گزارش خبرگزاري "مهر" از رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در كانادا حاكي ست، پروفسور پامبران استاد دانشگاه "سنت پاول اتاوا" در سمينار " گفت وگوي اديان "- كه در دانشگاه اتاوا تحت عنوان " دانش ، خداشناسي ، و فرآيند ادراك" برگزار شد- با بيان اين مطلب افزود : تلاش ويژه و متمركزي در مسئله تضادهاي ميان علوم و مقوله خداشناسي و الهيات شده است. الهيات از آن جهت مورد توجه است كه وظيفه شناخت عقايد را به عهده دارد . اكنون نكته مهم اين جاست كه چگونه فهم فرايند ادراك و شناخت مي تواند به مثابه نقش واسطه ، دربرگيرنده راهكاري مثبت و سازنده براي مسئله تضاد ميان دانش و خداشناسي باشد.
وي گفتار خود را به چهار محور زير تقسيم كرد : (1) " سخني از منظر تاريخي ". در اين محور، به اين مساله پرداخته شد كه دانش و اعتقاد ديني به وسيله گونه اي از تفاهم و ادراك به يكديگر پيوند مي يابند كه جدايي شان از يكديگر ناممكن مي نمايد؛ (2)" اهميت تئوري در مقوله علم و دانش" . درمحور دوم به اين نكته اشاره شد كه تئوري نه تنها پديده بديعي درعلم است، بلكه از جايگاه ويژه اي نيز در تبيين سهم علم و دانش در فرايند ادراك و شناخت برخوردار است ؛ (3) " جامعه دانشمندان" محور سوم اين سخنراني بود . در اين قسمت اين نكته اثبات شد كه ارتباطات به عنوان سازنده تشكل ها و گروهها دربرگيرنده جنبه اي از ادراك و تفاهم و از تبعات مثبت آن است؛ و(4) " گفتاري در قالب و زبان الهيات و خداشناسي" آخرين قسمت اين سخنراني است ، كه در آن بيان شد كه در برابر بديع بودن تئوري ونيز تبعات ادراك؛ دين و اعتقاد نيز همواره سعي داشته است به سوال درباره ارزشمند بودن اين فرايندها و كنش ها پاسخ دهد .
پرفسور پامبران در بخش اول سخنراني خود گفت : در نحوه نگرش جاري ما به مقوله شناخت و ادراك ، علم از جايگاه مستقل و مرجع گونه اي برخوردار است . همواره اين گونه بوده است كه مراكز علمي و دانشگاهي، برنامه هاي آموزشي را به گونه اي برنامه ريزي مي كنند كه بيشتربر اساس موازين واعتبار علمي استوار است تا نفع اجتماعي . در حقيقت ما به استقلال علم جديد خو كرده ايم واين استدلال به مثابه نوعي مرجعيت است كه علم جد يد از آن برخوردار است . اين شاخص ها ، هنجارهاي عيني و بي طرف تلقي شده و به گونه اي طراحي شده اند كه از هرگونه جانبداري مبرا بوده و صرفا برمبناي تجربه قابل ارزيابي باشند . در مقابل ، سنت هاي اعتقادي (ديني) كه اساسا تحت سيطره مراجع ذي صلاح ، و با التزام به سنت هايي در نظر گرفته مي شوند
در نگرش متعارف ما به مقوله شناخت و ادراك ، علم از جايگاه مستقل و مرجع گونه اي برخوردار است . در مقابل ، سنت هاي اعتقادي اساسا تحت سيطره مراجع ذي صلاح ، و با التزام به سنت هايي در نظر گرفته مي شوند كه همواره امكان انطباق با شاخص هاي علمي را پيدا نمي كنند |
كه همواره امكان انطباق با شاخصهاي علمي نمي يابند. اگرچه، به اعتقاد من چنين تداخل و تزاحمي ميان دو مقوله دانش و دين داراي گونه اي از خطا مي باشد . اول اين كه تعريف كلاسيك الهيات درسنت مسيحيت يك نوع ادراك باورجويانه است (1). گاهي فراموش مي كنيم كه چنين تعريفي در قرن 11 كه در طليعه دانش دانشگاههاي جديد قرار داشت با چه استحكامي مطرح مي شد. براي مثال ، در قرن 11 تدريس تفكرات ارسطو در مدارس مذهبي و صومعه ها انتقاد وتوبيخ رسمي را به دنبال داشت. حال آن كه به تدريج در قرن 13 و14 نوشته هاي ارسطو جزء متون عمده درسي آموزش دانشگاه پاريس قرار گرفت و توماس آكويناس ( 1274-1225 ) اين متون را تدريس نمود. در فاصله ميان قرن 11 تا 14 شاهد تحولات و تغييرات چشمگيري در پايه هاي علم الهيات و خداشناسي هستيم . به همراه تلاش در استقلال يافتن علم و عقل گرايي ، خود الهيات نيز دستخوش تحول گرديد. به اعتقاد من ، به لحاظ تاريخي ، تلاش و التزام دوگانه ، هم از سوي علم و هم از الهيات نسبت به فهم و ادراك صورت گرفت واين يكي از نكاتي است كه از ديده ها پنهان مانده است. غفلت دوم اين است كه اصولا مباحث و موضوعات مختلف، اصول استنباطي وتفسيري مختلفي را طلب مي كنند. اگر الهيون حقيقتا مصمم و ملتزم به تفاهم و ادراك بوده اند چراگاليله توسط بزرگان مسيحي در منزل خويش زنداني گرديد ؟ آن چه را كه گاليله به طور واضح آشكار ننمود و رهبران كليسا نيز در آن زمان به طور كامل درك ننمودند اين بود كه چگونه چنين چيزي منجر به وقوف ودرك اختلافات موجود در نحوه تفكر كليسا ( مرجعيت كتاب مقدس براساس ظاهر لفظي عبارات آن ) و نگرش حاكم بر مباحثات علمي گرديد (2)؟ چنين مساله اي امروزه هم به صورت يك بحث تفسيري باقي مانده است.اهداف مورد نظر من در سه نكته بعدي خلاصه شده است.
پامبران در بخش دوم گفتار خود به نوين و ابداعي بودن تئوري علمي پرداخت و گفت : با تامل و بررسي در نحوه كاركرد علم، نحوه كاركرد ادراك و شناخت آشكار خواهد شد. با توسعه منطق واستدلال علمي، افق ها و معاني جديدي نيز به روي ما گشوده شده است اما اين همه ماجرا نيست. با چنين توسعه اي ما تنها به سمت تفكر علمي سوق داده نشده ايم بلكه به سمت عمل دانشمندان نيز روي نموده ايم. براي توضيح چنين نكته اي بايد به جايگاه " تئوري " بپردازم. به بيان ساده ، تئوري ، اولين قدم در صورت تركيبي از منطق علمي عمومي است كه از جمع آوري " داده " (data) شروع شده و به تبيين (explanation) تئوري از طريق تجربيات ختم مي شود(3). در مسير حركت از" داده " به تئوري و در نهايت تبيين تئوري، تئوري نقطه آغازين ويژه اي است . تئوري سازنده و بديع است. تئوري تنها كنار هم قرار دادن " داده "هاي مستقل و مرتب نمودن آنها نيست ، بلكه " داده " ها را
تئوري ، اولين قدم از منطق عمومي است كه از جمع آوري " داده " data شروع شده و به تبيين explanation از طريق تجربيات ختم مي شود . تئوري تنها از كنار هم قرار دادن " داده" هاي مستقل و مرتب نمودن آنها نيست ، بلكه " داده " را بر اساس زمينه و فرايند مشخص ، يه هم مرتبط نمودن است |
نظر شما