای اینکه صورت "بعضی" بود و دیگر "هر" نبود، اینها هم موجب و هم سالب دارند فارغ از اینکه فعلشان منفی یا مثبت باشد.
وی با بیان اینکه یکی از کارهایی که سهرودی میکند این است که تمام قضایا را به موجب کلی بر میگرداند، گفت: سهروردی درباره جملهای مانند این که «هیچ انسانی سنگ نیست» میگوید هر انسانی غیر سنگ است. بنابراین از حالت منفی به حالت مثبت در میآید. حال به بعضی که میرسیم قضیه دقیقتر می شود، مثلاً "بعضی اعداد اول نیستند". سهروردی در اینجا اول آن را به موجب تبدیل میکند یعنی "بعضی اعداد غیر اولند".حالا بعضی را چه کار کنیم؟ در اینجا سهروردی میگوید در ابتدا آن بعضی را انتخاب میکنیم و فقط درباره آن بحث میکنیم. می توانیم بگوییم "هر عدد زوج غیر از دو غیر اول است". یعنی "بعضی" را به "هر" تبدیل کرده ایم. بدین ترتیب جملات جزئی را به جملات کلی تبدیل میکند.
موحد در ادامه سخنانش تصریح کرد: اینجا این مسئله پیش می آید که وقتی می گویید بعضی، شما اگر بگویید بعضی حیوانات گوشتخوارند چه مفهومی می توانید پیدا کنید که جای آن را بگیرد؟ چرا که از انسان تا شیر ونهنگ همه گوشتخوارند. در اینجا می شود یک دفاع از آن کرد که بالاخره می شود یک محمول پیدا کرد که بتوان این صور "هر" را در موردش به کار برد که این از لحاظ صوری برای ما کافیست. حال اگر نتوانستیم چنین موضوعی را پیدا کنیم باید چه کرد؟ سهروردی در پاسخ میگوید یک محمول را جعل میکنیم. مثلاً "دال"، می گوییم هر دال غیر اول است این دال را می گذاریم به یک مفهوم شامل تمام اعداد غیر اول . از لحاظ صوری این قابل دفاع است اما یک راه بهتر این است که وقتی می گوییم بعضی "الف" ها "ب" هستند بگوییم این در صورتی صادق است که لااقل یک "الف" نباشد، اسم آن یک "الف" را "دال" می گذاریم آنوقت می گوییم دال غیر اول است اما در این صورت جمله شخصی می شود و برای اینکه از شخصی خارج بشود یک صور اضافی می آورند و می گویند هر دال غیر اول است. این کاری است که در منطق جدید هم متداول است.
موحد در بخش دیگری از سخنانش گفت: اما حالا ما باید کار سهروردی را به کدام طریق بخوانیم آیا باید مفهوم را بگوییم یا باید یک شی را انتخاب بکنیم هر دو تفسیر گفته شده است و بحثی بوده که در قرون وسطی هم بوده که به این نوع دلیل آوردن افتراض گفته میشود. کاری که شیخ اشراق کرده است از هر دو مورد از لحاظ صوری اشکال ندارد. شیخ اشراق تمام اشکال را به یک نوع تبدیل می کند و برای استنتاج نتایج هم مانند گذشتگان عمل نمی کند و برای هر کدام یک قاعده خاصی دارد که در کار ابن سینا هم آنرا می بینیم یعنی مقدمه تمام کار های او در ابن سینا هست.
وی افزود: سهروردی نظریه قیاس را بسیار ساده میکند. تا جایی که با سهروردی نیم ساعته می توان قیاس را یاد گرفت. به طور مثال "انسان بالفعل کاتب است" این یک قضیه ضروری است؛ قضایا از لحاظ صدق و کذب یا ضروریاند یا امکانی. وی میگوید من تمام قضایایی را که یک ضرورتی در آنها به کار رفته قضایای ضروری میدانم. اما واقعیت این است که نه هیچ جمله سالبه ای معادل جمله موجبه است، نه هر جمله جزئی معادل جمله کلی است. بنابراین از لحاظ فلسفه منطق ، کار خیلی قرص و محکمی نیست اما از لحاظ صوری هیچ اشکالی ندارد و نتیجه ای که می خواهند می گیرند. سوال این است که چرا در این هشت قرن در حد همین ارزیابی که من الان انجام دادم روی سهروردی کار نشده است.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران اضافه کرد: اولاً از مجموعه مطالعات من نتیجه میشود که سهرودی در منطق شاگرد ابن سینا است. با وجود این که در منطق ارسطویی مسلط بود اما به دنبال این بود که از منطق کمترین استفاده را بکند و حتی آن را هم ساده سازی بکند اما یک مقدار اطلاعات کلی از منطق داشت و چون این کار با زبان طبیعی انجام شده پر از ابهام است.
این استاد دانشگاه با بیان این که این سردرگمی موجب شده که بحثهای زیادی به وجود آید و نتوانند کارهای ابن سینا و شیخ اشراق را ارزیابی کنند، اظهار داشت: به عنوان مثال خوارزمی به دلیل نداشتن وسایل و ابزار امروزی یعنی همان سمبل گذاری یک مساله ساده ریاضی مانند یک معادله درجه دو که امروزه دانش آموزان دبیرستانی به راحتی آنرا حل میکنند به سختی حل میکند.
وی در بخش پایانی سخنانش گفت: اگر نتوانستیم کاری که شیخ اشراق در منطق کرد را انجام دهیم حداقل نگذاریم که هشت قرن بگذرد که نه ارزش کار آن را بفهمیم و نه نقدی که میشود بر کار آن زد درست است، به همین دلیل است که در یک نقطه متوقف شدیم مگر اینکه دانشگاهها که در چنین جاهایی پیشرو بودهاند وارد عرصه شوند.
نظر شما