به گزارش خبرگزاری مهر، مفهوم فلسفه در مقام مضاف، مي تواند معاني مختلفي را اعاده كند! در تصور عام، فلسفه هر گونه چيستي و چرايي براي مضاف اليه خود مي باشد و بر اين اساس پرسشي است كه در مقام مضاف طرح مي گردد. در نگاه تخصصيِ فلسفه، اين مفهومِ مضاف، اولاً تنها چيستي و چرايي نيست و ثانياً هر گونه چيستي و چرايي.
در مورد دوم امر روشن است و تقريباً همه اهالي اين دانش مي دانند كه تنها پرسشهاي بنيادي مطرح است و اين مهم يكي از تفاوتهاي بنيادي علم و فلسفه نيز مي باشد، اما در مورد اول ابهامها فراوان است و اشكالات كثير (و تعمّد در كاربست واژه اعاده بر همين مبنا). آيا فلسفه تنها چيستي و چرايي است؟ و نسبت آن (با اين معني و يا شايد ديگر معاني) با مضاف اليه خود (فلسفه ورزي) در چيست؟
فلسفه مي تواند مضافي براي مفاهيم مختلف و مهمي باشد همانند دين (فلسفه دين)، تربيت (فلسفه تربيت)، سياست (فلسفه سياست)، فلسفه ورزي (فلسفه فلسفه ورزي)، و ... . از مباني نظري مختلفِ فلسفي چنين برمي آيد كه فلسفه در مقام مضاف مي تواند معاني و ماهيتهاي مختلفي را ترسيم و تذهين كند كه مي توان حداقل به الف) ديدگاه فيلسوفان، ب) نگاه مكاتب فلسفي، ج) محتواي دانش فلسفي، و د) پرسشهاي بنيادي اشاره كرد.
بر اين اساس، فلسفه فلسفه ورزي را مي توان بر اساس ديدگاه فيلسوفان در زمينه فلسفه ورزي تبيين كرد. چه آغازگري صفت فيلسوف را از سقراط بدانيم يا خير، مي توان ديدگاه و نظر معلّمِ معلّمِ معلّمِ اول، معلّمِ معلّمِ اول، معلّمِ اول، معلّمِ ثاني، و ... را در زمينه فلسفه ورزي جستجو كرد. در معناي دوم، نگاه و عقيده مكاتب و مدارس (و به معناي دقيقتر ايسم هاي) مختلف در زمينه فلسفه ورزي تشريح مي شود؛ تفكرات و تبيينهايِ ايسمهايي چون ايده آليسم، رئاليسم، پراگماتيسم، اگزيستانسياليسم، و ... در زمينه فلسفه ورزي. سومين معنا مربوط به محتوايِ رشته ها و دانشهاي فلسفي در زمينهي فلسفه ورزي است.
در اين زمينه ميتوان به مباحثي چون متافيزيكِ فلسفه ورزي (تبيين فلسفهورزي بر اساس مابعدالطبيعه)، معرفتشناسي فلسفه ورزي (تشخيص فلسفهورزي بر مبنايِ اپيستمولوژي)، اخلاق (و در معناي گسترده تر، ارزشهايِ) فلسفه ورزي (اخلاق براي فلسفه ورزي، فلسفه ورزي براي اخلاق، اخلاق و فلسفه ورزي، اخلاق با فلسفه ورزي، اخلاق در فلسفه ورزي) و منطق فلسفه ورزی(منطق در فلسفهورزي، منطق براي فلسفهورزي، منطق با فلسفهورزي، فلسفهورزي براي منطق) تكيه كرد و نهايتاً در معناي چهارم، در و براي فلسفه ورزی پرسشهاي بنيادي مطرح ميشود؛ پرسشهايي چون فلسفه ورزي چيست؟ و ماهيت آن كدام است؟
نكته قابل ذكر در انفكاكي نبودن الزاميِ هر معني و ماهيتِ فلسفه در مقام مضافِ فلسفه ورزي است؛ وقتي از دلايل وجودي و مطلوبيتِ فلسفه ورزي پرسش شود و پاسخ اين پرسشها از فيلسوفان جستجو گردد، گام در اشتراك معاني مذكور گذاشته ايم.
نكته دوم، در قبول يا ردِ هر كدام از معانيِ فوق الذكر توسط حاميان مستدلِ فلسفيِ آنهاست كه در جامعه ما در دهه هاي اخير به وضوح مشهود بوده است. نگاه جامع فلسفي بر آن رهنمون است كه نشسته و شكسته توأمان خوانده شود (بعضي شكسته خوانند، برخي نشسته دانند) و در تبيينهايي مضافي تماميِ معاني و ماهيتها منظور گردد.
و نهايتاً آخرين نكته و آن هم اعاده معانيِ فلسفه در حكم مضاف من جمله مضاف فلسفه ورزي است؛ بايد گفت كه فلسفه در حكم مضاف به معني پرسش در نگاه عام اولاً اگر به صورت پرسشهاي بنيادي رهنمون شود مقبول است و نه هر پرسشي و ثانياً فلسفه در اين حكم، معاني ديگري نيز اعاده مي كند كه در اين نوشتار به آن پرداخته شده است.*
*نویسنده: دكتر سيدرضا بلاغت (دكتري تاريخ و فلسفه تعليم و تربيت، عضو هيأت علمي دانشگاه سيستان و بلوچستان)
نظر شما