۲۲ مهر ۱۳۸۴، ۱۲:۲۷

نگاهي به مجموعه داستان " انجير هاي سرخ مزار " نوشته محمد حسين محمدي

ادبياتي برآمده از دل خاك و خون

ادبياتي برآمده از دل خاك و خون

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : ادبيات هر ملتي بر گرفته از حال و هواي حاكم بر آن ملت است . قلم بر دست نويسنده نمي چرخد ، مگر به بيان آنچه ديده و تجربه كرده است.




به گزارش مهر ، از دل همان روزگاران شاد و مرفه يا سخت  و درد آور است كه گاه ادبيات طنز و گاه ادبيات تلخ، گاه آدم هاي بي درد و گاه آدم هاي دردمند خلق شده و در داستان ها جاي مي گيرند.

قلمي كه در سرزمين خاك و خون و زاري بر كاغذ نشيند ،  حاصلش چيزي جز سياهي و فغان  و ناله نيست ، پس در سرزمين خاك و خون يا ادبيات به وجود نمي آيد يا اگر بيايد آينه تمام نماي همان دمل چركين بغض و كينه مي شود. آنوقت آدم هايي هم كه خلق مي شوند يا زندگاني مرده روح و يا مردگاني زنده روح اند كه سرگردان پي سرزمين مادري اشان مي گردند و هر چه بيشتر مي گردند كمتر مي يابند.

ذهن قلم به دست افغان لاجرم رسالتي سخت در برابر آنچه بر آن سرزمين گذشته است دارد، ملتي كه روز هاي خوشش انگشت شمار و روزهاي نا خوشش بي شمار، اگر ادبيات دست و پا شكسته اي هم در آن، مجال تولد پيدا كند مجبور است خود را بر در ديوار بز ند تا گوشه اي از آنچه بر آن ملك گذشته را باز گو كند ومگر رسالت نويسنده غير از اين است؟

حال با چنين پيش فرض هايي وقتي داستان هايي از ادبيات معاصر افغانستان را مي خواني بايد به دنبال همان تصاويري باشي كه سالهاست از خطه اي به نام " افغان " در ذهن  داري . تصاويري سرد ، دردآور و تلخ كه هر چه ديده اي و شنيده اي از آن  سرزمين سختي كشيده همان ها بوده و ولا غير.

اما مجموعه " انجير هاي سرخ مزار"  محمد حسين محمدي همان ذهنيت نا خوشايند خواننده از افغانستان است كه حالا به مدد ادبيات داستاني و صد البته عنصر مهمي به نام خلاقيت و پالايش ذهن نويسنده  اكنون به اثري قابل تامل از سرزميني بي ادبيات يا لااقل كم ادبيات تبديل شده است.

به گزارش مهر ، هر پانرده داستان اين مجموعه ، سراسر درد و رنج همشهريان و هم ميهنان نويسنده است .  شخصيت هايي عموما جنازه كش يا همنشين جنازه كه اين جنازه ها  براي مردم آن سرزمين به امري بديهي و روزمزه تبديل شده است  و هر روز بايد دوستي ، آشنايي ،  همسايه اي ويا عزيزي را در آن لباس شوم ببينند و چاره اي جز اين نيست.

قلمي كه در سرزمين خاك و خون و زاري بر كاغذ نشيند ،  حاصلش چيزي جز سياهي و فغان  و ناله نيست ، پس در سرزمين خاك و خون يا ادبيات به وجود نمي آيد يا اگر بيايد آينه تمام نماي همان دمل چركين بغض و كينه مي شود

در داستان " مرد گان "  كه شاخص ترين داستان مجموعه است ،  با  سه تكه يا سه اپيزود، سه شخصيت يك ماجرا را نقل مي كند و ما نقل كشته شدن پدري با دو فرزندش را از سه منظر مي شنويم اول پسر بچه اي كو چك كه كشته شده و حالا بر جنازه خود شاهد است و با پدر و برادر پاي لنگش كه ديگر نمي لنگد درباره مرگ و جنازه هاي خود شان بحث مي كنند و روايت كشته شدنشان را نقل مي كنند. دوم يكي از افراد آن گروهي كه علي رغم ميل باطني اشان  وبر اثر فرمان قاتل مجبور به  خاك كردن جنازه ها شده اند و سوم قاتل كه شب هنگام خوف به تنش افتاده و از ترس،  خواب به چشمش نمي آيد.

داستان" مرد گان" در چنين فضايي نيمه رئاليستي نيمه سوررئاليستي شكل مي گيرد ، يعني دو فضاي كاملا واقعي در  كنار يك

فضاي ذهني قرار مي گيرد تا پرده از جنايتي كينه توزانه بردارد،  كه آدمي از سر بغض و كينه دست به كشتن آدم هاي ديگري مي زند  غافل از اينكه  در اين وادي  پر التهاب و جنگ زده خود شان زخم خورده اند نه زخم زده .

به گزارش مهر ، " داستان مردگان " هر چند ياد آور چند نمونه ديگر با چنين ساختاري چه در سينما و چه در ادبيات داستاني است ، اما از تاثير گذار ترين داستان هاي اين مجموعه است . " انحير هاي سرخ مزار " با زبان گاه ثقيلش ،  براي خواننده ايراني كه به نظر مي رسد زيادي روي  پايبند بودن به زبان افغاني اسرار شده  ، اما از مهمترين آثار ادبيات داستاني افغانستان به شمار مي رود. 

کد خبر 241059

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha