خبرگزاری مهر - گروه هنر: این شب ها تالار وحدت میزبان نمایش «سقراط» است که برای بار سوم روی صحنه رفته است و هنوز مخاطبان خود را دارد. به بهانه اجرای این اثر میزگردی با حضور عوامل آن داشتیم و میزبان حمیدرضا نعیمی کارگردان، فرهاد آییش و لادن مستوفی بازیگران و رضا مهدی زاده طراح صحنه نمایش بودیم.
در بخش نخست میزگرد مباحثی چون دلایل اجرای مجدد این نمایش، شکل گیری ایده ابتدایی نگارش نمایشنامه «سقراط»، تعاملی که نعیمی و آییش برای اجرای این اثر در طول کار و تمرین ها با هم داشتند، پرداختن به ویژگی های انسانی این فیلسوف بزرگ، توجه به نقش و جایگاه زنان در جامعه آن دوران و منفعل نبودن شخصیت زن در نمایشنامه هایی که نعیمی تا به حال به صحنه برده و چالش های بازیگری و توجه به سه ضلع مثلث بازیگر، متن و کارگردان مورد توجه قرار گرفت.
در بخش دوم از گفتگو با عوامل نمایش «سقراط» رضا مهدی زاده طراح صحنه نمایش و لادن مستوفی بازیگر نقش تئودوته درباره ویژگی های کارشان در اجرای این اثر نمایشی سخن گفتند. مهدی زاده اشاره کرد که طراحی صحنه نمایش را با مطالعه درباره هنر یونان باستان و البته مورد توجه قرار دادن تابلوی نقاشی «مدرسه ای در آتن» اثر رافائل درباره تعاملی که با حمیدرضا نعیمی برای طراحی صحنه این نمایش انجام داده است.
در ادامه بخش دوم این نشست را می خوانید:
*آقای مهدی زاده طراحی صحنه نمایش ترکیبی از سبک های مدرن و کلاسیک است به شکلی که در یک طرف صحنه کتابخانه را داریم که نشان دهنده ذهنیت و دانش سقراط است و در طرف دیگر ستون های برافراشته که با توجه به مقتضیات هر صحنه تغییر می کنند. درباره تعاملی که با آقای نعیمی داشتید و خواسته ای که او از شما درباره طراحی صحنه نمایش داشت توضیح می دهید؟
رضا مهدی زاده: وقتی متن را خواندم خیلی با نعیمی درباره اتفاقی که قرار است در صحنه بیفتد و اصلا مناسباتی که تالار وحدت دارد و امکاناتی که در اختیار ما قرار می دهد، صحبت کردیم چون همه ما می دانیم که تالار وحدت بیشتر یک سالن اپرا است تا تئاتر و این نمایش هم ویژگی های فاخری دارد و در آن از اپرا هم استفاده شده است. در واقع کار ما دو ویژگی داشت یکی فخری که در نمایش «سقراط» وجود داشت و دیگری امکاناتی که تالار وحدت در اختیار ما قرار می داد تا بتوانیم این فاخر بودن را به نمایش بگذاریم.
خود من وقتی قرار است نمایشی را اجرا کنم قبل از هر چیز به عمق تالار فکر می کنم چون اتفاقی که می تواند در عمق بیفتد هیچگاه در ارتفاع یا دهنه رخ نمی دهد. بعد از خواندن متن و گپ زدن با آقای نعیمی، مطالعات تاریخی درباره هنر یونان باستان را آغاز کردم.
در مطالعاتم متوجه شدم که منتقدان هنری، هنر یونان باستان را به چهار دسته تقسیم می کنند؛ اول هنر هندسی است که متاثر از تمدن بین النهرین بوده است که اصولا زیبایی شناسی هندسی دارد و موتیف هایی که در حوزه معماری و عناصر ترسیمی به کار رفته شکلی هندسی دارد.
دومین بخش هنر آرکاییک است که سافو نیز در این دوره زندگی می کرده است.
بعد از آن دوره پریکلس بوده که دوران شکوه تمدن یونان باستان بوده و جنگ های بین ما و یونان باستان هم عموما در این دوره یعنی انتهای دوره آرکاییک و ابتدای دوره پریکلس رخ داده است. ما معمولا دوره پریکلس را با عنوان دوره کلاسیک می شناسیم و درام نویسان مطرح یونان باستان نیز زاییده این دوره هستند.
دوره چهارم دوره هلنی است که سقراط محصول دوره ابتدایی دوره هلنیسی بوده است. آثار معماری در این چهار دوره بالاخص دوره کلاسیک و هلنیسی بسیار زیاد است و اسنادش هم مثل معبد پارتنون و معبد زئوس و آتنا به یادگار مانده است.
ویتروویوس در قرن اول میلادی درباره این دوران و تناسبات فضایی شان مطالبی می نویسد. من در مطالعاتی که داشتم از شاخصه هایی که ویتروویوس در طراحی خانه ها، معابد و پلازاها نیز مطرح کرده استفاده کردم. از این دوره اسنادی موجود است و جلوتر که بیاییم نیز در قرن پانزدهم و شانزدهم که دوره نئوکلاسیک است از این نوشته ها رمزگشایی می شود و مجددا درام بر اساس ادبیات دوران باستان نوشته می شود و نقاشی ها هم بر اساس همان دوران دوباره کشیده می شوند.
رافائل تابلو نقاشی دارد به نام «مدرسه ای در آتن» که فلاسفه یونان باستان را چه در دوره کلاسیک و چه در دوره هلنیسی به صورت یکجا و در یک پکیج در یک مدرسه به تصویر می کشد ویژگی این مدرسه در تابلویی که رافائل کشیده مشابه ویژگی ای است که در طراحی صحنه نمایش «سقراط» مورد استفاده قرار گرفته است. البته تابلوهای دیگری هم هستند که نمی خواهم از آنها نام ببرم. این تابلو از این جهت خیلی اهمیت دارد که ارمغان دوره کلاسیک که توجه به وجه تقارن، عمق پذیری و پرسپکتیو کاذب است و در دوران نئوکلاسیک دوباره کشف شده در آن مورد توجه قرار گرفته است.
در نمایش «سقراط» هم ما یک وجه تقارن داریم که این تقارن تقارن صرف نیست به این معنی که دهانه صحنه را در عمق به دو بخش تقسیم کردیم که به لحاظ وزنی این دو بخش با یکدیگر مساوی هستند اما به لحاظ فکری دو جهان متفاوت دارند. در نمایش یک سمت تعدادی ستون است و در سمت دیگر کتابخانه قرار دارد. در حقیقت ما با این طراحی داریم رویارویی بین سقراط و اندیشه اش را با چیزی که اندیشه اجتماع حاکم بر زمان سقراط است به تصویر می کشیم. ستون همزمان با دوران هندسی در یونان وارد می شود و کلا فلسفه شکل گیری ستون اقتدار بوده است و در هر خانه ای که از ستون استفاده شده فخر هم وجود دارد.
در این نمایش نیز ما تا انتهای صحنه، کتابخانه را داریم تا عمق دانش سقراط را نشان دهیم که تا انتهای نمایش به همان شیوه وجود دارد و نشان دهنده با صلابت بودن دانش و دچار تغییر نشدن آن است و در طرف دیگر ستون ها به فراخور تغییر موقعیت داستان می توانند جابه جا شوند تا در نهایت از نظم اسطوره ای و ایستای ابتدایی به یک بی نظمی برسیم.
ویتروویوس اشاره می کند که تمام ستون هایی که در یونان باستان ساخته می شده یا صورت زنانه داشته اند یا صورت مردانه مثلا ستون های معبد پارتنون کاملا صورت مردانه داشته و ستون های معبد آتنا صورت زنانه داشته اند و تفاوت این دو ستون ها نیز در نسبت هایی است که در این ستون ها وجود داشته اند. در این نمایش نیز از نسبت های ستون های مردانه برای ساخت استفاده کرده ایم.
*در این نمایش از اپرا هم استفاده بجایی شده است. برای طراحی این فضا چگونه عمل کردید؟
مهدی زاده: علاوه بر توجه به به مسائل زیبایی شناسی به حضور اپرا در نمایش هم توجه ویژه ای شده است تا تماشاگری که وارد سالن می شود با یک فضای ایستا و ساکن مواجه نشده و چشم انداز پویایی ببیند. نکته دیگری که در طراحی صحنه نمایش مورد توجه قرار گرفته این است که همه تغییرات دکور جلو چشم تماشاگر اتفاق می افتد تا مخاطب نیز شاهد سیالیت فضا باشد.
نعیمی: به عبارتی یکی از چالش های ما با آقای مهدی زاده همیشه سر نمایش های چند صحنه ای است. تعویض صحنه در نمایش های چند صحنه ای معمولا در تئاتر ما به این شکل است که نور می رود و چند نفر می آیند و در تاریکی صحنه را عوض می کنند که من مخالف شدید این کار هستم به همین دلیل در نمایش هایی که من تا به حال کارگردانی کردم تعویض صحنه نیز جزو رویداد و زیبایی شناسی صحنه به حساب می آید.
مثلا در ابتدای نمایش که ما دنیای مردگان را داریم می بینیم که سقراط و سافو میز را از قسمتی از صحنه بلند می کنند و به جای دیگر صحنه انتقال می دهند و بعد خودشان برای این میز صندلی می چینند و پشتش می نشینند در پایان صحنه با دیزالو نور، صحنه منزل سقراط آغاز می شود و سقراط را می بینیم که پشت این میز نشسته است.
با تعویض صحنه در تاریکی انگار ما به مخاطب می گوییم که الان وقت پیامک بازی است و تو می توانی از جهان نمایش جدا شوی و به دنیا خودت بازگردی درحالیکه دادن این ذهنیت به مخاطب درست نیست. در نمایش من اگر مخاطب دستش را به سمت موبایل ببرد من باخته ام و بزرگترین چالش من و آقای مهدی زاده هم همین است.
در طراحی صحنه نمایش به جای اینکه برای هر صحنه یک دکور طراحی کنیم می آییم یک جغرافیا تعریف می کنیم و این جغرافیا می شود رئالیتی ما. آن وقت می شود پذیرفت که در خانه سقراط این تعداد کتاب باشد و در خیابان این ستون ها به چشم بیاید. تلاشمان این است که مخاطب با قراردادی که ما تعریف کرده ایم همراه شود.
آییش: الان که آقای مهدی زاده درباره طراحی صحنه و مطالعاتی که انجام داده بود صحبت می کرد من داشتم لذت می بردم. اما مشخص است که شما با منطق استتیک تان خود به خود به این فضاسازی و طراحی صحنه نمایش رسیده اید چون این مساله همان مقوله دور ریختن دانش است. به این معنی که شما این دانش را داشته اید اما برای طراحی نهایی آن را دور ریخته اید و با استتیک و خلاقیت هنری تان به طرح مدنظر رسیدید. این زیبایی شناسی با خودش چیزهایی را می آورد که همیشه فراتر از خود هنرمند است. به همین دلیل من در مقابل هنر خیلی افتاده شده ام و حتی فکر می کنم این من نیستم که این کارها را انجام می دهم بلکه این اتفاقات خود به خود رخ می دهد و فراتر از خود من است.
نعیمی: با وجودیکه من و آقای مهدی زاده برای طراحی صحنه نمایش صحبت های بسیاری کرده بودیم اما تا زمانی که بازیگران با این فضا احساس راحتی نمی کردند خیالمان راحت نمی شد. در وهله اول برخوردی که بازیگران با دکور داشتند این بود که دکور ساده اما باشکوه است و انشالله که خوب از کار در می آید. در واقع این شک و تردید تا زمانی که نمایش آغاز شد و بازیگران در صحنه قرار گرفتند با ما بود اما بعد که دیدیم خوشبختانه بازیگران با فضا احساس بیگانگی نکردند و از حضور در صحنه رضایت داشتند خیالمان راحت شد و نفس راحتی کشیدیم.
مهدی زاده: همیشه در سالنی که در آن نمایشی به صحنه می رود که من طراحی صحنه اش را بر عهده دارم، حضور می یابم و ساعت ها قدم می زنم و در جایگاه تماشاگران می نشینم و به فضایی که قرار است طراحی کنم زل می زنم. نقاط جذاب آن فضا را در می آورم و بعد شروع می کنم در صحنه راه می روم و خط می کشم. من نزدیک به ۷۰ کار طراحی کرده ام و برای همه شان نیز این طور عمل کرده ام.
در نمایش «سقراط» هم به همین ترتیب عمل کردم و ساعت ها تنها در تالار وحدت نشستم و به عمق صحنه خیره شدم. بارها از میان پرده های تالار وحدت عبور کرده و عمق و ارتفاعش را بررسی کردم و مثلا نقطه ای را مشخص کردم و بعد رفتم از جایگاه تماشاگران به ان نقطه نگاه کردم تا ببینم بازیگری که قرار است در این فضا قرار گیرد به چه شکل دیده می شود و آیا اصلا این شکلی که من طراحی کرده ام به لحاظ زیبایی شناسی جواب می دهد یا خیر.
ادامه دارد...
نظر شما