به گزارش خبرنگار مهر، این بانگ را دوباره فریاد زدیم و وین نغمه دوباره در رود خروشان ملت جاری شد و زمزمه آزادی را از بر شدیم. این رمز را دوباره تکرار کردیم و حماسه جاوید را دگربار نقش زدیم و بر عهدمان با پیرمراد پایبند بوده ایم.
با من بخوان این فصل را باقی همه فسانه است، خواندیم و گزینه های روی میز بددلان را فسانه پنداشتیم و سرود همدلی را دوباره سرودیم. این فصل را بسیار خواندیم، عاشقانه بود و شبهای ظلمت را از خاطره ها گذراندیم و به قله مقصود رسیدیم و دست در دست و پا به پای هم به میعادگاه حضور آمدیم.
این قصه را با من بخوان و به فرهنگ هزار ساله مان بالیدم و از جان، نوای ایران ایران و سرفراز باشی میهم من را سردادیم و چشمان جهان را به خود خیره کردیم، آنانی که همواره فسانه می بافند و یاس را بوق و کرنا کرده اند.
این فصل را دوباره خواندیم، قصه حضور زنان و مردانش دیگر فسانه نبود و خواب ناز، دیوان و بدگهران را برآشفته کرد و آنان نیز دیدند فسانه هایشان دیگر رنگ واقعیت ندارد و برابر اراده ملت شکستند.
همه رنگها به یک رنگ تبدیل و همه مسیرها به یک جا ختم شد و کودکان امروز نیز پابه پای جوانهای دیروز و پیران امروز، رسم یکدلی نقاشی کردند و تصویرهایی از پرچم سه رنگ کشور را ترسیم کردند.
خیابانها و کوچه های مازندران از صبح مملو از حضور مردان و زنانی بود که آمده بودند تا رسمی عاشقی را به جا آوردند و میثاق را مهر زنند. از پیشانی بندها، پارچه نوشته ها و شعارهایشان می شد به عشق و دلبستگی شان پی برد، آنانی که از ساعتها قبل حضور بهم رسانیده بود تا به پیرفرزانه بگویند تا پای جان ایستاده ایم.
محمد حسین کودک ۷ ساله و دبستانی ساروی که پرچم سه رنگ ایران را در یک دست و در دست دیگر نقاشی از تصویر پیرفرزانه در دست داشت می گفت: به همراه خانواده ام آمده ام تا در راهپیمایی شرکت کنم.
آری این فصل را با من بخوان، هر برگش دفتری از شعر و شعور است، اقوام مختلف ایرانی که با فرهنگ غنی شان، رنگ و نژاد را فراموش کرده بودند و در کنار هم بر علیه یک دشمن مشترک شعار می دادند.
" حاج علی" پیرمرد باصفای کیاسری که برپیشانی بندش " لبیک یا خامنه ای" نقش بسته بود، می گوید: برای این انقلاب خون دلها خورده ایم و باید قدر این آزادی را دانست.
وی با عنوان اینکه همواره پاسدار خون شهیدانیم یادآور شد: در این روز پیروزی، پاسخ همه آنانی که ما را تهدید می کنند و می گویند گزینه روی میز داریم را می دهیم.
این فصل را با من بخوان، اینجا و در دیار سبز مازندران، نهال انقلاب همانند جنگلها و دشتهایش همیشه سبز و خرم است و در بهار آزادی، جای خالی شهدا را بیش از دیگر زمانها می توان حس کرد.
بانوی روشندلی که بر روی ویلچر نشسته بود و عکس فرزند شهیدش در دستانش خودنمایی می کرد، با لهجه شیرین مازندرانی می گوید: آمدم تا با امام زمانم عهد ببندم و به دشمنان بگویم که ما شهید دادیم تا اسلام زنده باشد.
مازندرانیها این فصل را دوباره خواندند، سراسر شور بود و شوق، همه آمده بودند با هر نژاد و تفکر و هر سن و سال. این قصه را باید از زبان دختر دانش آموزی رامسری شنید که می گوید با بچه های کلاسمان آمدیم تا در جشن بزرگ ملت سهیم باشیم و اوباما و اسرائیل بدانند که جوانان و دانش آموزان، گزینه های روی میز ملت هستند و ما از راه پدران و برادرمان در حفظ این نظام کوتاه نمی آییم.
این فصل را باید وقتی خواند که پرچم بزرگ و سه رنگ ایران اسلامی بر روی دوش ملت در خیابانها به حرکت در آمد و جمعیت کثیری آن را بر دوش می کشیدند.
اینجا مازندران است، سرزمین مادران عاشق و مردانی که همانند سپاه محمد آمده بودند تا بگویند " ما عاشقان محمدیم(ص) " و اهانت موهن کفرپیشگان به ساحت قدسی رسول مهر و محبت را محکوم کردند.
احمدعلی مقیمی نماینده مردم نکا، بهشهر و گلوگاه در مجلس نیز در حاشیه مراسم راهپیمایی به خبرنگار مهر گفت: مردم شهرستانهای تابعه مملو از فرشتگان زمینی در خیابانها حضور یافتند تا یکبار دیگر حضور و شعورشان را به رخ جهانیان بکشانند.
وی با بیان اینکه امسال به ساحت مقدس حضرت رسول اکرم (ص) اهانت شد، مردم حضور پررنگ تری در حماسه ۲۲ بهمن دارند گفت: مردم نشان می دهند که بار دیگر نقشه های دشمنان را نقش برآن خواهند کرد.
فصل حضور و حماسه همپیای دیگر مناطق ایران در دیار علویان نیز خوانده شد و ندای تکبیر و الله اکبر، خامنه ای رهبر، مرگ بر آمریکا و اسرائیل، بهمن فجرآفرین بر همگان مبارک، شکوه و عزت دین بر همگان در آسمان مازندران طنین انداز شد.
ای رهبر فرزانه آماده ایم آماده، انرژی هسته ای حق مسلم ماست و لبیک یا خامنه ای امروز همزمان با سراسر کشور در مازندران نیز تکرار شده است.
نظر شما