به گزارش خبرگزاری مهر، صدور انقلاب توسط انقلابیون، جبراً ریشه در دو هدف دارد: اول - انقلابیون خود را متعهد به آن میدانند که دیگر ملل را از یوغ استبداد آزاد کنند و فسادهای موجود را درهم شکنند. دوم - انقلابیون با صدور انقلاب از تمرکز فعالیت ضدانقلاب و دشمنان خود در کشور کاسته و حلقه محاصره را میشکنند و تداوم انقلاب خود را تضمین میکنند؛ برای برخی انقلابها هدف اول مقدستر هست و برخی دیگر هدف دوم.
نهضت اسلامی محصور در یک بستر و محیط خاص نیست، بلکه پیروزی نهضت در یک کشور باید زمینه پیروزیهای بعدی در دیگر سرزمین ها را فراهم کند و این همان صدور انقلاب است، امام خمینی(ره) نیز صریحاً نهضت اسلامی را متوقف در یک کشور و برای یک ملت خاص نمیدانستند؛ ایشان در باب بستر مناسب شکلگیری نهضت اسلامی میفرمایند: «برای من مکان مطرح نیست، آنچه مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است. هر جا بهتر این مبارزه صورت بگیرد آنجا خواهم بود»[۱].
همچنین ایشان بر صدور تجربههای حاصل از انقلاب اسلامی برای بیداری دیگر کشورها تأکید میکنند و میفرمایند: «ما به تمام جهان تجربههای مان را صادر میکنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترین چشمداشتی، به مبارزان راه حق انتقال میدهیم و مسلماً محصول صدور این تجربهها، جز شکوفههای پیروزی و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملتهای دربند نیست»[۲].
حال که مقدمهای در باب صدور انقلاب بیان شد، ضروری است تا به فراخور حال این نوشتار، بحثی درباره نحوه صدور انقلاب از طریق هنرنمایشی بیان گردد.
صاحبنظران و پژوهشگران هنر و رسانه، اساساً برای آثار فرهنگی و هنری سه ویژگی برشمردهاند:
الف- ارتقادهنده سطح زندگی جامعه
ب - آموزشدهنده
ج - سرگرمکننده
توهم توطئه!
برخی از طبقه روشنفکر مدعی هستند که نگاه نقادانه به سینما و نقد معنایی آن و ادعای هجمه فرهنگی، اشتباه است و آن را ناشی از «توهم توطئه» میدانند! آنها مدعیاند که سینما فقط به جهت سرگرمی برای مخاطب و کسب ثروت برای سازندگان آن به وجود آمده است.
در پاسخ به این مسئله، از ۲ حجت استفاده میکنیم: حجت قرآنی: «وَ مَا الحَیاة الدُنیا اِلّا لَعِبٌ و لَهوٌ و لَلدَّارُ الاخِرَة خَیرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُون أفلا تَعقِلون» (و زندگی دنیا چیزی جز بازیچه و لهو نیست و پرهیزگاران را سرای آخرت بهتر است) آنهایی که قائل به «سرگرمی» (Entertainment) بودن سینما دارند، پاسخ این آیه را بدهند که هر چیزی از این دنیای مادی را که مقابل آخرت بایستد، لهو و لعب دانسته و آن را جدای از تقوا میداند!
پس اگر فیلم و سریالی فقط و فقط به جهت سرگرمی ساختهشده و هیچ فایده دیگری ندارد، خودبهخود وارد منطقه «لهو و لعب» میشود، و مشغول شدن به آن، انسان را از آخرت بازمیدارد. پس آنهایی که سینما را فقط جهت سرگرمی میدانند، اگر مدعی دینداری نیز هستند، باید از نزدیک شدن به سینما دوری کنند، چه در قالب فیلمسازی و چه تماشای فیلم!
حجت غیر قرآنی: اهالی هالیوود در این مطلب صراحت دارند که هالیوود «یهودی زاده غیر یهودیستیز است»، یعنی در این صنعت اعتقادات یهودیان متعصب وجود دارد و آنچه در فیلمها تزریق میشود، ریشه در آرمان یهود دارد و مایه ضربه زدن به غیر یهودیان میشود.
از سوی دیگر برای جواب به روشنفکرانی که سینما را صرفاً «سرگرمی» میدانند، این جمله جک وارنر، مؤسس کمپانی فیلمسازی «برادران وارنر» را نقلقول مینمایم؛ او در مصاحبه با خبرنگاری میگوید: «این موضوع که فیلمها میتوانند نقشی بسیار مهم در توسعه فرهنگی و آموزشی جهان بازی کنند و اکنون همچنین نقشی بازی میکنند، بیشتر و بیشتر پذیرفته میشود. منظورم این نیست که باید فیلمهای بهاصطلاح روشنفکری بسازیم، اما باید سعی کنیم فیلمهایی بسازیم که چیزی بیش از یکی دو ساعت سرگرمی، در اوقات بیکاری عرضه کنند.[۳]»
همان طور که میبینید، مؤسس یکی از غولهای فیلمسازی جهان، برای فیلمها چیزی فراتر از سرگرمی را در نظر میگیرد، حال نمیدانم چرا برخی دایه مهربانتر از مادر شدهاند! پس یک فیلم و سریال به عنوان یک اثر هنری باید دارای معنا باشد. معنایی که بهتناسب خواستگاه خود، میتواند خوب یا بد باشد، در جهت رشد آدمی یا در راستای لجنمال کردن انسانیت باشد. خواست رهبران انقلاب اسلامی ایران، صدور انقلاب به سراسر عالم بوده است، بهویژه که آنها به صدور فرهنگی انقلاب توجه ویژهای داشتهاند، ولی آیا سینمای پس از پیروزی انقلاب، توانسته است این خواست و نیاز اساسی را برآورده کند؟!
عقیده نگارنده بر این است که این مهم، برخلاف ادعای برخی سینماگران و یا وجود برخی فیلمها و سریالها، هنوز محقق نشده است! باید دانست که سینمایی که میخواهد «مفاهیم ارزشی» را صادر نماید، دارای مختصات خاصی است:
۱- سینمای دینی
برخی گمان میکنند که آثاری نظیر: «تنهاترین سردار»، «روز واقعه»، «یوسف پیامبر»،«مریم مقدس»،«ولایت عشق»،«مختارنامه» و... آثار هنری «دینی» محسوب میشوند، حالآنکه اینها آثاری «تاریخی» با مضامینی دینی هستند! فیلم و سریالی که میخواهد مفاهیم دینی را به مخاطب القا نماید، باید این مفاهیم بلند را در قالب مسائلی جزئی و جلوههای جالب بصری و داستان سازیهای عامیانه اما پرمحتوا بیان کند! روایت تاریخی از وقایع دینی و مربوط به تاریخ اسلام، به عقیده نگارنده «بیان زُمخت از دین است» چرا که آنچه در این آثار به مخاطب عرضه میشود، مفاهیم سنگین و صریح از دین و شریعت است که کمتر قابلیت نفوذ در عموم مردم را دارد و یا حتی از این هم پایینتر، در این آثار صرفاً تاریخ دینی بیان میشود و هیچ الگو سازی عمیقی رخ نمیدهد. در سریال «امام علی(ع)»، مخاطب با تاریخ قبل و بعد خلافت علی(ع) تا زمان شهات ایشان آشنا می شود، قناعت و عدالت(ع) را می بیند، مظلومیت ایشان را حس می کند، اما آیا مخاطب می تواند با شخصیتی «معصوم» ارتباط برقرار کند؟
هنر یک فیلم و سریال این است که شخصیت هایی می سازد تا مخاطبان را با اندیشه ها و اعمال آن شخصیت ها همراه کند، وقتی ما در سریالی تاریخی، تنها قهرمان داستانمان یک فرد معصوم می باشد، حال آنکه در کل این سریال تعداد سکانس هایی که علی(ع) در آن به تصویر کشیده می شود بسیار اندک است و آن مقدار محدود هم به جهت عدم وجود دیالوگ و یا تصویر صورت ایشان (که به ضرورتهای شرعی امکان ظهور آن وجود ندارد)، تنها سکانسهایی گُنگ به مخاطب ارائه می شود! با این وصف آیا اتصال بین مخاطب و معصوم به وجود می آید؟!
فیلمهای ساخته غرب نظیر «نمایش ترومن» که زندگی جهان را بازیچهای در دست خداوند میداند و خروج از نظم آفرینش را رسیدن به سعادت و یا فیلم «بروس قهرمان» که جایگاه خداوند را به جایگاه انسانی تنزل میدهد و یا فیلم «کنستانتین» که برای ابلیس قدرت عظیمی قائل میشود و او را در مقابل خداوند به تصویر میکشد و یا مجموعه فیلم های «هری پاتر» که جادو و جادوگری را امری دوست داشتنی و عمومی معرفی می کند و با کاراکتر های جذاب و کم سن و سال در دل مخاطبین نفوذ می کند و این کاراکترها بدون هیچگونه توسل به منبع الهی دنیا را نجات می دهند، نمونه فیلمهای دینی بهحساب میآیند که بهطور غیرمستقیم، عقاید و باورهای مذهبی مخاطبین را تحت تأثیر قرار میدهند. سینما گران ما باید به جای ساخت فیلم ها و سریالهای صرفاً تاریخی، به خلق شخصیت های عامیانه بپردازند تا مفاهیم دینی از زبان و کردار آنها بر ذهن مخاطب جاری شود.
۲- فیلمهای اجتماعی
اگر از سینماگران و یا فیلم دوستان سؤال شود که کدام فیلمهای ایرانی، جلوهای از اجتماع و زندگی عمومی مردم را به تصویر میکشند و توانستهاند موفقیتهای جهانی را نیز کسب کنند، یقیناً پاسخ اینگونه خواهد بود: «بچههای آسمان»، «جدایی نادر از سیمین»! اگرچه که فیلم «بچههای آسمان» در عصر خود فیلم موفقی بود و توانست مفاهیم مهمی چون «ایثار» و «خانواده» را به مخاطب عرضه نماید، اما آیا این فیلم تمامی وجوه اجتماعی جامعه ایران اسلامی را به تصویر میکشید؟!
