۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۴۱

حجت‌الاسلام سروش محلاتی در گفتگو با مهر:

سیره پیامبر(ص) در مواجهه با بی‌اعتدالی/ انتقادپذیر باشیم

سیره پیامبر(ص) در مواجهه با بی‌اعتدالی/ انتقادپذیر باشیم

قم - یکی از استادان حوزه علمیه قم با تشریح اهمیت اعتدال در سیره نبوی و علوی و نحوه مواجهه با بی‌اعتدالی، مسئولیت حوزویان را در تبیین و ترویج اعتدال جدی می‌داند.

به گزارش خبرنگار مهر، «اعتدال» واژه دیروز و امروز نیست، ریشه‌ای عمیق در آیات و روایات دارد و از صدر اسلام تاکنون از اولویت‌های فکری جامعه بوده و هست. گرچه این واژه از رقابت‌های انتخاباتی سال ۹۲ به بعد پررنگ‌تر در فرآیندهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دیده شد ولی بهره‌گیری از آموزه‌های دینی به ما می‌آموزد که اعتدال و میانه‌روی تنها یک شعار سیاسی نیست.

حجت‌الاسلام هادی سروش محلاتی یکی از استادان حوزه علمیه قم فرصتی در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد تا پیرامون چیستی و چرایی این واژه پرمعنا گفتگویی با او داشته باشیم.

این استاد حوزه مسئولیت حوزویان را در تبیین و ترویج مؤلفه‌های اعتدال و میانه‌روی جدی می‌داند.

* واژه اعتدال به چه معناست؟

حجت الاسلام سروش محلاتی: در اینجا دو واژه داریم از یک ریشه ولی با دو معنای متفاوت؛ یکی واژه عدل و دیگری واژه اعتدال است. جوهره مهم عدالت توجه به استحقاق و قابلیت و استعداد است که این معنا در فرمایشات حکیم زنوزی تصریح شده و جوهره اعتدال بین افراط و تفریط است که در بیان علامه طباطبایی آمده «التزام الحد الوسط فی الاعمال و اجتناب الافراط و التفریط.» (المیزان ۱۲/۳۰۱)

امیرالمؤمنین علیه السلام در تعریف عدالت در حکمت ۲۳۵ نهج البلاغه فرموده: «وضع الشی موضعه» یعنی هر چیزی در جای خویش قرار گیرد. وقتی این عدالت در مقام عمل و اجرا قرار می‌گیرد به «اقامه المساواه بین الامور» تجلی می‌کند که به نظر می‌رسد همان اعتدال است. (المیزان ۱۲/۳۳۱) و در نهج‌البلاغه هم امام علی علیه السلام فرمود: «الطَّريقُ الوُسطي هيَ الجادَّةُ»

بر اساس این تعریف تئوری تبیین عملی عدل و عدالت به این نتیجه می‌رسیم که عدل در مقابل ظلم و اعتدال در مقابل افراط و تفریط است. عدل پایگاه بنیادین و اعتدال ساختمان و بنای نهاده شده بر آن بنیان است و چون اعتدال رابطه با عدل دارد به هیچ عنوان اعتدال در حوزه ظلم و خیانت و دروغ و هر عملی منفی معنا نمی‌شود. به تعبیر علامه طباطبایی در جلد ششم المیزان «اعتدال فقط در امور مشروع معنا می‌شود و لذا در ظلم و خیانت و کذب اعتدال بی‌معناست.»

سخن زیبای استاد مطهری در کتاب مقتضیات زمان این است «اعتدال یک خط باریک است که اندک بی‌توجهی موجب خروج می‌شود.»

* اعتدال از نگاه قرآن و حدیث دارای چه جایگاهی است؟

در قرآن کریم ظاهرا کلمه اعتدال نیامده ولی حقیقت اعتدال در آیات متعدد آمده که مصادیق مختلف آن در آیات گوناگون نشان داده شده، مانند این آیه که در «حوزه برخورد با دشمن» است که فرمود: «لايَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ» (مائده/۸) مبادا که بدی‌ها و رفتارهای منفی عده‌ای باعث رفتار ظالمانه شما با آنان شود که این همان اعتدال قرآنی است. و یا مانند برقراری و حفظ رابطه در سیاست خارجی که قرآن می‌فرماید: «إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ...» (ممتحنه/۹) که به این معناست که ما از ارتباط حسنه با کسانی که با ما به جنگ و مقاتله دست نبرده‌اند نهی‌ای نداریم.

و یا مانند مسئله مهم «انفاق» که قرآن کریم خط اعتدالی را این گونه روشن می‌فرماید: «وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا» (فرقان/۶۷). قرآن در رابطه با دین و معارف دینی هم درس اعتدال می‌دهد که «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ...» (نساء/۱۷۱) و در رابطه با تبلیغ دین هم می‌فرماید «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ...» (کهف/۶)

اینها و صدها نمونه دیگر نشان دهنده خط اعتدال در سراسر دستورات الهی در قرآن شریف است. خلاصه، جمعیتی دست پروده قرآن است که از افراط و تفریط بر کنار بوده باشد، چون تاکید قرآن کریم همیشه بر رعایت اعتدال است.

در مقام اعتدال از نگاه حدیث هم دو مرحله داریم؛ اول دعوت به میانه‌روی به عنوان یک حرکت مبتنی بر عقل و عقلانیت و دوم، تبیین مصادیق اعتدال و میانه‌روی. مورد سئوال، مقام اول است که باید گفت در مورد اعتدال روایات زیادی داریم که انسان را دعوت به اعتدال می‌کند مانند «لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً؛ جاهل یا در تندروی و در كندروی است.» (نهج‌البلاغه حکمت ۷۰) نتیجه اینکه عاقل در خط اعتدالی در حرکت است، مانند «كُونُوا النُّمْرُقَةَ الْوُسْطَى»؛ یعنی گروه میانه‌رو باشید.

* اعتدال در سلوک نبوی و علوی چگونه بود؟ منطق پیامبر عظیم الشان اسلام در برخورد با بی‌اعتدالی چه بود؟

پاسخ به این دو سئوال در واقع تبیین مصادیق اعتدال در سیره ائمه اهل بیت می‌باشد. در سیره نبوی در کتاب «صحیح بخاری» آمده که وقتی به پیامبر رسید که عبدالله ابن عمر دائما خود را در عبادت قرار داده و از امور ضروری دیگر غافل شده فرمود: «صُمْ وأَفْطر، ونَمْ وقُمْ فَإِنَّ لجَسَدكَ علَيْكَ حقًّا، وإِنَّ لعيْنَيْكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَإِنَّ لزَوْجِكَ علَيْكَ حَقًّا، وَإِنَّ لزَوْركَ عَلَيْكَ حَقًّا» یعنی از جاده اعتدال خارج نشو، هم روزه بگیر و هم گاه روزه نگیر، هم اهل قیام شب باش و هم استراحت کن که جسم تو مانند روح تو دارای حقوقی است.

در سیره علوی هم خط اعتدال دنبال می‌شود که به عنوان نمونه وقتی یکی از اصحاب در جنگ با دشمن در نبرد صفین زیاده‌روی کرد و لب به سخنان منفی گشود، مورد اعتراض امام قرار گرفت. (نهج‌البلاغه خطبه ۲۰۶) و خود آن جناب فرمود «هَلَكَ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَال»؛ دو گروه در رابطه با من هلاک می‌شوند، علاقه مندان افراطی و دشمنان افراطی.» و بعد فرمود «خَيْرُ النّاسِ فِىَّ حالاً النَّمَطُ الاوْسَطُ فَالْزَمُوهُ...؛ بهترین‌ها اعتدالیون هستند.» (نهج‌البلاغه خطبه ۱۲۷)

در سیره دیگر ائمه اطهار علیهم السلام هم خط اعتدال به جدیت دنبال شده است. برخورد امام صادق علیه السلام با سفیان ثوری که بی‌اعتنا به نعمت‌های دنیوی بود و بر حضرت هم معترض بود که چرا از لباس زیبا استفاده می‌کند، مشهور است.

