به گزارش خبرنگار مهر، در نوزدهمین شماره این دوفصلنامه که به صاحب امتیازی «پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» و سردبیری دکتر محمدجعفر پاکسرشت منتشر میشود به موضوعاتی همچون پدیدارشناسی مهدویت، لوازم جنسیتی اشتغال، مؤلفههای گفتوگوی صریح، الگوی نوعدوستی خیرین مدرسهساز، ارتباط عقل و حس در فلسفه ابنسینا، نسبت تربیتشدن و فطریبودن، معادباوری در قرآن و وضعیت دانش تعلیم و تربیت اسلامی پرداخته شده است.
در ادامه، معرفی یک به یک مقالاتی که در این شماره از دوفصلنامه «تربیت اسلامی» منتشر شده را از نظر میگذرانید:
ادراک دانشآموزان فارغالتحصیل سوم متوسطه نظری از مهدویت: پژوهشی پدیدارشناسانه توسط یوسف ادیب(دانشیار برنامهریزی درسی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تبریز)، اسکندر فتحیآذر(استاد دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تبریز) و اصغر ابراهیمی هرستانی(دانشجوی دکتری برنامهریزی درسی دانشگاه تبریز) نوشته شده است.
هدف این پژوهش، شناسایی و توصیف ادراک دانشآموزان از مهدویت است. روش انجام این تحقیق پدیدارشناسی است که کانون توجه خود را بر تجارب زیسته و ادراک بشر قرار میدهد و ابزار آن مصاحبه نیمهساختاریافته است که با دانشآموزان شهرستان کاشمر که فارغالتحصیل سوم دبیرستان در سال ۱۳۹۲ بودند، انجام شد.
پس از اشباع دادهها، با استفاده از روش اسمیت، تجزیه و تحلیل دادهها انجام و بر اساس آن، پنج مضمون اصلی استخراج شد که عبارتاند از: باور به امام زمان (عج)، معرفت به امام زمان (عج)، علت غیبت، فلسفه ظهور و انتظار ظهور.
یافتههای تحقیق نشان داد که همهٔ دانشآموزان وجود امام زمان (عج) را قبول دارند و علاقهمند به ظهور و یاری حضرت هستند؛ تنها شناخت ظاهری و کلی نسبت به امام زمان (عج) دارند و آگاهیهای عمیقی دریافت نکردهاند؛ به مواردی هم که آگاهی دارند، در عرصهٔ عمل توجه لازم را نمیکنند و از لحاظ رفتاری ضعیف هستند و خود را منتظر حقیقی نمیدانند.
جنسیت، اشتغال، باید و نبایدها (با تاکید بر آثار تربیتی و روانشناختی) به قلم علی احمدپناهی(عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه) نگاشته شده است.
هدف پژوهش حاضر بررسی شرایط اشتغال زنان، آثار تربیتی و روانشناختی و نیز تاثیرات آن بر نظام خانواده و به ویژه در فرزند پروری است. این پژوهش از نوع تحقیقات کیفی است و با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است.
نتایج این پژوهش نشان داد که اسلام مخالفتی با اشتغال زنان ندارد، چنانکه تشویقی نیز نسبت به آن ندارد؛ البته، برای اشتغال زنان، ضوابط و شرایطی را در نظر گرفته است. نتایج این پژوهش همچنین نشان میدهد که اشتغال زنان اگر متناسب با توانمندیهای جسمی و روانشناختی آنان نباشد، آسیبهای تربیتی، معنوی و روانشناختی متعددی در خانواده و به ویژه در نقش فرزند پروری ایجاد میشود.
مؤلفههای گفتوگوی صحیح، مبتنی بر گفتوگوهای قرآنی نیز توسط نیکو دیالمه(عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق علیهالسلام)؛ زهرا صالحیمتعهد(دانشجوی دکتری تاریخ تعلیم و تربیت دانشگاه دولتی لباچفسکی روسیه) نگاشته شده است.
در سورهها و داستانهای قرآن، گفتوگوهایی بین شخصیتها و افراد مختلف صورت گرفته که میتوان براساس آنها، به مؤلفههای گفتوگوی تربیتی صحیح دست یافت. برای این منظور، گفتوگوهای قرآنی - شامل ۱۳۲ مورد- تحلیل و بررسی تربیتی شد. هدف این پژوهش که با روش تحلیلی- تفسیری انجام شده، دستیابی به پاسخی برای این پرسش است که «از گفتوگوهای قرآنی چه مؤلفههایی جهت بهکارگیری در گفتوگو - به عنوان یک روش تربیتی- به دست میآید؟»
مؤلفههای به دست آمده برای کاربرد در ساختار گفتوگوی تربیتی بدین شرح است: استفاده از ادبیات پرسشی به جای ادبیات خطابی، رعایت ادب جایگاهی، سخن گفتن درسطح فهم مخاطب، اعتمادسازی برای مخاطب در گفتوگو، ژرفکاوی در جریان گفتوگو، توجه به درخواستهای معقول مخاطب، طلب شواهد برای مدعا، حاکمیت منطق در گفتوگو، ساماندهی گفتوگو در شرایط واقعی، تعمیقبخشی به باور مخاطب، اعطای فرصت طرح پرسش، آموزش غیرمستقیم، نیازسنجی مخاطب در گفتوگو، استفاده از فن تشویق و تنبیه و بهکارگیری قضاوتهای پسینی.
تبیین مدل نوعدوستی خیرین مدرسه ساز در ۱۰سال اخیر (۱۳۹۰ ـ ۱۳۸۰) نیز عنوان مقاله دیگری است که توسط زهرا شعبانی(هیئت علمی پژوهشکده تعلیم و تربیت پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش) نوشته شده است.
هدف این پژوهش تعیین مدل نوعدوستی خیرین و کشف روابط مشترک بر اساس تحلیل مسیر است. جامعه آماری آن تمام خیرین مدرسهساز هستند که با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای و براساس تعداد متغیرها و نمونه (۱۵×۲۲) و جدول کرجسی و مورگان، از میان آنها ۳۷۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند.
برای اندازهگیری عوامل روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی از سیزده آزمون شامل آزمون شخصیتی نئو، خوشبینی، خودکارآمدی عمومی، باورهای مدرنیته، باورهای دینی، ارزشهای علاقه به مادیات، ارزشهای متافیزیک، نیازهای اساسی(شایستگی و روابط خاص) خودمختاری اخلاقی، انگیزش اخلاقی، انگیزش پیشرفت، احساسات اخلاقی و نوعدوستی استفاده شد. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از دادههای کیفی مدل مفهومی طراحی شده و پس از تهیه مدل از تحلیل عاملی تأییدی و برای برازندگی مدلها از متغیرهای نهفته براساس نرمافزارهای Lisrel, Spss۲۰ استفاده شد.
عوامل اصلی علیت نوعدوستی شامل اخلاق فطری، اخلاق توحیدی و خودگرایی اخلاقی و ضریب شیب استاندارد بتا به ترتیب برابر با (۴۹/۰=β)، (۱۳/۰=β)، (۲۴/۰=β) و در سطح ۰۱/۰ معنادار نشان داد. عوامل میانجی نوعدوستی در خودگرایی اخلاقی مشتمل بر صفات شخصیت (۲۸/۰=β)، ارزشهای درونی (۴۵%=β)، ارزشهای بیرونی (۱۳/۰=β) و عوامل اجتماعی (۲۷/۰=β) گزارش شده؛ عوامل میانجی نوعدوستی در اخلاق فطری، ویژگیهای صفات شخصیت (۳۳/۰=β)، ارزشهای درونی (۲۸/۰=β)، ارزشهای بیرونی (۲۶/۰=β) و عوامل اجتماعی (۲۴/۰=β) و در اخلاق توحیدی ویژگیهای صفات شخصیت (۷۵%=β) ارزشهای درونی (۶۶%=β) ارزشهای بیرونی (۸۴%=β) و عوامل اجتماعی (۱۰/۰=β) گزارش شده است. بنابراین اخلاق نوعدوستی تابعی از خودگرایی اخلاقی، اخلاق فطری و اخلاق توحیدی است و اخلاق نوعدوستی تابعی ضمنی از صفات شخصیت، ارزشهای درونی، بیرونی و عوامل اجتماعی است.
ارتباط عقل و حس در اندیشه معرفتشناختی ابنسینا و نقش آن در برنامه درسی توسط حسین کارآمد(دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه) و سعید بهشتی(عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی) به رشته تحریر درآمده است.
این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی و استنتاجی و به منظور بررسی ارتباط میان مهمترین راههای کسب معرفت یعنی عقل و حس از نظر ابنسینا و تأثیر آن در برنامه درسی انجام شده است. در این تحقیق، مشخص گردید که عقل و حس در کسب بیشتر معرفتهای بشری به هم وابستهاند. حس، زمینه رشد، شکوفایی و توانایی عقلانی انسان را فراهم میآورد و عقل نیز در شفافسازی و اعتباربخشی به معرفتهای حسی یاری میرساند. با اینکه این دو با هم در ارتباطی متقابل میتوانند بر شناخت و دانش آدمی بیفزایند، ولی عقل بهعنوان نیروی ممیز انسان از حیوان و اعتباربخش معارف بشری، در جایگاه برتر قرار دارد و با عقل فعال در ارتباط است.
چنین نگرشی، دلالتهایی در برنامه درسی در پی دارد که در این تحقیق برخی از مهمترین آنها در قالب هدف، محتوای برنامه درسی و روشهای آموزش و یادگیری مورد بررسی قرار گرفتند. یافتهها حاکی از آناند که شناخت و قرب به خداوند، هدف غایی برنامه درسی را تشکیل میدهند. اهمیت و اعتبار عقلی و قابلیت فهم نیز مهمترین اصول حاکم بر محتوای برنامه درسی است. فعال بودن فراگیران و بهکارگیری حواس مختلف آنان نیز از جمله اموریاند که در آموزش و یادگیری باید مورد توجه واقع شوند.
