۶ آبان ۱۳۸۴، ۱۲:۵۹

"مهر" معضلات تئاتر ايران را بررسي مي كند - 7

صمد چيني فروشان: گام اول در رفع مشكلات تئاتر ايران، بي شك بايد رفع سوء تفاهمات باشد / دليل عقب ماندگي جامعه تئاتري، نزاعهاي به ظاهر ايدئولوژيك است

صمد چيني فروشان: گام اول در رفع مشكلات تئاتر ايران، بي شك بايد رفع سوء تفاهمات باشد /  دليل عقب ماندگي جامعه تئاتري، نزاعهاي به ظاهر ايدئولوژيك است

خبرنگار مهر در ادامه سلسله گفت و گوهاي خود با هنرمندان و كارشناسان تئاتر، در باره معضلات اصلي تئاتر ايران، اين بار سراغ صمد چيني فروشان، مدرس تئاتر و عضو كانون منتقدان تئاتر ايران رفت. چيني فروشان از منظر يك منتقد باسابقه تئاتر، به نكات ظريفي اشاره كرد. بخوانيد:

* سطح نازل برنامه هاي تلويزيون و بحران مخاطب در سينما را مي توان يكي از نتايج گسست نسل ها در تئاتر ارزيابي كرد.

* مسئولين فرهنگي بايد درمورد نگاهشان به تئاتر تجديد نظر كنند.

* با شكست جنبش نفت وتغيير گفتمان مردمي به سكوت و تسليم، دوران تئاتر فرهيخته و متعهد و سياسي نيز به پايان رسيد و دوران لاابالي گري، سرگرمي هاي بي محتوا، كمدي هاي سخيف كه به دوران آتراكسيون شهرت دارد، آغازشد و تحت تاثير همين جريان بود كه اصطلاح انحرافي "تئاتر لاله زاري" بوجود آمد.


مهر: وضعيت تئاتر امروز را چگونه تحليل مي كنيد ؟

چيني فروشان: وضعيت تئاتر ايران ( امروز) را بايد از گذار تاريخي آن طي حدود 80سال گذشته تجليل كرد : تولد تئاتر در ايران نتيجه مستقيم تحولات مشروطه خواهي و بيداري تشخيص ملي - فرهنگي و سياسي ايرانيان بوده است .

ايرانيان طي قرن ها ازفعاليت فرهنگساز مهمي به نام " تئاتر " كه به گونه اي آگاهانه از آئين و نمايش هاي آئيني، فاصله گرفته و به پديده اي غالب درگفتمان غيرديني جامعه بدل شده باشد، محروم بوده اند .

اگر از اقدامات امير كبير در ارتباط با تعزيه و تاسيس دارالفنون كه به مهم ترين پايگاه تربيت نوزاد تئاتردرايران بدل شد بگذريم ، پيدايي و رشد جدي تئاتر به معنايي كه گفته شد، مديون آدم هايي مثل  معزالديوان فكري  و سيد علي خان نصر وهمفكران آن ها بود كه اغلب يا شغل دولتي را رها كرده بودند و يا دانش آموخته اروپا بودند.

تاسيس اولين هنرستان يا هنركده هنرپيشگي در حدود اواخر دهه 90 قرن سيزدهم (1297) در تهران كه با هدف متعالي و فرهيخته بيداري فرهنگي مردم ايران از خواب قجري تدارك ديده شد نوعي از تئاتر متعهد را دركشورپايه گذاري كرد كه مدافعان وفعالان آن همگي تا ساليان دراز، هنرمندان عرصه هاي مختلف شعر و ادبيات و فرهنگ نوين ايران بودند كه يا دركنارهنرمندان تئاترفعاليت مي كردند يا خودشان را به عنوان روشنفكرودرجايگاه روشنگري نسبت به تئاترمتعهد احساس مي كردند .

هنوزهم داستان هاي زيباي اولين اجراهاي نمايش هاي آن زمان ( جنرال ) شنيدني است. اين موج تئاتر روشنفكري و متعهد كه آگاهانه مردم عادي شهر را مخاطب خود قرارداده بود، تا دهه 30قرن چهاردهم ( 1330) با قدرت ادامه پيدا كرد . ويژگي عمده اين جريان 1- استقلال ازدولت 2- هدفمندي فرهنگي - اجتماعي 3- اعتقاد به وجه روشنگري تئاتر4 - تعهد پذيري 5- ايمان راسخ به تاثيرگذاري فرهنگي تئاتر6- فرهيختگي بود .

با پايان جنگ دوم جهاني وعمومي شدن گفتمان سياسي استقلال طلبي كه به جنبش نفت منتهي شد، تئاترايران وارد مرحله تازه اي شد . ازآنجايي كه تئاتر آن زمان بيش از وجوه زيبايي شناختي وهنري به نقش اجتماعي وفرهنگسازي تئاتر توجه داشت ، خود را ( البته نه تماما ) درخدمت جنبش سياسي مردم قرار داد.

با شكست جنبش نفت وتغييرگفتمان مردمي به سكوت وتسليم،  دوران تئاتر فرهيخته و متعهد و سياسي نيز به پايان رسيد و دوران لاابالي گري ، سرگرمي هاي بي محتوا ، كمدي هاي سخيف كه به دوران آتراكسيون شهرت دارد ، آغازشد وتحت تاثيرهمين جريان بود كه اصطلاح انحرافي " تئاترلاله زاري " بوجود آمد ( يادمان نرود كه لاله زار تا بيش ازشروع اين جريان يكي ازمهم ترين مراكزفرهنگي - تفريحي مردم تهران وآغازگاه تئاترمتعهد درايران بوده است) .

 ازسال هاي 1338 به بعد جريان هاي تئاتري تازه اي شروع به رشد كردند و در دو دهه 40و50 ، مسيرتحول شگرفي را طي كردند كه مي توانستند پس ازانقلاب به عنوان زيرساختها و بنيان هاي تئاتر نظام نوپاي جمهوري اسلامي، شناسايي و مورد بهره برداري قرارگيرند. كه البته چنين نشد. و انقلاب، با كمال تاسف بايد گفت  شايد به دليل مشغله هاي بسيارسياسي اش و از هم گسيختگي هاي معمولش ، خود را ازچنين ظرفيت عظيمي بي نياز احساس كرد و شد آنچه كه امروز شاهد آن هستيم.

ويژگي تئاتر اين دوره، يعني دو دهه 40 و 50 را مي توان چنين خلاصه كرد :

1- افزايش چشم گيرنقش دولت ونهادهاي فرهنگي كه به تاسيس " اداره تئاتر"  ( زيرنظر مستقيم وحمايت هاي اداري - مالي وزارت فرهنگ وهنر فعاليت مي كرد و تالارسنگلج را درتهران و چند تالارفعال را درچند استان دراختيارداشت منتهي شد .

دراين دوران اقداماتي مثل تامين مالي فعالان تئاتر( حقوق ماهانه وغيره ) حمايت ازتئاتراستان ها سفرهاي اجرايي وآموزشي هنرمندان عضو به سايراستان ها و.. انجام شد) . يك مطالعه سطحي دراسناد و مداركي كه بايد هنوزهم دراختياردوستان ارشاد مي باشد، معلوم مي كند كه سياستگذاران ومسئولين درآن زمان درك روشني ازاهميت تئاتربراي رشد وپويايي فرهنگي واجتماعي جامعه داشته اند وحمايت هاي آن ها صرفا بخاطرفشارفعالان اين عرصه نبوده است .

اين جريان بيشتر در خدمت چيزي بود كه به تئاتر ملي مرسوم بود. نويسندگان و مجريان آثار ايراني اين جريان سبب ساز تحولات جدي در درام نويسي در كشورشدند. مثل " علي نصيريان ".  و همچنين  " بهرام بيضايي " كه از بيرون با آن همكاري مي كرد. 2- حمايت ازاستعدادهاي خلاق و نوآوران عرصه تئاتر و كمك به روزآمد سازي جريان تئاتردركشور از نظرنزديكي آن به تئاترجهاني و آنچه كه درآنسوي مرزها اتفاق مي افتاد.

 اين رويكرد رسمي به تاسيس " كارگاه نمايش " منتهي شد كه مستقيما زيرنظرتلويزيون ملي بود كه البته نهادي دولتي اما به شدت تحول خواه بود وسعي داشت فاصله ايران را از تحولات جهاني كاهش بدهد. وهمين جريان ترقي طلب ونو بوجود آمد كه جشن هنرشيرازرا پي ريزي كرد. اين جريان بعدها تئاتر شهررا ساخت و "علي رفيعي" را به عنوان اولين مديرش انتخاب كرد .

3- توجه بيشتربه تجربه گرايي درحوزه هاي ساختار و قالب هاي اجرايي .

4- توجه جدي به ظرفيت هاي تئاتري ونمايش ايراني ومتون تاريخي وادبي فارسي دركنارمعرفي آثارمدرن وفرامدرن عصرخود درجهان كه به شكل گيري جنبش ترجمه درتئاترانجاميد . جريان كه نقش مهمي درآشنايي ما با تحولات مدرن تئاترجهان درهمان دوران داشت وتئاتربعد ازانقلاب تا همين امروزهم هرچه دارد ازاين جنبش ترجمه دارد وفقط به تازگي توانسته است كارهايي براي خود صورت دهد .

5- توجه آكادميك جدي به تئاتركه خاستگاه آن بازهم دولت ونهادهاي فرهنگي كشورازجمله درراس آن وزارت فرهنگ وهنروآموزش عالي بود كه به شكل گيري يك جريان نوجوومدرن ديگردرتئاتركشوردرحوزه دانشگاهي انجاميد . ( تئاتردانشجويي ) كه تحت هنراساتيد تحصيل كرده وخبره تئاترمثلا نظير" سمندريان " و " پري صابري " وديگران كارمي كردند . دراين جريان برخلاف دوجريان قبلي گفتمان سياسي درتئاتربيشترقالب بود درحاليكه جريان اول ودوم بيشتربه وجوه زيبايي شناختي وهنري تئاترتوجه داشت .

البته اين تقسيم بندي صددرصد نيست وبودند درام نويسان با سابقه اي كه هنرخود را درخدمت بيداري سياسي جامعه قرارداده بودند مثل  غلامحسيني ساعدي  ، هدايت و...

اما بعد ازانقلاب يك دوره ده ساله نوعي ميليتاريسم فرهنگي درحوزه فرهنگ مستقرشد كه هنوزم ادامه دارد. ويژگي وتاثيرمستقيم وغيرمستقيم اين جريان عبارت است از:

1- انقطاع كامل تئاترتجربي با گذشته .

2- ناديده انگاري ونفي كامل تجربيات گذشته وسوء ظن نسبت به تئاترگذشته وفعالان آن .

3- بازگشت به تجربيات دهه هاي 20و30 وپيش تروبي خبري ازاين رجعت گرايي تجربي قهقهرايي .

4- كاهش امكانات نمايش ازجمله سالن هاي تئاتري وتخصيص آن ها به فعاليت هاي غيرهنري وتبليغاتي .

5-قطع  ارتباط با جهان خارج وتشديد انزواي تئاتري.

6- افزايش روزبه روزسوء تفاهم ميان هنرمندان تئاترومسئولين.

7- كاهش ظرفيت هاي هنرشناسي بطوركلي وتئاترشناسي بطوراخص، درميان مسئولين فرهنگي ودولتمردان بطوريكه حتي درميان مسئولين شهري و سياستگذاران فرهنگي نمي توان ( تا امروز) نام شخصي را برد كه كوچكترين ارتباطي ، حتي دردوران جواني وتحصيل با تئاتر و سايرهنرها داشته باشند .

8- حذف كامل يا محدود تئاتر از كمك و يارانه هاي دولتي .

9- تشويق دسته بندي جناحي يا كاسبكاري هنري در نهادهاي تئاتري .

مهر: چه بستري به اين هرج و مرج دامن زد ؟

چيني فروشان:  امروز دولت و نهادهاي فرهنگي هنوز هم نتوانسته اند تكليف خودشان را با تئاتر روشن كنند . براي اثبات اين مدعا توجه شما را به اين موارد جلب مي كنم :

چرا براي سينما معاونت وزير ارشاد داريم،  اما براي تئاترندارم ؟

چرا هميشه غيرتئاتري براي مديريت نهادهاي تئاتري استفاده مي شود ؟

چرا بعد از27 سال پس ازپيروزي انقلاب حتي يك سالن تئاتري درسايرمناطق تهران به سالن هاي موجود اضافه نشده است؟ (غيرازسالن حركت وسالن هاي ناكارآمد برخي فرهنگسراها)

چرا در مجلس شوراي اسلامي حتي براي يك بارهم كه شده يك لايحه يا طرح  درباره تئاترمورد بررسي قرارداده نشده است ؟

چرا حتي يك خيابان به نام هنرمندان تئاتر( زنده ومرده ) نام گذاري نشده است، درحاليكه بسياري ازآن ها ازدشمنان سرسخت رژيم پهلوي بوده اند و نقش مهمي دربسيج افكارعليه نظام شاهنشاهي داشته اند ؟

چرا هرسال با آئين نامه ها و طرح ها و نقشه هاي نو به نو و جديد، اما فكرنشده، بسترهاي فراهم شده را به آشوب مي كشند؟ مثلا همين طرح حذف رقابت ازجشنواره، آنهم درشرايطي كه هيچ دگرگوني درشرايط تئاترشهرستان ها، استان ها وحتي تهران داده نشده !

لازمه چنين طرحي  اولا ساختن سالن هاي تخصصي تئاتر و تحويل آن به انجمن هاي نمايش شهرها و شهرستان ها واستان هاست . پس ازآن اعطاء فرصت هاي برابر به گره هاي تئاترشهرستان ها، تا طي سال موفق به سنجش توانايي هاي خود ورقابت ميان هنرمندان خود بشوند. تازه درآن صورت مي توان به جشنواره اي فكركرد كه محصول فعاليت هاي تئاتري همه استان ها درطي سال سپري شده باشد.

مهر: عوامل بازدارنده رشد تئاتر را چه مي دانيد؟

چيني فروشان: انقطاع اوليه ميان نسل انقلاب ونسل هاي گذشته. اگر درسال هاي اوليه به دليل تسلط جو سوء تفاهمات به اصطلاح انقلابي قابل توجه باشد. اما بعدها ازآنجايي كه انقلاب توانست خود را تثبيت بكند خود به خود شرايط براي بازنگري به گذشته محيا مي شد، اما متاسفانه دستهايي آگاهانه يا نا آگاهانه اين جو سوء تفاهمات را تشديد مي كردند و از اين بابت بهره مي بردند.

بحث توهم وتوطئه دركارنبود، بلكه بيشتربرروي ناآگاهي و حب موقعيت اين اتفاق مي افتاد. بسياري ازفعالين بعد ازانقلاب تئاتر از آنجائيكه وجود نيروهاي يا تجربه را به دليل شعارهايي كه اوايل انقلاب نسبت به آنها داده مي شد مانع رشد خود مي ديدند، برطبل بي اعتمادي همچنان كوبيدند تا اين فاصله وگسستي كه بين نسلها افتاده بود همچنان باقي بماند .

اگر وزيرمحترم ارشاد جديد با چند كارشناس مستقل دراين باره مشورت كنند، براين گفته من مهرتاييد خواهند گذاشت كه آنچه جامعه تئاتري ما را دچار عقب ماندگي كرده، همين نزاعهاي به ظاهر ايدئولوژيك است.

براي جمهوري اسلامي ايران، اگر رشد سينما يك امتياز بين المللي محسوب مي شود - دورماندن تئاتركه مادر همه هنرهاست  - مطمئنا سينما را هم تحت الشعاع قرارمي دهد. اگر يك مروري برفعاليت عرصه تئاترامروزمان بكنيم خواهيم ديد كه چه فاصله اي بين نسل هنرمندان گذشته با تسل امروز بوجود آمده واين سبب درجازدن تئاتر شده است. پرشدن اين فاصله راهي ندارد جزرفع سوء تفاهمات .

شايد بد نباشد مثالي بزنيم، ازتاثيرات انقطاع بوجود آمده، عملكرد آنچه امروز به عنوان "طنز" در تلويزيون پخش مي شود، بارها مورد نقد جدي صاحبنظران قرارگرفته است. يكي ازدلايل تسلط چنين شرايطي در تلويزيون كه خوراك فرهنگي 70ميليون ايراني را تامين مي كند - با توجه به اينكه مي دانيم تلويزيون چقدردرفرهنگسازي واحترام وبازآفريني به آداب وسنن ما نقش دارد - ازنتايج اين گسست است كه به آن اشاره كردم .

همانطوركه سينما از تئاتر وام مي گيرد، وقتي تئاتر پس مي ماند، بالطبع سينما هم عقب مي ماند و به دنبال آن، سطح كيفي تلويزيون هم پايين مي آيد و تنزل مي كند. اين سريالها و آيتم هاي شبانه، همگي به لحاظ دراماتيك وقصه پردازي داراي اشكال هستند . درخيلي ازاين سريالهاي كمدي و طنز، مسايلي مورد تمسخر قرار مي گيرد كه به نوعي، كليدي ترين مسائل فرهنگي  ما هستند .

مثلا وقتي آداب ازدواج كه شرايط بخصوصي درجامعه ما دارد ، به شكل سخيفي مورد تمسخرقرارمي گيرد،  عملا تاثير فرهنگي  بسيار بدي برروي روحيه خانوادگي ما مي گذارد. من نتيجه اين تنزل را سهل انگاري  و بي توجهي به "تئاتر" مي دانم. چرا كه شناخت درام درتئاترصورت مي گيرد. به نظرم كار ارشناسي بايد صورت بگيرد تا شايد هرچه زودتر درواقع جلوي اين جريان گرفته شود و يا در مسير مطلوبش هدايت بشود . ظرفيتهايي كه درتلويزيون وجود دارد نشان مي دهد كه عملا قابليت بالايي دارد، ولي آنچه مفقود است، ذات شناخت درام است.

مهر: از اينكه در اين گفت و گو شركت كرديد سپاسگذاريم.

"اين بحث ادامه دارد" 

کد خبر 240431

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha