۸ مهر ۱۳۸۴، ۱۲:۱۹

/ گزارشي از برگزاري شب شعر " خلوت انس " در محوطه حافظيه شيراز

/ اختصاصي مهر / آنچه نقش است بر اين گنبد مينا " عشق " است ...

/ اختصاصي مهر / آنچه نقش است بر اين گنبد مينا " عشق " است ...

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : عصر روز پنج شنبه - هفتم مهرماه - شب شعر " خلوت انس " با حضور شاعران و نويسندگان معاصر كشورمان و تني چند از گردشگران فرهنگي از اقصي نقاط جهان ، به ابتكار جشنواره شعر و داستان مهرگان ( مهر 4 ) در محوطه زيباي حافظيه شيراز و در كنار آرامگاه لسان الغيب - شكوه شعر پارسي - برگزار شد .

به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، شاعران و نويسندگاني چون : محمد علي بهمني ، محمد شمس لنگرودي ، ابوتراب خسروي ، امين فقيري ، مصطفي محدثي خراساني ، حميد هنرجو ، كاووس حسن لي ، هادي منوري ، حميد رضا شكارسري ، زهير توكلي ، صابر امامي ، عمران صلاحي ، شاپور جوركش و ... در اين شب شعر حضور يافتند .

به گزارش مهر ، ابتدا آياتي چند از كلام الله مجيد قرائت شد ، در ادامه سرود شكوهمند جمهوري اسلامي ايران در فضاي معنوي و سرسبز حافظيه طنين انداخت و حاضران لحظاتي با قيام خود به انقلاب و شهدا اداي احترام كردند .

اولين شاعر مدعو - بر اساس حروف الفبايي - به پشت تريبون كه دقيقا كنار آرامگاه حافظ قرار گرفته است ، دعوت مي شود . دكتر صابر امامي غزلي مي خواند و در ادامه يك شعر آزاد . سكوت در فضا حكمفرماست علي رغم ازدياد جمعيت ... به هر حال ، شهر شعر و ادب ، در ميزباني از شعر بايد - و مي تواند - حق مطلب را به جاي آورد و همگان مستمعاني صاحب ذوق باشند كه شاعر را بر سر " شوق " آورند ...

ديگر شاعر ، رضا اسماعيلي است . شاعري كه در برگزاري جشنواره هاي شعر و داستان مهرگان در طول سالهاي گذشته در كنار ساير متوليان امر ، كوشيده است تا شعر و ادب و فلم را به محافل و كلاسهاي دانشجويي ببرد ، معتفد است كه دانشجو ذاتا متفكرو نوگراست و ادبيات در اين زمينه مي تواند كمك شاياني به او كند ، اسماعيلي مي خواند :

به يقين ، فلسفه خلفت دنيا عشق است
آنچه نقش است بر اين گنبد مينا ، عشق است
اهرمن ، سيب ، هوس ، وسوسه ، غفلت ، بس كن
علت معجزه آدم و حوا عشق است
بيدلي گفت به من : حضرت دل آئينه است
آنچه نقش است در اين آينه تنها عشق است
در شب قدر كه برتر ز هزاران ماه است
حاجت آينه از حضرت يكتا عشق است
و ...

شاعر بعدي محمد علي بهمني چهره آشناي شعر معاصر به ويژه " غزل " است ، شاعري كه " گاهي دلش براي خوش تنگ مي شود ... " بهمني از بندرعباس آمده و چون شعرش مشتاقان فراواني دارد ، دكتر كاووس حسن لي دبير علمي جشنواره شعر و داستان مهرگان نيز وقت شعرخواني خودش را به او داده است او هم دو غزل عاشقانه مي خواند و يك غزل دريايي ...

با اين عطش تا چشمه ، ديگر دير خواهد شد
دريا اگر باشد دلت ، تبخير خواهد شد
خود را به ذهن قابها ، آئينه ها مسپار
اين تو دگر در خوابها تصوير خواهد شد
تا پيش او راهي هميشه پيش رو داري
آري جوانت تا رسيدن پير خواهد شد
ديوان شعر اين كيميا را در مدار عقل
هرچه بجويي ، بيشتر اكسير خواهد شد
سرمشق هايت را نوشتم خط به خط دلتنگ
اي عشق ، از من دفتري تكثير خواهد شد ؟
ديوانه ام مي خواستي آيا به دست تو
ديوانه اي با اين جنون ، زنجير خواهد شد ؟
بازيگر هر صحنه ات ، اين پرده را اما
حس مي كند بازيچه تقدير خواهد شد
مي گويد از من سير خواهد شد ، زبانش لال !
آخر كسي از شعر " حافظ " سير خواهد شد ؟

و شعري ديگر از محمد علي بهمني در حافظيه  . شاعركه در فضاي جشنواره شعر و داستان دانشجويي است و در حافظيه ، فرصت را مغتنم مي داند تا يادي كند از رزمندگان سالهاي نبرد در هفته دفاع مفدس :

ناگهان ديدم كه دور افتاده ام از همرهانم
مانده با چشمان من دودي به جاي دودمانم
ناگهان آشفت كابوس مرا از خواب كهفي
ديدم آنگه ، قرنها راه است از من تا زمانم
ها ! شناسم اين همان شهر است ، شهر كودكي ها
خود شكستم تك چراغ روشنش را با كمانم
مي شناسم اين خيابانها و اين پس كوچه ها را
بارها اين دوستان بستند ره بر دشمنانم
مي زنم لبخند و برمي خيزم از خاك و بدينسان
مي شود آغاز فصل ديگري از داستانم ...

شعر بهمني آينه صبوري مردمي مي شود كه عاشقانه ترين دفاع را از سرزمين بي گناه خود ، در تاريخ و فرهنگ پرشكوه اين مرز و بوم به ثبت رساندند ...

شاعر بعدي محمد حسين بهراميان از شيراز است :

مي پرسم از اندوه نايابي كه او را برد
از هاله نه توي مهتابي كه او را برد
مي پرسمش از دور، از ديروز ، از دريا
از موج خيز سرد سيلابي كه او را برد ...
من را سوار يك سمند بي پلاك آمد
داماد من ، اي كاش سهرابي كه او را برد

شاپور جوركش را براي شعرخواني دعوت مي كنند ، گويا براي دقايقي از نشست ادبي خلوت انس خارج شده ... يا نمي آيد ؛ عنايت سميعي را هم ، و او نيز پشت تريبون ظاهر نمي شود ، اگر چه ساعتي قبل در نشست ها و كارگاه هاي ادبي با دانشجويان به صورت رو در رو مشغول صحبت بودند .

شاعر بعدي بهزاد خواجات از شيراز است كه مي خواند :

دفترم را جا گذاشته ام ...
شيراز را من كشانده ام آورده ام اينجا
و اگر چه هميشه يك عبيد زاكاني
گاري گاري در حق به جانبي هاي شما
اما بهار نارنج يعني موي تو ...
چاكر حافظ خودمان هم هستم
علي الخصوص كه ...

خواجات مي گويد كه دفتر شعرش را جا گذاشته است و شعري كه خوانده تركيبي از سه شعر اوست ...

حميد رضا شكارسري از شاعران و منتقدان جواني است كه اشعار و نقدهايش ، اين سالها در مطبوعات و صفحات ادبي كشور، او را به مخاطبان جدي ادبيات شناسانده است ، ساعتي قبل هم در حضور دانشجويان از" شعر انقلاب " تاثير اين گونه شعري بر بدنه ادبيات معاصر ايران سخن گفته است ، محدثي خراساني ، هادي منوري ، حميد هنرجو و رضا اسماعيلي هم ...

او بعد از خواندن يك غزل - به طنز - مي گويد كه پيش از خواجات هراس داشته است از اين كه غير از غزل ، از قالب شعري ديگري ياد كند و ... كه مبادا مورد نكوهش " حافظ " بزرگ و استاد حقيقي " غزل " قرار بگيرد ، اما حالا كه اين سد شكسته شد ، او هم در ادامه شعري سپيد مي خواند .