و نیز اعتراضاتی که به امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام رضا علیهم السلام می‌شد که چرا قیام نمی‌کنند؟ آن حضرات همگان را دعوت به موقع شناسی و رفتار غیرافراطی می فرمودند که در کتاب الجهاد وسائل الشیعه آمده است.

برخورد ائمه اطهار علیهم السلام با رفتارها و روش‌های افراطی و یا تفریطی بسیار زیاد است که نمونه‌ای از آن ذکر شده و بررسی جامع نیاز به فرصت وسیع‌تر دارد.

* چگونه می‌شود برای تبیین مولفه‌های اعتدال در جامعه فرهنگ سازی صحیح داشت؟

فرهنگ سازی صحیح برای رسیدن به اعتدال مورد نظر وظیفه اولی همه کسانی است که در این عرصه می‌توانند تاثیرگذار باشند.

چقدر زیبا علامه طباطبایی در المیزان می‌فرماید: بسیار مشکل است فردی در یک جامعه فاسدی که همه اطرافش را امور ناپسند و منفی گرفته است بتواند به موفقیت و سعادت برسد. «ما اصعب ان یفلح فرد فی مجتمع فاسد احاط به الشقاء من کل جانب»

فرهنگ سازی بسیار کار ظریف و موشکافانه‌ای است و طبیعتا از هر کسی بر نمی‌آید و چه بسا با اشتباهات کوچکی در این راستا آسیب‌های جدی تولید شود. در نهج البلاغه نحوه برخورد با افراد هنجارشکن و معصیت‌کار جامعه را به برخورد با فرد مریض ارزیابی فرموده که همان طوری که با مریض، پزشک و خانواده او برخورد چکشی ندارند، باید با این افراد هم بسیار اصولی برخورد شود چراکه در یک برخورد غیراصولی ممکن است انسانی که تاکنون مرتکب عملی خلاف می‌شده یک باره بی‌دین و بی‌اعتقاد به همه چیز شود که مداوای چنین شخصی بسیار دشوارتر از کسی است که در گوشه‌ای دست به عمل شنیعی زده است.

در خاطراتی از زبان خانواده حضرت امام آمده که ایشان در مورد نوجوانان و نماز صبح سفارش اکید می‌فرمود که «دین را در نگاه و ذائقه این بچه تلخ و زشت نکنید و برای نماز صبح آنان را تشویق کنید و بعد به انجام قضای نمازهای فوت شده سفارش کنید.» این می‌شود فرهنگ سازی.

* به نظر شما چگونه می‌توان موانع تحقق اعتدال و اهداف فرهنگی در انقلاب اسلامی را برطرف کرد؟

در این قسمت دو نکته اساسی داریم اول آنکه خود مسئولان که سکانداران انقلاب هستند باید وارسته باشند و از گفتار تا کردارشان باید منطبق برای اهداف بلند انقلاب اسلامی باشد.

فرمایش علامه طباطبایی در جلد ششم المیزان (صفحه ۲۵۰) این است که «به حکم فطرت، کار باید به دست اهل اعتدال باشد (الافراد المتلبسین بالاعتدال فی الامور فی سلوکهم الاجتماعیه) که گفتار و رفتارشان ذره‌ای از خط مستقیم اعتدال و حق انحراف نداشته باشد.»

اگر مسئولان یک نظام خود گرفتار شعارزدگی شوند و بین گفتار و کردارشان فرسنگ‌ها فاصله دیده شود قطعا شهروندان آن جامعه دارای ساختاری سست و خالی از محتوا خواهند شد.

نکته دیگر سیره رفتاری مسئولان نظام است که در تحقق اهداف فرهنگی انقلاب بسیار مهم است. مسئولان باید همگان را زیر چتر محبت و احترام خود قرار دهند و مردم نگاه محترمانه آنان را خود لمس کنند. به قول استاد مطهری «باید به گونه‌ای باشند که مانند پدر یک خانواده که به رغم مخالف بودن برخی اعضای خانوار ولی همه اعضای خانواده از او بهره می‌برند.»

* شرایط امروز جامعه به مراتب متفاوت از گذشته است، این وضع الزام‌هایی را در تغییر روش‌ها و رویکردهای فرهنگی ایجاد می‌کند. به اعتقاد شما راهکارهای جدید در این باره کدام است؟

پاسخ به این سئوال تقریبا با پاسخ قبلی به دست می‌دهد. خلاصه این است که به قول استاد مطهری «فرهنگ صنعت نیست که با چکش درست شود» چه جامعه‌ای متفاوت شود و چه نشود برای کار کردن باید اموری به شدت مورد توجه قرار گیرد؛ اول باید با نرمی و به تعبیر منابع دینی «لیّن» برخورد کرد که برخورد نرم و دوستانه در این راستا تاثیر ژرفی دارد.

دوم، باید انتقادپذیر باشیم . انتقادپذیری دو برکت مهم به همراه دارد؛ یکی اینکه نگاه خود انسان را معطوف به خویش می‌کند که هر عملی از او سرنزند و دیگر اینکه عملا از منتقدان دعوت به همکاری می‌شود و در نتیجه دیگر آنان نمی‌توانند خود عامل تخریب فرهنگ باشند.

سوم، از نیازهای مشروع و لذت‌ها و احساسات آنان غافل نشویم که اگر فضای مصرف انرژی مثبت مردم بسته شود آن انرژی مثبت به انرژی منفی تبدیل می‌شود و چون فضا بسته است آن انرژی منفی خدای ناخواسته با انفجار، خود را آزاد می‌کند.

* محافظت از فرهنگ بومی در برابر تهاجم فرهنگی بیگانگان چه مفهومی در بردارد؟ آیا محافظت در این باره به مفهوم قطع ارتباط با دیگر فرهنگ‌هاست یا نیاز به تبیین اصول تعامل فرهنگی داریم که در آن حدود و ثغور فرهنگ دینی - ملی به طرز معلوم برجسته است؟

در «فرهنگ» از مجموعه‌ای از اندوخته‌های معنوی، فکری، روحی و عقلی و نیز اخلاقی یک جامعه نام برده می‌شود. برای حفظ فرهنگ در اولین مرحله نگاهی به درون لازم است که ما خود را دارای «کرامت» ببینیم و از خطر «خودباختگی» برحذر باشیم. خودباختگی و تقلید از فرهنگ‌های دیگران به جهت فقدان احساس کرامت است. محافظان از فرهنگ‌های اصیل خود دارای بیداری و ایمان و اعتقاد و بلکه دارای «حماسه» در راستای فرهنگ خود هستند.

مقطع دوم در این راستا این است که همواره در پی تقویت اندوخته‌های معنوی و فکری خود و در یک کلمه «فرهنگ خویش» باشیم و تقویت در گرو اکتساب برترین‌هاست؛ برترین‌هایی از سنخ «علم و دانش و فناوری» که در این جهت پیامبر اکرم(ص) فرمود ولو دانش در دورترین نقاط مانند چین باشد به راه افتید و آن را کسب کنید. چون اگر نیازهای زندگی‌مان را تامین نکنیم طبیعتا باید دست پیش دیگران دراز کنیم که به تعبیر استاد مطهری «خیانت به روحیه ملت» است. و نیز تقویت برترین‌هایی که از سنخ «دین» است، به این معنا که باید روز به روز شرایط تحقق همه زوایای دین مبین و جامع اسلام را فراهم آوریم.

در این راستاست که طبقه علما که طبقه ممتازند پرمسئولیت‌ترین طبقه جامعه هستند. آنان هستند که باید روز به روز بر غنای دین اسلام افزوده و جدی‌ترین شبهات را با منطقی‌ترین پاسخ‌ها رفع کنند.

* همان گونه که فرمودید روحانیت پرمسئولیت‌ترین طبقه جامعه هستند، این افراد چه رسالتی در تبیین و ترویج اعتدال دارند؟

حوزویان در تبیین و ترویج اعتدال مسئولیت جدی دارند به این معنا که تبیین و ترویج اعتدال به عهده این طبقه جامعه است. در واقع اعتدال نام دیگری از اسلام و همه احکام و معارف آن است و کارشناس اسلام، روحانیت و حوزه است.

کد خبر 2484264

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha