گزیده گفتوگوی روزنامه قانون با عبدالرضا داوری در پی میآید:
* بعضی نکات که در زمان انتخابات 92 به وجود آمد تا حد زیادی متاثر از رفتارهای سیاسی احزاب در آمریکاست. روسای جمهور آمریکا ۱۰۰ روز اولیه را مهمترین دوره برای استارت حرکتهای خودشان میدانند ولی دوره ۱۰۰ روزه در آمریکا آمادهسازی برای ۱۳۰۰ روزه بعدی است اما آقای روحانی در این ۱۰۰ روز بیش از آنکه به بحث آمادهسازی دولت برای ۱۳۰۰ روز آینده بپردازد به یک گزارش جهتدار در نقد دولت قبل پرداخت.
* دولت جدید پایگاه اجتماعیاش پایگاه کارفرمایان و سرمایهداران است و این در ساختار چیدهشده بارز است که این دولت طبقه کارفرمایان را نمایندگی میکند و اینها چون از عوامل اصلی سهامداران بانکها هستند بانکها در این فراگرد مقاومت میکنند. از این نظر مسکن مهر را آقای روحانی مورد بیمهری قرار داد. مسکن مهر یک پروژه نیست یک مگاپروژه است. چرا آقای روحانی این مگا پروژه را مورد بیمهری قرار داد؟
* آقای روحانی در ارائه گزارش صد روزه گمان میکرد هنوز در دوره انتخابات است اما باید به او گفته میشد که شما دیگر رئیسجمهور شدید. مشکل آقای روحانی این بود که انتخاباتی صحبت کرد. ایشان از موضع یک رئیسجمهور منتخب صحبت نکرد. ایشان برخی از حقایق را گفت و برخی را نگفت.
* در اینکه شرایط اقتصادی در این دو سال اخیر بد شد حرفی نیست. اگر آقای روحانی درآمدهای نفتی را بیان میکند چرا نمیگوید درآمدهای نفتی در این سالها ۴۰ درصد کاهش پیدا کرد و نرخ رشد منفی اقتصادی ۵ درصدی برای عدم فروش نفت است؟
* از سال ۱۳۹۰ احمدینژاد از سیاست خارجی خلع ید شد. ارادههایی که در بخشهایی از ارکان حاکمیت حضور داشتند احمدینژاد را از حاکمیت حذف و اخراج کردند و او دیگر هیچ نقشی در سیاست خارجی نداشت. از سال ۹۰ مشکلاتی که برای او ایجاد کردند برای اولین بار در تاریخ انقلاب یک رئیسجمهور را منحرف خواندند. بعد از راهپیمایی ۹ دی و انزوای شدید اصلاحطلبان و هاشمی هسته اصلی اصولگرایان میخواستند قدرت را یکپارچه در دست بگیرند و تنها مزاحم آنها احمدینژاد بود. حتی بنیصدر هم تا وقتی بر سر کار بود به او اتهامی نزدند. احمدینژاد توی میدان مین کار را پیش برد.
* در این مدت گذشته بارها اتهاماتی را اعم از اعتقادی، اخلاقی و اقتصادی به مشایی زدند. اگر این اتهامات درست بود که قوه قضاییه باید وی را دار میزد! قطعا دولت احمدینژاد مانند بقیه دولتها خطا داشته و باید برخورد شود ولی نباید سیاهنمایی شود. در همین راستا باید اشاره کنم در زمان احمدینژاد آنقدر مجلس را بزرگ کردند که امروز مجلس شده مسئلهای برای دولت و وزرا را به مجلس میکشند. این دوستان باید بدانند ساختار سیاسی ایران از سال ۶۸ عوض شد و امروز دولت در پیشانی نظام است و مجلس به دولت جفا میکند.
* آنقدر که آقای روحانی نماد انتخاب مردم است، مجلس نیست. مجلس یک رای متکثر و پراکنده است. شما میتوانید رای آقای روحانی را در هر شهر با رای نماینده اول آن شهر مقایسه کنید. مطمئنا رای آقای روحانی بیشتر است و باید به این جایگاه احترام گذاشت و مجلس نباید با دولت تقابل کند. در ساختار سیاسی کشور نباید عدم توازن ایجاد میشد که نتوانند امروز آن را جمع کنند. مجلس هشتم و نهم، دولت احمدینژاد را فشل کردند.
* از سال ۸۷ به بعد، ماه عسل احمدینژاد تمام شد، به این دلیل که آنها فکر میکردند احمدینژاد اصولگراست، در صورتی که او هیچ وقت اصولگرا نبوده است. باورهای احمدینژاد با این افراد فرق میکرد.
* اصولگرایان مجبور بودند از احمدینژاد حمایت کنند چون نمیخواستند به هاشمی و موسوی رای بدهند. سال ۸۴ بخش عمدهای از اصولگرایان از لاریجانی و قالیباف حمایت کردند.
* احمدینژاد در مبانی کلان با اصولگرایان در تضاد است. اصلیترین مرزبندی احمدینژاد با اصولگرایان روی کلمه مردم است. اصولگرایان بعد از سال ۸۰ گفتند ما ۴شاخص داریم؛ اول امام (ره)، دوم رهبری، سوم اسلام و آخر انقلاب. احمدینژاد از آنها پرسید جایگاه مردم کجاست؟ آیا رهبری و امام بدون مردم مفهومی دارد؟ و اینجا بود که اختلاف احمدینژاد با اصولگرایان شروع شد و میتوان بروز اختلاف بین احمدینژاد با آنان را بر سر کلمه دموکراسی دانست. آنها میخواستند تعریفی از رهبر معظم انقلاب بیاورند که تنها مختص به خودشان و گروه خاص باشد. خیر، رهبری متعلق به ۷۵ میلیون نفر است. نمیگذاشتند این حرفها را علنی بزند. صحبتهای احمدینژاد را آنطور که میخواستند منتشر میکردند تا سوگیری منفی داشته باشد. مگر چندتا رسانه داشت؟ یک ایرنا و روزنامه ایران بودند که خوب مدیریت نشدند. بنده هم درست کار نکردم و رسانههای زمان احمدینژاد حرفهای مدیریت نشدند. زمان آقای احمدینژاد همین یالثاراتی که توقیف شده است تیتر یک زد، مشایی را دستگیر کنید و آقای مشایی تنها به این تیتر خندید، ولی شما ببینید امروز کسی میتواند تیتر کند محمد نهاوندیان را دستگیر کنید؟ باید به یالثاراتیها بگویید آن مردی که به اهانتهایتان لبخند میزد رفت!
* اگر احمدینژاد عملکرد رامین را قبول داشت او را نگه میداشت. اعتقاد احمدینژاد به آزادی سیاسی و آزادی بیان به مراتب از جریان اصلاحطلب بیشتر است.
* احمدینژاد هیچ انگیزه و ارادهای برای بازگشت به حاکمیت ندارد. بعد از رد صلاحیت آقای مشایی، در جلسهای به من گفتند باری از روی دوشم برداشته شد. آقای مشایی گفت من فقط اتمام حجت کردم.
* احمدینژاد اسفند ۹۱ در جلسهای گفت اگر ما در عرصه نباشیم پیروز انتخابات جریان آقای هاشمی است و اصولگرایان فکر میکنند که رئیسجمهور میشوند چرا که پای این افراد هیچ وقت به پاستور نمیرسد.
* اصولگرایان خط و مشی مشخصی ندارند و تابع قدرتند و با قدرت خود را تنظیم میکنند و تنها تضاد استراتژیک در داخل ساختار جمهوری اسلامی مربوط به آقای احمدینژاد و آقای هاشمی است. امروزه بخش اعظمی از اصلاحطلبان هم در کنار آقای هاشمی هستند و به نظر من آقای خاتمی و آقای هاشمی نیز یک روح در دو بدن هستند.
* اگر به شبکههای اجتماعی نگاهی بیندازید، میبینید که از سکولارترین افراد تا هیاتیها وحزباللهیها طرفدار احمدینژاد هستند. البته بحث افرادی مانند منصور ارضی فرق میکند. اگر منصور ارضی پایگاه اجتماعی داشت هنگامی که سال ۷۶ از ناطق حمایت کرد ناطق را رئیسجمهور میکردند. سال ۷۶ تمام حزباللهیها به ویژه همین آقای ارضی و برخی از نظامیان با خاتمی بد بودند ولی شهرک محلاتی بیشتر به آقای خاتمی رای دادند و نسبت به احمدینژاد همین طور است. مردم ایران از بعد از جنگ به دنبال تغییر بودند و به این دلیل به خاتمی و احمدینژاد رای دادند.
* آقای خاتمی یک اقبال عمومی به آن است و اگر اعتباری دارد به دلیل جایگاه خود ایشان است و احمدینژاد هم به این اعتقاد دارد. آقای احمدینژاد به ما گفت پیروزی خاتمی در انتخابات برکت برای کشور و نظام بود و اگر ناطق رای میآورد نظام را به سقوط میکشاند و انسداد ایجاد میکرد و من معتقد هستم اگر آقای خاتمی در حال حاضر نیز کاندیدا شوند رای بالایی خواهند آورد.
* من به کسی فاشیست نگفتم. گفتم اگر فضای انتخابات از عقلانیت خارج و احساسات وارد شود درست نیست چرا که اولین بار هیتلر این کار را کرد. آقای احمدینژاد هم افرادی را که جلوی وزارت کشور شلوغ کردند این حرف را زدند (خس و خاشاک). باید اشاره کنم احمدینژاد، موسوی را دوست داشت و دارد و شخص احمدینژاد دوبار برای آزادی موسوی اقدام کرد. احمدینژاد به شورای عالی امنیت ملی نامه زد و گفت که حصر موسوی به نفع کشور نیست. رابطه این دو با هم بسیار نزدیک بود و احمدینژاد بارها در دولت از نظرات مهندس موسوی استفاده کرد.
* در مناظره، مهندس موسوی بحث کردان را مطرح کرد و آقای احمدینژاد هم این بحث را بازگو کرد که وقتی خانم رهنورد کارمند بوده است و نمیتوانسته درس بخواند چرا غیرقانونی مدرک گرفت، که این بحث با سوءتفاهم به آن مشاجرات کشید. البته اشاره کنم که در فضای انتخاباتی اینگونه مباحث اتفاق میافتد؛ مانند مشاجراتی که آقای روحانی و قالیباف با هم داشتند ولی در حال حاضر با هم همکاری میکنند.
* عباس عبدی به من گفت خیلی به احمدینژاد انتقاد دارم ولی او از مردهای سیاست است. احمدینژاد تا آخر پای کردان ایستاد ولی هاشمی که به کرباسچی مدیون بود یک قدم برای او بر نداشت.
* در حق مرتضوی اجحاف شد. گزارش تحقیق و تفحص متوسط ۸۰۰ روز طول میکشد ولی گزارش تامین اجتماعی ۱۴۸ روزه آماده شد و این نشان میدهد قرار بوده است گزارش زود تمام شود و به صدمین روز دولت آقای روحانی برسد.
* اصلا مشایی شناختی از بابک زنجانی نداشته است. سایت آیندهآنلاین گزارشی نوشت که بابک زنجانی هم از مصلحی دستور میگرفت و هم از مشایی. چرا این دو نفرکه با هم رابطه خوبی نداشتند باید با زنجانی همکاری داشته باشند؟ بنابراین به این نتیجه میرسیم که بابک زنجانی ارادی کار میکرد. ولی احساس میکنم برخورد با بابک زنجانی فراتر از این حرفها باشد و مصلحت انتشار نداشته باشد. یکی از کارشناسان گفت بعد از بابک زنجانی هیچ گروهی سعی نمیکند تحریمها را دور بزند و برخی از دور نخوردن تحریمها سود میبرند و میخواهند به جمهوری اسلامی فشار بیاورند که هر طوری شده مذاکرات را به نتیجه برسانند.
* حذف احمدینژاد شکستهای پیاپی اصولگرایان را در پی خواهد داشت؛ یعنی نه در مجلس و نه در ریاست جمهوری پیروز نخواهند بود.
نظر شما