به گزارش خبرنگار مهر، وقتی کارلوس کی روش به همراه بازیکنانش به تهران بازگشت یک بازنده از نظر تابلوی اسکوبورد ورزشگاه بود اما هواداران فوتبال انگار برخلاف برخی مربیان وطنی او را بازنده نمیدانستند، شاید آنها تلاش وحشتناک این مرد مغرور و تیمی که بالاتر از محاسبات اولیه نشان داد را دوست داشتند. با این وجود اما محبوبیت کی روش اندکی غیر طبیعی است به هر حال او ایران را قهرمان دوقاره نکرده و در واقع از نظر آماری همان کاری را انجام داده که قطبی و قلعه نویی انجام دادند. اما راز محبوبیت کی روش چیست؟
اول: تصویر یک ستاره
کارلوس کی روش رفتارهای یک ستاره را دارد، او یک روانشناس خوب با ظاهری آراسته و خوش خنده است. برای ستاره شدن از نظر علمی و پژوهشی باید علاوه بر خیلی فاکتورها، این فاکتورها را داشته باشید. این واقعیت دنیایی است که در آن زندگی می کنیم، مرحوم ناصر حجازی هم چنین بود او خوش قد و بالا بود و بدن تراشیدهای داشت حتی وقتی مسن شده بود.
دوم: دوری از حرفهای متلک دار
به لحاظ رفتاری با وجود زیاده خواهی های دهشتناک کی روش اما او دوست داشتنی است، چون حرفهایش را در قاب ساده ای بیان می کند، متلک نمی گوید، پیچیده حرف نمی زند، وقتی دلخور است، دلخوراست و وقتی آرام است، آرام است. درحالی که متلک گفتن خصوصیت تعداد کمی از ما ایرانی هاست که حرفهایمان را در قالب کلماتی سیاستمدارانه می زنیم که دلخوری اش صدها برابر بیشتر از دست به یقه شدن است و در ایجاد نفرت و افت محبوبیت بسیار اثر گذار است و متاسفانه هستند فوتبالی هایی که چنین حرفهایی می زنند.
سوم: عصبانیت از مربیان وطنی
تصوری وجود دارد اثبات نشده اما به نظر می رسد مهمترین راز محبوبیت کی روش بغض مردم است از برخی مربیان داخلی. در واقع مردم معمولی کاملا از مربیان داخلی، رفتارشان، منیت هایشان، انتقادهای شب و روزشان، خودخواهی هایشان و قبول نداشتن دیگرانشان دلخورند. آنها از خط گرفتن برخی بوقچی ها و از حصار بعضی سکوها و بهانه جویی ها و اشتباهات را برگردن دیگران انداختن ها بسیار دلخورند. آنها دلخور از این هستند که در فوتبال ایران هیچکس اشتباهات را برگردن نمیگیرد.
شاید این تصور درست باشد، خیلی ها هستند که در جامعه اینچنین فکر می کنند و دوست ندارند مربیان «بوقچی باز» را قهرمان ببینند. باید پذیرفت که جنتلمن بودن و یا حداقل ساده زندگی کردن را همه دوست دارند وگرنه هرچقدر هم بر طبل دهکده جهانی بکوبیم کی روش ایرانی نیست اما مردم از برخی مربیان وطنی دلخورند و شاید حتی بغضی هم ندارند و نفرتی نمی بینند بلکه میخواهند به آنها تلنگر بزنند که با این رویه کنار خواهند رفت.
چهارم: قحطی ستاره مردمی
کی روش تاثیر گذار است و سرحال. او مانند مورینیو وقتی واقعا شاد می شود، فریادی از ته دل می کشد و اگر رهایش کنید با بچه های تیمش جشن می گیرد، او دوربین کش است چون همان است که هست، آن موقع که کت از تن می کند همه می فهمند چه حالی دارد. آن زمان که خیره داور را نگاه می کند و جذاب ترین درگیری چشمی تاریخ جام ملتهای آسیا را می سازد همه میدانند درونش چه می گذرد.
کی روش تصویر سازی نمی کند. همان است که هست خوشحالیاش خوشحال است، عصبانی اش، عصبانی و البته بی رویه زیاده روی هم نمی کند که مثلا هر روز عصبانی باشد مثل برخی از مربیان وطنی که مردم شادی و خنده آنها را ندیده باشند، او یک انسان معمولی و جنگجو و زیاده خواه است مثل خیلی های دیگر. فراموش نکنید که امثال حجازی و پروین که مردم دارتر بودند و ستاره تر بسیار محبوب بودند اما انگار این روزها فوتبال ایران دنبال ستاره می گردد اما پیدا نمی کند.
پنجم: مبارزه با بازیکن سالاری
کیروش با بازیکن سالاری به شدت مبارزه کرد. شاید این کلیدی ترین نکتهای بود که کیروش را محبوب کرد. برای او ناز کردن و از پول حرف زدن و قهرکردن و تمرین نکردن و ...معنایی نداشت، آیا حمایت هفتاد درصدی مردم از کیروش یک نوع ابراز انزجار از مصاحبه های مختلف مالی و پولی است؟
نظر شما