تربیت شدن به مثابه «فطری بودن» توسط عبدالعظیم کریمی(عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش) نوشته شده است. در این مقاله تلاش شده است خاستگاه تربیت از بیرون به درون، از کسب به کشف، و از القا و تجویز، به الهام و پرهیز ارتقا یابد. زیرا هدف تعلیم و تربیت آن است که آدمی تمامیت خویش را در فعلیت بخشیدن به قابلیتهای فطری خویش بیابد و در این خویشتنیابی، جوهره روح الهیاش را بر اساس آیه « وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِی»(حجر، ۲۹) تجربه کند. روش تربیت فطری، فاعلی، قلبی وشهودی است که غالباً از طریق کنشهای الهامی و پرهیزی، و نه القایی و ایجابی رخ میدهد. تأثیر کنشهای الهامی برخلاف کنشهای تجویزی، آزاد، سیال و غیرمستقیم بوده و منجر به کشف و شهود در مخاطب میشود. در این دیدگاه تربیتشدن به مثابه فعلیت بخشیدن به درون مایههای وجود آدمی است که با راهبرد «استخراج» و «اکتشاف»- و نه انتقال و اکتساب- نمایان میشود.
ماهیت، اهداف، اصول و روشهای معادباوری در قرآن کریم به قلم سوسن کشاورز(عضو هیئت علمی فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی) و محسن زهری(کارشناس ارشد فلسفه تعلیم و تربیت) نوشته شده است.
هدف این مقاله، تبیین فلسفۀ معادباوری با نظر به وجه تربیتی آن، بر اساس آیات قرآنی ذیل سه محورماهیت، ضرورت، اهداف و اصول و روشها است. برای دستیافتن به این هدف، از روش تحلیل فلسفی و روش استنتاجی استفاده شده است. تبیین مقدمههای لازم معادباوری با استفاده از تحلیل منطقی فرارونده مبتنی بر آیات قرآنی صورت گرفته و اصول معادباوری، با استفاده ازروش قیاس عملی استنتاج شده که نتیجه قیاس، دو گزاره مقدماتی توصیفی و تجویزی است که از پاسخ دو سؤال اول و دوم به دست آمده و روشها نیز مبتنی بر اصول تربیتی استخراج گردیدهاند.
در مجموع عناصر اصلی ماهیت معادباوری عبارتاند از اندیشهورزی، وابستگی به فطرت انسان، اطمینان و باور قلبی به پایانپذیر بودن دنیا، ادامهای بر حیات انسان و اهداف معادباوری عبارتاند از متعالیشدن قوه عقل و نمود آن در همۀ امور، امنیت و آرامش روانی، پیدایش بینش درست نسبت به زندگی دنیایی و احساس مسئولیت و اصول آن، ایمان توأم با تعقل، بازگشت به خویشتن، معرفتبخشی، استمرار و امتناع و روشهای آن نیز پرسشگری، حل مسأله، بارش مغزی، تذکر، همیاری، اسوهسازی، عبرتآموزی، تذکر و موعظه بودهاند.
بررسی وضعیت دانش تعلیم و تربیت اسلامی به منزله رشته علمی و دانشگاهی نیز توسط محمود نوذری(عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم) به رشته تحریر درآمده است.
سه دهه از طرح اندیشۀ «تأسیس رشته تعلیم و تربیت اسلامی به منزله رشتۀ علمی و دانشگاهی» میگذرد و در راستای تحقق آن، مراکز آموزشی و پژوهشی متعددی در این مدت تأسیس شده است. این پژوهش درصدد است با ترسیم تفصیلی اهداف این طرح، میزان توفیق مراکز آموزشی و پژوهشی را در دستیابی به اهداف ترسیمشده، مطالعه کند و موانع موجود بر سر راه تحقق اهداف مذکور را نشان دهد. برای پاسخ به پرسشهای تحقیق از روش تحقیق پیمایشی و تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است.
یافتهها نشان میدهد که اولاً، دستاوردهای این جریان گر چه فینفسه چشمگیر است و به عنوان مثال به حوزه فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی یا مباحث تاریخی – تربیتی یا فقهالتربیه هویتبخشی شده است، اما با در نظر گرفتن اهداف ترسیمشده، هنوز در ابتدای راه است و وضعیت شاخصهای انسانی، ساختاری و عملکردی متناسب با اهداف ترسیم شده شکل نگرفته و در نتیجه سطح کمی و کیفی دانش تولیدشده در بسیاری از زیر شاخههای دانش تربیتی، حاکی از شکاف علمی جدی میان وضعیت موجود و مطلوب است. ثانیاً، موانع مختلفی مانند موانع زیستبومشناختی، روششناختی، سیاسی روند مطالعات تربیتی را کند کرده، اما در بین آنها یک مانع مهمتر وجود دارد که ریشه و بنیان شکلگیری موانع دیگر است و آن فقدان مبانی نظری لازم برای ترسیم نقشه جامع علمی جهت تحقق اهداف پیشگفته است.
نظر شما