به گزارش خبرگزاری مهر، کریستین پدمونتی قصهگوی آمریکایی سطح جشنواره قصهگویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را عالی دانست و گفت حضور این تعداد قصهگوی ایرانی و خارجی برای من تعجبآور بود و این بزرگترین جشنواره بینالمللی بود که تاکنون دیدهام. دکور و ارایه قصهها خیلی خوب بود و از همه بهتر حضور قصهگویان در مدارس شهرستانهای این استان بود.
وی در همین حال ارزش قصهها را بیشتر از رسانهها دانست و گفت: قصهها مخاطب را جادو میکند.
قصهگوی آمریکایی اضافه کرد وقتی رو در رو قصه گفته میشود، مخاطب پیام را عمیقتر درک میکند و نه تنها قلب، بلکه ذهنش درگیر میشود.
وی گفت: زمانی که نمیتوانیم ارتباط مستقیم داشته باشیم، بهتر است از فنآوری بهره لازم را ببریم مانند در میان گذاشتن داستانها در نرمافزار اسکایپ که من آن را بین کشورهای آمریکا، مکزیک و شهر دیگری تجربه کردم.
پدمونتی ادامه داد: البته این نوع قصهگویی تأثیر عمیقی همچون ارتباط چهره به چهره نخواهد داشت ولی به هر حال ارزش دارد و یک راه ارتباطی است.
قصهگوی آمریکایی تأکید کرد: با فنآوری میتوان ارتباط برقرار کرد، ولی دوست ندارم که جای قصهگویی را بگیرد.
وی که دارای لیسانس ارتباطات و تئاتر از دانشگاه کوتزتن آمریکا است، یادآور شد: قصهگویی قدرت خارقالعادهای دارد که ما را به هم متصل میکند و درک بیشتری از جهانی که در آن زندگی میکنیم به ما میدهد.
پدمونتی معتقد است: همه فرهنگها داستان دارند و قبل از الفبا، قصه داشتند. برای انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر و همچنین توضیح دادن دنیای اطرافمان از قصه استفاده میکردیم.
او در کرمانشاه و در حاشیه جشنواره بینالمللی قصهگویی گفت: من عاشق مردم هستم و برای همین قصهگویی را انتخاب کردم. من کنجکاو هستم دیگران و حتی خودم را بشناسم.
قصهگوی آمریکایی افزود: با داستانهای ایرانی همچون هزار و یک شب، شاهنامه فردوسی و... آشنایی دارم. خوشحالم که داستانهایی را در جشنواره قصهگویی کانون شنیدم که میتوانم آنها را با دیگران در میان بگذارم.
وی که ۱۸ مدرک اعتباری در زمینه مطالعات اجرایی از دانشگاه کارولین آمریکا دارد، تصریح کرد: در مورد همه فرهنگها قصه میگویم و اولین قصههایی که گفتم راجع به قاره آفریقا بود ولی از داستانهای آمریکایی زیاد استفاده نمیکنم.
«پدمونتی» در این جشنواره «قصه مهربانی» را که در موردِ چوپان و کشاورزی که یک جعبه طلا در خاک پیدا میکنند و نزد دانای روستا میروند تا بپرسند طلا نزد چه کسی بماند، برای مخاطبان روایت کرد.
کریستین در سال ۲۰۰۵ خانه و سایر داراییهای خود را فروخت تا پروژهی ادبی را به صورت داوطلبانه در آمریکای مرکزی راهاندازی کند. از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۲ برنامههایی را برای ۳۳ هزار دانشآموز به صورت رایگان تدارک دید و به ۸۰۰ معلم کمک کرد تا از داستانهای فرهنگ خودشان در کلاسهای درس استفاده کنند.
نظر شما