به گزارش خبرگزاری مهر، حزب جمهوریخواه آمریکا که معمولا از دریچه بدبینی به مسائل حاکم بر جهان نگاه می کند اتکا به قدرت نظامی را مهمترین عامل پیروزی خود تصور کرده و از همین روی است که بی محبا بر طبل جنگ می کوبد. رویکرد جمهوریخواهان که شامل تحریم، تعرض نظامی و دخالت در امور دیگر کشورها است تا به امروز در برخی از نقاط جهان به ویژه خاورمیانه جواب داده است. اما سوال این است که آیا آنها در منطقه آسیا-پاسیفیک هم می توانند با چنین رویکردی یکه تازی کنند.
در پاسخ به این سؤال، «نشنال اینترست» در مقاله ای به قلم «رابرت ای. کلی» به تحلیل رفتار های نسنجیده حزب جمهوریخواه آمریکا پرداخته و عواقب آن را در ناکام گذاشتن چرخش سیاسی ایالات متحده به سمت منطقه آسیا-پاسیفک مورد ارزیابی قرار داده است. در این تحلیل می خوانیم:
ماه گذشته ۴۷ سناتور آمریکایی در نامه ای سرگشاده خطاب به رهبران ایران بر عزم خود برای جلوگیری از حصول هرگونه توافق هسته ای با ایران هشدار دادند. این اقدام جمهوریخواهان آمریکا نه تنها نشانه ای از عزم آنها برای ناکام گذاشتن تلاش های دولت «باراک اوباما» بود بلکه بر جسارتشان به تخطی از حدود قانونی خود نیز دلالت داشت. اما آنچه که پس از مشاهده این اقدام سوال برانگیز شد عواقب احتمالی چنین اقدامی در شرایط نسبتا متفاوت مانند رویکرد نو محافظه کاران آمریکایی نسبت به آسیا است.
به نظر می رسد جماعت نومحافظه کار دست واشنگتن را در چرخش سیاسی به سمت آسیا بسته اند و در حالی که منطقه آسیا در آینده سیاسی ایالات متحده به مراتب مهمتر است، تمام هم و غم سیاسی دولتمردان آمریکا به ویژه در جناح راست همچنان به خاورمیانه معطوف است. در اثبات این ادعا کافی است نگاهی به تبلیغات انتخاباتی نامزدهای جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ بیاندازیم. حتی بهتر است کمی به عقب برگردیم و انتخابات دوره قبل را مثال بزنیم. از گذشته تا حال، تمام سیاست خارجی جمهوریخواهان حول محور مسائل مرتبط با خاورمیانه چرخیده و در حال حاضر هم تمام توجه آنها بر سوریه، اسرائیل و داعش متمرکز است.
این رویکرد اگرچه در دید مردم جهان بسیار خسته کننده و کسالت آور شده است، اما به لحاظ سیاسی کاملا توجیه پذیر است چرا که دشمنان خاورمیانه ای آمریکا به مراتب ضعیف تر از دشمنان آسیایی آنها به شمار می روند. البته این به معنای نادیده گرفتن خطری نیست که از جانب آنها متوجه منافع آمریکا می شود بلکه مسئله چیز دیگری است. در واقع، تولید ناخالص داخلی کشورهای حاکم بر خاورمیانه عمدتا ناچیز است. قوای نظامی شان ضعیف و معمولا تشریفاتی است و نهاد های غیر قانونی از فعالیت گسترده ای در آنها برخوردار هستند. گروه های تروریستی نظیر داعش هم به نسبت ضعیف تلقی می شوند چرا که تا رویای تبدیل به یک دولت رسمی فاصله زیادی دارند.
ادعا می شود که تل آویو با تنها ۸ میلیون نفر جمعیت بزرگترین قدرت نظامی خاورمیانه است و این مسئله برای توضیح این مطلب کفایت می کند که هژمونی آمریکا خیالش از بابت ضعف دولت های منطقه راحت است. خلاصه کلام آنکه آمریکا از توانمندی خود در منطقه لذت می برد و همین نامتقارن بودن قدرت است که موجب شیطنت هایی نظیر ارسال نامه سرگشاده به رهبران ایران می شود. با استناد به این قدرت، آمریکا می تواند از عهده پرداخت هزینه بی مسئولیتی ها و درگیری های داخلی خود برآید، ظاهر خصمانه به خود بگیرد و نسبت به هر توافقی عهد شکنی کند.
شاید توانمندی ایالات متحده، هزینه ای را که باید در خاورمیانه بپردازد کاهش دهد. مانند جنگ عراق و افغانستان که نمونه بارزی از هژمونی این قدرت نامتوازن است، این جنگ ها به منزله یک اشتباه محض بود و وجهه آمریکا را در جهان تخریب کرد با این حال از قدرت بلامنازع این کشور نکاست. اما در مورد آسیا وضع به چه صورت خواهد بود؟ البته که هیچ یک از موارد بالا در مورد آسیا صادق نیست.
رفتار جمهوریخواهان آمریکا زمانی نگران کننده می شود که بخواهند همین رویکرد متکبرانه را در حل مسائل آسیا-پاسیفیک به خرج دهند. با این حال برای کشوری مثل چین نمی توان همان نسخه ای را پیچید که برای حل مسائل خاورمیانه، کوبا، ونزوئلا یا حتی روسیه تجویز شد. آمریکا در رویارویی با مسائل آسیا بیش از هر جای دیگر دنیا ضعیف است و این هشداری است برای واشنگتن تا قدم هایش را آهسته کرده و از در ملایمت و دیپلماسی وارد شود، رویکردی که قطعا حزب نومحافظه کار آمریکا با آن آشنایی ندارد.
با این تفاسیر رفتار حزب جمهوری خواه در منطقه آسیا-پاسیفیک کاملا قابل پیش بینی است. آنها به دشمن درجه یک چین بدل خواهند شد. مانع از تعامل هسته ای با کره شمالی می شوند و حتی دوستان آمریکا نظیر کره جنوبی و ویتنام را نیز به ترس و وحشت می اندازند. این در حالی است که اغلب کشورهای آسیایی طالب دموکراسی هستند اما نه به شکلی که جمهوریخواهان عرضه می کنند. در پایان باید گفت تصویری از تهدید، خودبینی اخلاق گرایانه و در نهایت عدم سازش و مذاکره، همه آن چیزی است که برای اعلام جنگ سرد بین آمریکا و چین کافی است.
نظر شما