دكتر خسرو قاسميان از شيراز هم پشت تريبون قرار مي گيرد و رو در رو با " حافظ " و حاضران در محوطه سرسبز حافظيه كه حالا چراغاني هم شده است ، مي گويد :

امشب دلم را مي تكانم در هوايت
امشب دلم را مي تكانم پيش پايت
امشب گلوي زخمي ام را مي سرايم
يعني تمام غربتم را در هوايت
مي خواهم امشب سالها خاموشي ام را
آرام بردارم ، بريزم در صدايت

نوبت به مدير فرهنگي دانشگاه علوم پزشكي شيراز و شاعر معاصر ، دكتر هادي منوري مي رسد . منوري يا دستي پر از غزل مي خواند اما ترجيح مي دهد كه به برشي از يك مثنوي بلند اكتفا كند ، شعري كه يك  هفته بيشتر از تولدش نگذشته و در كنار خانه كعبه در دفتر شاعر به ثبت رسيده است :

چيست اين موج كه مي چرخد و مي گرداند
مي كشاند به همين نقطه و مي چرخاند 
موج ، موج است ؛ به ساحل نزن و دريا شو
كعبه را دور بزن ، راهي عاشورا شو
اين چه موجي است كه گرداب سلامت دارد
تا تو را گم نكند هفت علامت دارد
بشكني در خود و با خويش ، هم اندازه شوي
در خودت پوست بياندازي و هي تازه شوي ...

انگار پرنده شعر راه " خراسان " را در پيش گرفته است كه سينا علي محمدي مجري جوان برنامه - كه خود از برگزيدگان ادبي دومين جشنواره شعر و داستان مهرگان است - نام شاعر خراساني ديگري را مي خواند كه امروز مقيم پايتخت است و فصلنامه ادبي " شعر " از دستپخت هاي او و همكاران اوست .

مصطفي محدثي خراساني كه مجموعه شعر معروف " شاعران پروازي " را سروده و منتشر كرده است ، مي خواند :

شهد است ، ولي شرنگ در چشمانت
آميزه صلح  و جنگ ، در چشمانت
تكثير تحير است كارش شب و روز
آئينه رنگ رنگ ، در چشمانت

و :

مائيم و اميد و بيم ، در چشمانت
فوجي همه ياكريم در چشمانت
شرمنده پاسخيم اگر مي پرسيم :
ناخوانده چه مي كنيم در چشمانت ؟

امير مرزبان ياد و خاطره نجمه زارع - شاعره عزيزي را زنده مي كند كه اخيرا هنگام عمل جراحي در بيمارستان بر اثر غفلت كادر درماني ، جان به جان آفرين تسليم كرده است  .

آخرين شاعر بخش اول برنامه حميد هنرجو نيز به خواندن يك چهارپاره بسنده مي كند و حضور در حافظيه را براي تامل و تدبر بيشتر شاعران و اهل قلم در خويش ، موثر مي داند . گروه موسيقي به صحنه فرا خوانده مي شود و سپس شعرخواني چند شاعر دانشجو ، دفتر شعر خلوت انس را مي بندد ...


* در حاشيه خلوت انس شاعران و نويسندگان معاصر با " حافظ " :


- تعدادي از شاعران ، شعر سپيد و آزاد و چهارپاره خواندند اما بقيه مدعوين شاعر پاي " غزل " را به رسم همنوايي با حافظ به ميان آوردند .

- تريبون ، دقيقا پشت مقبره حافظ قرار گرفته بود و شاعران براي خواندن شعر بايد از كنار مقبره عبور مي كردند .

- حافظيه تا ساعت ده و نيم شب ، پذيراي انبوه ادب دوستان و ميهمانان بود .

- دكترشاهين پنجه - رئيس دانشگاه علوم پزشكي شيراز و دكترحسن لي - دبير علمي جشنواره شعر و داستان مهرگان ، تا پايان برنامه در كنار مدعوين و دانشجوبان بودند .

- با اين كه برنامه عنوان " شب شعر " را يدك مي كشيد و تا پايان برنامه " شعر " خوانده مي شد ،  تعداد قابل توجهي از نويسندگان و رمان نويسان هم تا پايان برنامه شاعران را همراهي كردند .

- ازدحام مردم فرهنگدوست شيراز در مقابل درب هاي ورودي حافظيه براي ديدار با شاعران و استماع شعرهاي آنان ، تا پايان برنامه قابل لمس بود .  

کد خبر 235607

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha