۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۸:۲۱

جوزف استیگلیتز بررسی کرد/

بحران بي عدالتي در آمريكا/ شکاف طبقاتی در نظام سرمایه داری

بحران بي عدالتي در آمريكا/ شکاف طبقاتی در نظام سرمایه داری

وجود شكاف طبقاتي در جامعه آمريكا از معضلات قديمي سيستم سرمايه داري دراين كشور است ولي اين معضل در چند سال اخير تشديد شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، بنا بر اعلام رئيس بانك مركزي اين كشور سهم ثروتي كه در اختيار ثروتمندان آمريكايي كه 5% جمعيت اين كشوررا تشكيل مي دهند از 54% در سال 1989 به 63% در سال 2013 افزايش يافته است. اين موضوع توسط جوزف استیگلیتز، برنده جايزه نوبل اقتصاد كه داراي سمت هاي گوناگون علمي و اجرايي مانند استادي دانشگاه كلمبيا، كارشناس ارشد بانك جهاني و مشاور شوراي اقتصادي در كابينه كلينتون رئيس جمهوراسبق آمريكا بوده بررسي شده است.  این يادداشت تحت عنوان "آيا نظام اقتصادي آمريكا شكست خورده است؟"  به تحليل این موضوع پرداخته است.

دو مطالعه که به تازگی انجام یافته نشان می دهد یکبار دیگر افزایش نابرابری در اقتصاد آمریکا این کشور را دچار رنج و سختی کرده است. اولین مطالعه گزارش سالانه اداره آمار ایالات متحد در خصوص درآمد و فقر است. این گزارش نشان می دهد علیرغم بهبود اقتصاد آمریکا پس از دوره رکود اقتصادی اخیر درآمد مردم عادی این کشور بهبود نیافته و با توجه به تورم درآمد خانوارهای طبقه متوسط به زیر سطح ربع قرن اخیر تنزل یافته است.

در گذشته اینگونه تصور می شد که آمریکا دارای برترین قدرت نظامی نیست، ولی نظام اقتصادی آن مورد رشک و حسادت جهانیان بود ولی اکنون مردم جهان این سوال را می پرسند که چرا باید از مدل اقتصادی کشوری تقلید کنند که در آن اکثریت جامعه کسب و کارشان در رکود بوده ولی اقلیتی دارای درآمد بالایی هستند.

گزارش دوم توسط برنامه توسعه ملل متحد ارائه گردید و یافته های گزارش قبلی را تایید کرد. هر سال برنامه توسعه ملل متحد کشورها را بر اساس شاخص توسعه انسانی رتبه بندی  کرده و در این شاخص ابعاد رفاه از جنبه وسیع‌تری مورد توجه قرار می‌گیرد و علاوه بر در نظر گرفتن شاخص درآمد، بهداشت و آموزش نیز در نظر گرفته می‌شود. طبق این گزاش آمریکا در رتبه پنجم و پایین‌تر از نروژ، استرالیا، سویس و هلند قرار داشته و در شاخص نابرابری ایالات متحده 23 رتبه سقوط کرده و پایین‌تر از یونان و اسلواکی قرار گرفت.

گزارش برنامه توسعه ملل متحد بر جنبه های دیگری از عملکرد اجتماعی تاکید می کند. یکی از این شاخصها آسیب پذیری است. این مفهوم اشاره به این نکته مهم می نماید که در بسیاری از کشورها مردم از فقر رهایی یافته اند ولی زندگی بسیاری از آنها هنوز در معرض تهدید بوده و یک حادثه کوچک مانند بروز یک بیماری در خانواده آنها را در معرض فقر قرار خواهد داد.

تحرک به طبقه بالا محدود بوده ولی تحرک به سمت طبقات پایین یک تهدید واقعی است. در ایالات متحده ارتقا به طبقات بالا بیشتر به یک افسانه شبیه است در حالی که آسیب پذیری و حرکت به سمت طبقات پایین تجربه گسترده تری است.

دلیل این مشکل بیشتر سیستم بهداشت و درمان در آمریکا است که علیرغم اصلاحات باراک اوباما، آمریکایی های فقیر را هنوز در معرض خطر قرار داده است و کسانی که در طبقات پایین قرار دارند تنها قدم کوتاهی تا فلاكت فاصله دارند. در سال 2010 قانون مراقبت و حمایت مقرون به صرفه به ابتکار اوباما برای مقابله با این تهدید آماده گردید.

اما تا حدودی به دلیل تصمیم دادگاه عالی و لجاجت کارگزاران و قانونگذاران جمهوری خواه که در 24 ایالت آمریکا هستند از توسعه خدمات درمانی سرباز زده اند و 41  میلیون آمریکایی هنوز بیمه ندارند.
در واقع شاخصهایی مانند تولید ناخالص داخلی نشان‏دهنده تفاوت کشورها در آسیب پذیری نیست اما در آمریکا و سایر نقاط جهان این شاخصها نشاندهنده کاهش در میزان امنیت است زیرا کسانی که شغل دارند نگران از دست دادن شغل خویش و کسانی که شغلی ندارند نگران هستند که آیا می توانند شغلی بدست آورند.

رکود اقتصادی اخیر باعث کاهش ثروت خیلی از افراد شده و در ایالات متحده حتی بعد از بهبود بازار سهام، متوسط ثروت از سال 2007 تا سال 2013 بیش از 40% سقوط کرد و این به این معنی است که افراد مسن و کسانی که به سن بازنشستگی نزدیک می شوند نگران استانداردهای زندگی خودشان هستند و میلیونها آمریکایی خانه خودشان را از دست داده اند و میلیونها نفر برای آینده خودشان احساس ناامنی می کنند. آمریکایی ها به مدت طولانی با این ناامنی مواجه هستند. در شهرهای آمریکا میلیونها اسپانیایی وآفریقایی تبار آمریکایی با یک سیستم پلیس ناکارآمد و نظام قضایی ناعادلانه مواجه هستند.

در اروپا به طور سنتی به اهمیت آسیبهای اجتماعی پی برده و نظام تأمین اجتماعی را پی ریزی کرده اند و معتقدند که سیستم تأمین اجتماعی به بهبود عمکرد اقتصادی منجر خواهد شد اما در بخشهای زیادی از اروپای امروز نرخ بالای بیکاری که به طور متوسط به 12% می رسد و در برخی از نقاط آسیب پذیر به 25% می رسد.

این مشکل به همراه کاهش حمایتهای اجتماعی باعث افزایش آسیب پذیری می‌گردد این مفهوم نشان می دهد که کاهش رفاه اجتماعی دارای ابعاد وسیعی بوده و فقط با شاخص تولید ناخالص داخلی سنجیده نمی گردد.

گزارشی که توسط کمیسیون بین المللی بررسی عملکرد اقتصادی و پیشرفت اجتماعی تهیه شده تاکید می نماید که تولید ناخالص داخلی واحد اندازه گیری مناسبی برای بررسی عملکرد یک اقتصاد نیست. گزارش اداره آمار ایالات متحده و برنامه توسعه ملل متحد نیز اهمیت این بینش را نشان می دهد. صرفنظر از اینکه چگونه تولید ناخالص داخلی رشد می کند اگر یک نظام اقتصادی از ارائه دستاورد مناسب برای شهروندان خویش ناتوان باشد، سیاستهایی مانند ریاضت اقتصادی که ناامنی را افزایش داده و سطح زندگی را برای اکثریت  مردم کاهش می دهد سیاست درستی نخواهد بود.

ترجمه :مهدي پورحسني

کد خبر 2408893