یقیناً جواب منفی است، چراکه این فیلم از زاویه بررسی زندگی کودکان تنگدستی که برای معاش روزانه و یک جفت کفش، گرفتاریهای بسیار کشیدهاند به مخاطب عرضهشده است، پس چرا یک فیلم تکبعدی، بهعنوان سفیر فرهنگی ما به جهانیان عرضه میشود!؟ آنچه در «سینمای سلطه» مهم است، گنجاندن آرمانها و نقاط قوت فرهنگ بومی است، تا اندیشههای یک ملت باقدرت به جهانیان عرضه شود و آنها را تحت تأثیر قرار دهد یا حداقل جلوههایی خوشرنگ و خوشمنظر از جامعه ارائه شود تا دیگران را مشتاق به نزدیک شدن به آن فرهنگ نماید.
در فیلم «بچههای آسمان» نشانهای از آرمان ملی و یا حداقل «ابعاد شکوهمندی از جامعه عمومی کشور» دیده نمیشود، پس چرا این فیلم که دارای مختصات ملی است را جهانی کردند و فقر خانوادهای ایرانی را، بهعنوان عَلَم و نمادی برای ایران، به عرضه درآوردند؟!
فیلم «جدایی نادر از سیمین» نیز که جوایز مهمی را در دنیا به خود اختصاص داد، فیلمی است که به زندگی خصوصی خانوادهای کوچک میپردازد، جدای از بحث ضد ارزشی بودن برخی مفاهیم آن نظیر «زیردست نشان دادن قشر چادری یا همان مذهبی»، «ناکارآمد نشان دادن قوانین قضایی»، مایه داستان در مورد طلاق یک زن و شوهر است و گرفتاریهای پیرامون آن. آیا تمامی دادوفریادها و کشوقوسهای دو خانواده و... امری بینالمللی است که مسئولین فرهنگی کشور این فیلم را نماینده جهانی ایران قراردادند؟! آیا کسب چند جایزه به درهم کوبیده شدن آبروی جامعه ایران در جهان می ارزد؟!
۳- سینمای حماسی
میتوان گفت سینماگرانی که در زمینه دفاع مقدس فعالیت نمودهاند، توانستهاند تا حد قابل قبولی به خلق آثار خوبی دست بزنند اما بیان نکاتی در اینجا ضروری است:
در فیلمهای ابتدایی دفاع مقدس به جهت کمبود امکانات، جلوههای بصری محدودی وجود دارد، یا گاهی داستانها خشک و کلیشهای میشوند. در نسل جدید فیلمهای حماسی، کارگردانان سعی کردند با استفاده از امکانات و افزودن رنگ و لعاب طنز، رضایت عمومی را جلب نمایند، که البته این هدف، تا حد زیادی تأمین گردید، اما بازهم نقایصی در ژانر دفاع مقدس دیده میشود، همچون: «ضعف در جلوه های ویژه»، «شتابزدگی در شخصیتپردازی»، «طنزهای نزدیک به لودگی».
به هر حال هنوز جای تلاشها و موفقیتهای بیشتر در این عرصه وجود دارد، گفته میشود که «اسپیلبرگ» در مورد موفقیت فیلمش «نجات سرباز رایان» گفته است: من از فیلمهای مستند شهید آوینی الهام گرفتهام! برای این سخن، نتوانستهام مدرک مستدلی بیابم، اما آنچه مهم مینماید این است که در صورت کذب بودن این نقلقول، بازهم نمیتوان سینماگران را تشویق به بهرهگیری از آثار تصویری و تحریری امثال «آوینی» ننمود.
آوینی را باید بهتر شناخت و امثال او می توانند چراغ راهی برای سینماگران باشند. او سینما را محصول فلسفه می داند و این یعنی هر جز سینما باید حساب شده و دقیق باشد، همانگونه که در سینمای بدنه غرب دیده می شود و البته در سینمای بدنه ایران کمتر دیده میشود! او در نقل قولی، اندیشه یکی از دوستان خود را بیان می کند که گویا نظر خود او هم همین است: «از طریق سینما است که ما میتوانیم نسل آینده انقلاب را بسازیم... باید اسوههایی را برای جوانان و نوجوانان بسازیم که بعدها در وجود آنها محقق بشوند.»
پی نوشتها:
[۱] صحیفه امام، جلد ۵، ص ۳۰۱
[۲] صحیفه امام، جلد ۲۰، ص ۳۲۵
[۳] کتاب « امپراتوری هالیوود/ نیل گابلر/ ص ۲۷۹»
_________________________________
*نویسنده: علیرضا واعظ موسوی
منبع: پایگاه دبیرخانه شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی
نظر شما