مجله مهر- ترانه علیدوستی که این روزها اکران فیلم سینمایی «پذیرایی ساده» با بازی وی در سینماها ادامه دارد و در جشنواره فیلم فجر با فیلم «آسمان زرد کمعمق» تحسین بسیاری از منتقدان را برانگیخت در گفتوگو با روزنامه بهار از نسبت خود با دنیای کارگردانی گفتهاست. بخشهایی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید؛
ترانه علیدوستی انگار قرار نیست فقط در قالب بازیگر فیلمها باقی بماند، خودش تاکید میکند که دوست دارد در فیلمها نقشی تاثیرگذارتر داشته باشد، این سوال را میتوان پرسید که چرا به سمت کارگردان شدن نمیرود؟
این سوال را خیلی از فیلمسازان هم از من پرسیدهاند، وقتی همکاری میکنیم و میزان مشارکتی که در لحظه، سر صحنه و... میبینند با تعارفاتی مثل اینکه چه هوش خوبی داری، چه فکر بازی داری همراه میشود و این سوال را میپرسند که چرا کارگردانی نمیکنی؟ نمیدانم! شاید یک روز هم این کار را بکنم. اگر الان واقعا هوس یا التزامی احساس نکردم شاید به این دلیل باشد که برای من برخلاف بسیاری از همکارانم هنوز بازیگری یک کار خلاقانه و مولفانه است. به هیچوجه بازیگری را اجرای ایده فرد دیگری نمیبینم.
بازیگری را این طوری نمیبینید یا نمیگذارید این طوری بشود؟
من معمولا سر فیلمی میروم که آنقدر ارتباط برقرار کنم تا بتوانم یکی از سازندگانش باشم. معمولا فیلمهای ناموفقتر من آنهایی هستند که تصمیم گرفتم فقط بازی کنم. آنها فیلمهایی هستند که یا مردم دوست نداشتند یا نقش درنیامده یا به دل خودم نچسبیده است. تقصیری هم نداشتم، فاصله زیادی با جهان داستانی فیلم و فیلمساز داشتم. میفهمم بازیگرانی که فکر دارند و بلندپرواز هستند سراغ فیلمسازی میروند شاید به این خاطر که پتانسیلهای بازیگری را به شکل کامل کشف نکردند و استفاده نمیکنند. این مسئله را من تجربه کردم، میدانم نقش باید پیشنهاد بشود. من نمیتوانم ایجادش کنم. اما همان نقش فقط چند جمله روی کاغذ است، یک آدرس خشک و خالی است، هیچ چیزی نیست. حتما نویسنده و کارگردان منظوری دارند و نطفه شخصیت روی کاغذ قرار دارد اما بدون بازیگر آن نقش اصلا به وجود نمیآید. بازیگر قدرت بالایی در ساختن شخصیت فیلم دارد. همسو شدن با کارگردان خیلی مهم است تا بتوان شخصیت را در جهت فیلم درآورد؛ اینکه فکر کنید شمای بازیگر هم این فیلم را میسازید.
اما مرز باریکی وجود دارد بین اینکه راهنمایی و نکتهها در جهت فیلم باشد یا دخالت و زیادهخواهی.
همه اعضای فیلم باید با هم موافق باشند، وقتی کسی و فیلمش را بتوانم درک و ارتباط برقرار کنم، آنقدر ایده سر صحنه میبرم که خودشان مرا در این پروسه شریک میکنند، چون نمیترسند که در کار اخلالی پیش بیاید یا از مسیر خارج شود. فکر میکنند حرفی که میزنم در جهت فیلم است نه خودم به عنوان بازیگر. خوشبختانه تا الان که این طور بوده است!
آیا فقط همراهی و نزدیکی با نقش و گروه سبب میشود که امکان تاثیرگذاری بیشتر باشد یا باید ملزومات دیگری هم داشته باشد.
شراکت بازیگر به عنوان فیلمبردار، طراح صحنه و... خیلی خوب است، انرژی گذاشتن بیش از اندازه هم خیلی خوب است. اما شراکت کار سختی است، آنقدر دقت، فکر و علم میخواهد تا بتوان یک پیشنهاد داد. یک روند حسابشدهای باید داشته باشد.
با مرور کارنامه شما به نظر میرسد مجموعه این اتفاقات به قبل از دوران آغاز فیلمبرداری منتقل شده است. یعنی در همان دوران پیشتولید انگار تمام مسائل حل شده است.
خواه ناخواه این اتفاق میافتد. ما در مرحله پیشتولید همراه گروه میشویم. خیلی از بحثها و تبادل نظرها در روزهای دورخوانی مطرح میشود. من دیدهام بازیگران در همان روزها نکتهها را میگویند. جلسات پیشتولید، گاه جلسات طولانی و خستهکنندهای میشود اما داستان سر این است که از پیشتولید نهایت استفاده را بکنم تا بفهمم این فیلم قرار است چه فیلمی شود و چه پتانسیلهایی دارد و چه نکتههایی میشود به آن افزود. راستش معمولا اعتماد را در همان زمانها میخرم که مثلا وقتی در جلسه 23 میگویم بیایید این کار را بکنید پیشنهادم با بیاعتنایی روبهرو نمیشود.
نظر شما