پرسپوليس روز گذشته براي دومين بارمتحمل شكست شد و آن هم مقابل تيم ده نفره فولاد كه اتفاقا گل را هم با يك يار كمتر به ثمر رساند. اين تيم هر روز به بهانه هاي واهي تماشاگران را سر مي دواند تا بيش از پيش بر ندانم كاري هاي خود سرپوش بگذارد. پرافتخارترين باشگاه ايران و شايد پرطرفدارترين آن، اين روزها در قعر جدول دست و پا مي زند و مسوولان آن دوباره و چندباره موضوع بي پولي بازيكنان و مربيان را پيش مي كشند. انگار نه انگار روزي روزگاري صندوق عقب ماشين پروين رختكن بهترين تيم ايران بود. آن زمان ، بازيكنان پرسپوليس با اتوبوس به محل برگزاري مسابقه مي رفتند و هواداران را بر روي سكوها به وجد مي آوردند. البته زمانه عوض شده است. بازيكنان، ديگر آن بازيكنان قديم نيستند؛ مربيان و مديران نيز. نان و پنير جاي خودش را به نان و بوقلمون داده وگرنه چرا بايد مهاجم پرسپوليس توپ را از چند قدمي دروازه به خال آسمان بزند؟ قديمي ها چطور مي توانستند فوتبال بازي كنند كه اينان نمي توانند؟ اگرمربي پرسپوليس مقابل دوربين فرياد نزند كه "چون پول نداريم نمي توانيم فوتبال بازي كنيم" آيا بازيكن جرات پيدا مي كند عاطل و باطل در زمين راه برود؟
سرمربي پرسپوليس روز دوشنبه قبل از بازي با فولاد خوزستان گفت تيمش قهرمان مي شود و آيا اين تحميق تماشاگري نيست كه فرسنگي و چه بسا فرسنگ هايي راه مي پيمايد تا تيم محبوبش را ببيند؟
ازمولانا در فيه ما فيه نقل است كه مردي پسرش را به آموختن علم نجوم و رمل نزد استاد فرستاد و روزي براي امتحان پسر، انگشتري در دست پنهان كرد و پسر را گفت رمل بينداز و بگو چيست ؟ پسر رمل انداخت و گفت گرد است و معدني است؛ سوراخي هم درميان دارد. پدرگفت نشانه راست گفتي اكنون حكم كن كه چه چيز است. پسر پس ازانديشه بسيارگفت مي بايد سنگ آسياب باشد. پدرآهي كشيد و گفت نشانه ها دقيق دادي ازغايت علم اما افسوس اين قدرندانستي كه سنگ آسيا درمشت نمي گنجد.
اين حكايت به وضع امروز پرسپوليس مي ماند كه مربيان آن جميع نشانه ها را دقيق مي دانند اما هنوز نمي دانند كه پرسپوليس اگرامروز به محبوب ترين و پرطرفدارترين باشگاه ايران تبديل شده دليلي ندارد جز اينكه با بازي هاي خود موجبات رضايت خاطر هواداران را فراهم آورده است.مربيان اين تيم هنوز نمي دانند كه تيمي با مولفه هاي پرسپوليس براي خوب بازي كردن- فقط خوب بازي كردن و صرف نظر از نتيجه گرفتن- سرمايه عظيمي به نام تماشاگر دارد. بسياري از تيم ها حاضرند هيچ نداشته باشند و فقط وقتي درشهرهاي ديگر به ميدان مي روند هواداري برايشان هورا بكشد حال آنكه اين تيم ها در خانه خودشان هم بيگانه هستند.دروغ هاي مديران اين تيم ، ديگر در باور هوادران نمي گنجد.
زماني يكي ازمربيان نام آشناي فوتبال ما مي گفت: هربازيكني كه مي خواهد در پرسپوليس بازي كند بايد پول هم بدهد اما امروز دخل و خرج اين باشگاه مردمي به هم نمي خواند و ميليارد ميليارد براي آن كم است. مربيان اين تيم هر بار بهانه جويي مي كنند . يك بار پرسپوليس پول ندارد، روزي تكليف مديرعاملش مشخص نيست و روزي قراراست كادرفني عوض شود. سرمربي پرسپوليس تا پايان فصل آنقدر بهانه دارد كه هر بار تيمش بد بازي كرد آن را به چيزي نسبت دهد.
مخلص كلام اينكه شايد به زودي اندوخته پرسپوليس از تماشاگرخالي شود. ديگر كدام هوادارحاضرمي شود به ديدن تيمي برود كه باخت و شكست هايش ازتعداد انگشتان دو دست هم تجاوزمي كند. كودكان به دنبال تيم هايي مي گردند كه ستاره داشته باشند و ازهمان كودكي تيم هاي خود را برمي گزينند. خوب است كه تيم هاي ديگر هم هوادارپيدا كنند اما نه به قيمت نابودي تيمي كه هويت فوتبال ماست.
آنهايي كه عمري به عشق پرسپوليس سر بر بالين مي گذاشتند روبه كاستي رفته اند. وآنها كه عمري براي موفقيت پرسپوليس سر بر بالين نگذاشتند كم شده اند. پرسپوليس روبه تمام شدن است.
*مسعود حسيني
نظر شما