به گزارش خبرگزاری مهر، بعضي از فرمايشات ائمه(ع) جزء اصول، بعضي از عمومات و بعضي از اطلاقات هستند كه غير قابل تخصيص و تقييد میباشند. بيان نوراني امام سجاد (ع) در صحيفه هم از همين قبيل است. حضرت می فرمایند: «يَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِكْمَتَهُ الْوَسَائِلُ»؛ اي خدايي كه با هيچ وسيله نميشود مسير حكمت تو را عوض كرد.
وجود مبارك سليمان با همه قداست و قُربي كه داشت دعا ميكرد، اما حكمت ذات اقدس الهي اقتضا ميكرد كه حيات او تا فلان وقت باشد. "أَلْقَيْنا عَلي كُرْسِيِّهِ جَسَداً" که بعد او هم انابه كرد، چون «مُنيب» و «اوّاب» بود مراجعه كرد ﴿قالَ رَبِّ اغْفِرْ لي﴾.
بعد خواسته خودش را مطرح كرد؛ عرض كرد به من چيزي بده كه براي ديگران نباشد "رَبِّ اغْفِرْ لي وَ هَبْ لي مُلْكاً لا يَنْبَغي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ"؛ كسي اين مُلك را نداشته باشد، حالا سابقاً بود ممكن است؛ ولي «لاحقه» نداشته باشد.
حالا اينجا احتمال اين است كه «ضنّت» و بخل ورزيد، آيا چنين است يا اينکه چيزي اختصاصي به من بده، ممكن است كه به ديگري چيزي بهتر از اين ميدهي؛ ولي اينكه به من ميدهي مخصوص من باشد، ممكن است به ديگران چيزهاي برتر و بهتر عطا كني؛ ولي اين جزء اختصاصي من باشد. چند جواب درباره اين حرف گفته شد كه اين يعني چه؟ با اينكه وجود مبارك پيغمبر اين را داشت و وجود مبارك حضرت حجّت (ع) که ظهور ميكند اين را دارد، اينكه فرمود ما باد را بر او مسخّر كرديم "وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ"؛ يعني بامداد راهِ يك ماهه را طي ميكند، عصر و شامگاه راه يك ماهه را طي ميكند؛ يعني اين بادي كه در اختيار سليمان بود يك روز راه دو ماه را ميرفت؛ بامداد يك ماه, عصر يك ماه؛ اگر يك روز ميخواست حركت كند در طول يك روز, راه شصت روزه را طي ميكرد. خدا اين نعمت ها را به او داد، باد را "فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ" كه "غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ".
اين با كرامت و اِجلالي كه خداي سبحان در جريان حضرت سليمان قبل و بعد اين قصهها ذكر ميكند مخالفت ندارد، زيرا سليمان عرض نكرد كه من را بر ديگري ترجيح بده؛ نه، ممكن است به ديگري خيلي بهتر از آن چيزي كه به من ميدهي بدهی؛ ولي يك چيز اختصاصي به من بده.
ممكن است به ديگري چيزي بدهد كه مثل اين باشد يا بهتر از اين باشد من حرفي ندارم؛ ولي اينكه به من ميدهي به كسي نده. اين را چند گونه جواب دادند: يكي اينكه ديگران ممكن است داشته باشند، اما اظهار نكنند و جوابي كه برخي از عرفاي ديگر دادند اين است که گفتند او به عنوان سليمانبنداود كه يك شخصيت حقيقي دارد و نام او سليمان است و يك فرد عادي است، براي اين نخواست، اين را براي مقام خاصّی خواست؛ اگر اولياي ديگر, ائمه و انبيا و انسانهاي كامل به اين مقام برسند او همان است، او همان سليمان است. آن بزرگواري كه ميگويد اولياي ديگر هم داشتند، ايشان ميگويد بر خلاف دعاي سليمان نبود. اين براي اين مقام بود كه من در اين مقام هستم، اين مقام داراي اين سِمت باشد، ديگران هم به همين مقام رسيدند و اين وصف را داشتند، او غير از سليمان كس ديگري نيست. اگر منظور سليمانبنداود است شخصيت حقيقي است، اين دعا آن نيست و اگر مقام خاصّ سليماني است، بله در اين مقام خاصّ سليماني هر كه به اين مقام برسد «گر انگشت سليماني نباش/ چه خاصيّت دهد نقش نگيني».
اگر كسي به مقام سليمانی برسد همان است و ديگري نيست، بيگانه نيست؛ خيلي اين حرف, حرف لطيفي است. كسي بيايد دنبال اينکه حسد است، اصلاً اين گفتن ندارد؛ كسي ميگويد براي مقام سليماني است، اگر آن مقام بود انگشتري كه به دست گرفتي جن و انس تابع آن هستند، اگر به آن مقام رسيديد "فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ" كه "غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ" نصيب اوست. اين دو جواب, حداقلّ اين مطلب است.
----------------------
برگرفته از درس تفسیر آیت الله جوادی آملی
نظر شما