به گزارش خبرنگار مهر، صدای تحویل سال ۹۴ که شنیده شد، همه منتظر بودند مقام معظم رهبری چه عنوانی برای سال جدید در نظر گرفتهاند. اولین برنامه رسانه ملی شروع شد و تصویر رهبر معظم انقلاب بر صفحه تلویزیون نشست: «به نظر من امسال را باید سال همکاریهای گسترده دولت و ملت دانست. من این شعار را برای امسال انتخاب کردم؛ دولت و ملت، همدلی و همزبانی».
اولین بیانات عمومی مقام معظم رهبری در سال ۹۴ نیز بعد از پیام نوروزی، طبق سنت همهساله در حریم حرم امام رضا(ع) بود که ایشان تکلیف همگان را روشن کردند؛ تکلیف دولت، ملت و ...
این نامگذاری انگیزهای شد تا با حجتالاسلام محسن مهاجرنیا نویسنده کتاب فلسفه سیاسی آیتالله العظمی خامنهای پیرامون راهبردها، فرصتها و وظایف متقابل دولت و ملت به گفتگو بنشینیم.
او که استاد حوزه و دانشگاه و مسئول دبیرخانه انجمنهای علمی حوزه علمیه قم است، در این گفتگو انتقادکردن را عین همزبانی میداند و از چاپلوسی و تخریب به عنوان دو ضربه مهلک یاد میکند که نظام اسلامی، دولت و ملت را به شدت تهدید میکند.
به نظر شما چه راهبردی مورد توجه مقام معظم رهبری بوده که امسال را سال «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» نام نهادند؟
نامگذاری سال «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» یکی از شعارها و نامگذاریهای بسیار دقیق و حساب شده مقام معظم رهبری است. این نامگذاری در بین عناوین سالهای گذشته منحصر به فرد است. ما سال «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» داشتیم اما شعار امسال از حساسیت ویژهای برخوردار است.
معمولا بر نامگذاریهای هر سال یک رویکرد راهبردی حاکم است، یعنی چشم انداز ۲۰ ساله و سیاستهای کلان نظام مشخص است. انقلاب اسلامی برای خودش اهداف مشخصی دارد و جهتگیریهایش کاملا روشن است و اینکه هر سال عنوانی بیان میشود در واقع اولویت گذاری است که به آن اهداف برسیم. راهبردها به سیاستهای کلانی گفته میشود که جهت گیریهای وضع موجود و وضع مطلوب را به صورت طولانی مدت هدف میگیرند.
به تعبیر دیگر با توجه به فرصتها و تهدیدهایی که در هر زمان وجود دارند، برای رسیدن به وضع مطلوب برنامه ریزی میکنند. اما اینکه این عناوین به صورت سالیانه و برههای اعلام میشود خود نوعی استراتژی بسیار خوب است که همه امکانات و سرمایه ملی را در خدمت یک راهبرد قرار دهیم و اولویت گذاری شود که جهت گیریهای قانونی و سرمایهای کشور به سمت آن هدف پیش برود.
در هر راهبرد نامگذاری سال دو چیز خیلی مهم است؛ یکی اینکه چه مشکلات و تهدیدها و معضلاتی وجود دارد که ما را مجبور کرده این عنوان را انتخاب کنیم. نکته بعدی اینکه برای برون رفت از این تهدیدها چه فرصتها و امکاناتی در اختیار است و با چه روشها و شیوههایی میتوانیم از این مشکلات عبور کنیم.
مقام معظم رهبری میتوانستند بحث همدلی را به صورت کلی مطرح کنند ولی چرا به همدلی و همزبانی بین دولت و ملت تاکید دارند؟
نکتهای که در مسئله تهدیدها وجود دارد این است که ما یک مشکل تاریخی در کشور داریم و آن عدم همدلی و همزبانی بین دولت و ملت در طول قرنهای گذشته است. یعنی این یک بحث تاریخی است.
ماجرای شاهان ۲۵۰۰ ساله در ایران را توجه داشته باشید. سیستم شاهی سیستم یک طرفهای بود؛ سیستم اقتداری و استبدادی که در این سیستم اصلا ملتی وجود نداشت و مردم دیده نمیشدند. مقام معظم رهبری تعبیر خیلی زیبایی راجع به شهروندی دارند. میفرمایند سیستم شهروندی بعد از انقلاب اسلامی جدی شد. یعنی قبل از آن شهروند و ملت مطرح نبود و در این کشور فقط شاه دیده میشد.
در واقع سیستم ارباب و رعیتی حاکم بود، یعنی اربابهایی بودند و بقیه جمعیت کشور همه رعیت بودند. بحث آقا و نوکری مطرح بوده و همه ملت نوکر آن آقا بودند، بنابراین در چنین سیستمی که ارباب و رعیت وجود دارد، اصلا همدلی وجود ندارد چون رعیت هیچ وقت همدل و همراز و همزبان نبوده، چون آقا بالاسر داشته و تحت فشار اجتماعی و جبر تاریخی که اقتصاد و سیاست و زندگیاش با آن گره خورده بود مجبور بود با شاهان همراه باشد ولی دلش هیچ وقت با آنها نبود. بنابراین در سیستم شاهی ایران هیچ وقت همدلی و همزبانی بین مردم و دولت وجود نداشت و اصولا ادبیات شاهی با ادبیات توده مردم همیشه متفاوت بود.
در دوره مدرن (اواخر قاجاریه تا انقلاب اسلامی) که سنت اسلامی با مدرنیته غربی ارتباط برقرار کرده و دولت جدیدی پیدا شده - گرچه در ایران همان سیستم شاهی بوده ولی اسمش مدرن بود - چون ارتباط بین دولت و ملت بر اساس مقبولیت و انتخابات و رأی مردم نبود، دولتی که سر کار آمد بدتر از شاهنشاهی قبلی بود.
در دوران قاجار هم سیستم پادشاهی وجود داشته، با این حساب چه تفاوتی بین دوران قاجار و پهلوی در تعامل با مردم وجود داشت؟
شاهنشاهی قبلی (قاجار) بر اساس سنتی بود که نوعی قرابت و نزدیکی بین شاهان و مردم ولو اندک وجود داشت. شاهان هم علاقهای به سنت اسلامی داشتند و در خیلی از موارد اعتقاداتشان شبیه مردم بود. مثلا تکیه شاه در تهران نمادی است از اینکه شاهان قاجار در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام مثل مردم عزاداری میکردند و همراه مردم بودند. حتی شاهان قاجار راجع به امام حسین(ع) دیوان شعر دارند. ناصرالدین شاه، فتحعلی شاه و... در مورد امام حسین اشعار زیبایی دارند، یعنی در بخشهایی از اعتقادات با مردم بودند و مردم هم با آنها بودند و نوعی همدلی و همزبانی ولو کم وجود داشت اما همین مقدار تعامل در دوره مدرن که دوره پهلوی بود از بین رفت. یعنی شاهانی آمده بودند که هم مستبد بودند و ادبیاتشان با ادبیات مردم فرق داشت و هم ارتباط اعتقادی که از قبل بود از بین رفته بود.
این شاهان به جای اینکه همدل و همراه اعتقادی مردم باشند، مبارزه با اعتقادات مردم را شروع کرده بودند. رضاشاه در بدو ورود مسئله کشف حجاب، مبارزه با روحانیت، خلع لباس روحانیت، جداکردن دین از سیاست و حاکم کردن سکولاریسم در مملکت را از همان اول آغاز کرده بود، بنابراین ارتباط جزئی که بین دولت و ملت وجود داشت، در دوره مدرن از بین رفته بود و شکاف تاریخی که از قبل وجود داشت به جای اینکه کمتر شود، در دوره مدرن عمیقتر شد.
دولت مدرن ما هم نقطه مقابل مردم قرار گرفت و بدبینی و شکاف تاریخی که در دوره شاهان بود عمیقتر و حادتر شد.
در دوران انقلاب اسلامی که سیستم شهروندی ایجاد شد، جایگاه مردم کجاست؟
انقلاب اسلامی شکلدهنده یک وضعیت جدید تاریخی بود. این انقلاب به تعبیر مقام معظم رهبری سیستم شهروندی را ایجاد کرد، یعنی اکثریت جمعیت جامعه نه به عنوان رعیت بلکه به عنوان صاحبان حق مطرح بودند.
مقام معظم رهبری در همین پیام نوروزی تعبیری داشتند که دولت فقط کارگزار ملت است، یعنی حق و حاکمیت مال مردم است و مردم متدین و مسلمان شیعه باید حکومت کنند، ولی همه که نمیتوانند حکومت کنند، بنابراین نیاز به کارگزاران و مجریانی دارند که بتوانند کارهایشان را انجام دهند.
بحث مردم سالاری دینی مقام معظم رهبری در این راستاست که سیستم مردم سالاری شکل گرفته و اصل حاکمیت متعلق به مردم است و دولت فقط کارگزار و مجری مردم و اعمال حق ملت است.
این استراتژی در واقع برای جبران شکاف تاریخی بین دولت و ملت است. ملت هم مقداری حس کردند که دولت از خودشان است و دولت شاهانی نیست که تاریخ به آنها به صورت وراثتی تحمیل کرده بلکه اینها همان افرادی هستند که در انتخابات پرشور و پرحرارت انتخاب شدهاند و همین مردم این افراد را به عنوان کارگزار انتخاب کردهاند.
وقتی یک بحث تاریخی به وجود میآید به یک فرهنگ تبدیل میشود و زمانی که بخواهیم این فرهنگ را تغییر دهیم خیلی زمان میبرد، مخصوصا یکی از کندترین حوزههای معرفتی که به راحتی نمیتوان آن را تغییر داد مقولههای فرهنگی است. چون فرهنگ بخشی از هویت و جان مردم است و به باورها و ارزشها تبدیل میشود و تغییر آن به راحتی امکان پذیر نیست.
با اینکه انقلاب اسلامی دوگانگی و شکاف را از بین برد ولی باز هم میتوان لایههای شکاف بین دولت و ملت را ولو بعد از انقلاب اسلامی دید.
مثلا در چه مواردی شکاف بین دولت و ملت وجود دارد؟
در جامعه ما تفکری وجود دارد که مثلا دولت هر قانونی را تصویب کند ولو خوب هم باشد، عدهای میگویند دولت با تصویب این قانون، آزادی مردم را محدود می کند. مثلا دولت میخواهد مالیات بگیرد. مالیات به عنوان بخشی از پشتوانه و سرمایه ملی مطرح است ولی وقتی دولت در جامعه ما بخواهد مالیات بگیرد، مردم میگویند دولت میخواهد زور بگوید. یا وقتی درصدی به حقوق سالانه سیستم کارمندی کشور اضافه میشود واکنشی دیده نمیشود اما اگر همان مقدار درصد به قیمت نان اضافه شود داد همه در میآید. چون ته ذهن ما این مسئله وجود دارد که دولت میخواهد زور بگوید.
اینکه دولت قوه قهریهای دارد که میخواهد اعمال قدرت بکند و چیزی از مردم بگیرد، در ذهن همه ما هست. همه ما وقتی قبض آب و برق و گاز را میبینیم، میگوییم که چقدر نرخ اینها را گران کردند ولی از خودمان نمیپرسیم چقدر مصرف کردیم.
همه ما دنبال تخفیف هستیم، یعنی انواع عوارض را پرداخت نکنیم. در صورتی که با خودمان فکر نمیکنیم که منافع ملی ما ایجاب می کند که برای دولت قدرت ایجاد کنیم تا دولت ما توانمند باشد. دولت اگر بخواهد در عرصه بینالمللی خودنمایی کند نیاز به اقتصاد قوی دارد. خیلیها فقط به اینها فکر می کنند که دولت چه جوری آب و برق و گاز ما را رایگان کند یا عوارض نگیرد. این نشانه این است که ما با دولت شکاف داریم و منافع خودمان را بر منافع ملی و دولت ترجیح میدهیم.
این شکاف چه تهدیدهایی برای نظام ایجاد میکند؟
البته در مسائل مختلف میتوان این مسئله را تسری داد که بین دولت و ملت نوعی شکاف وجود دارد، مخصوصا عرصه سیاسی کمی پررنگ شده است. وقتی بحثهای سیاسی و جناحبندیها پررنگ شود، این دولت و آن دولت مطرح میشود. وقتی بخشی از ملت به یک دولت و بخشی به دولت دیگری رای دادند این تقابل و جهت گیریهای سیاسی بر آن وضعیت تاریخی مضاعف شده و باعث میشود مثلا عدهای حاضر نباشند به این دولت کمک بکنند، چون قبولش ندارند و با آن مشکل دارند. یا تصور میکنند که با فلان دولت همراهی کامل و نمادهای تبلیغاتی را خواهند داشت ولی برای این دولت این کار را نمیکنند. بنابراین جامعه ما از نظر سیاسی با دولت موجود شکاف و نوعی عدم همدلی دارند.
وقتی ملت با دولت همدل و همراه نیست و احیانا به رسمیت نمیشناسند، شکاف ایجاد میشودسیاست باعث شده ما دولت را به عنوان یک نهاد و نماد ملی نگاه نکنیم. منافع ملی و قدرت ملی ما در کارگزاران است، ما چه به این دولت رای داده باشیم چه رای نداده باشیم، دولت باید تقویت شود. این دولت نماینده همه مردم است و باید کمک شود ولی ما مشکل مهمی در کشور داریم که جناح بندیها و موضعگیریهای سیاسی و خط بازیهای سیاسی به افتراق و شکاف تاریخی بین دولت و ملت کمک میکند.
وقتی بخشی از ملت از این دولت حمایت نمیکنند و بخش دیگری از دولت بعدی حمایت نکنند، سرجمع آن این است که همه ملت در دو مقطع از دولتشان حمایت نکردند و نتیجه آن این است که وقتی ملت با دولت همدل و همراه نیست و احیانا به رسمیت نمیشناسند، شکاف ایجاد میشود.
مشکل دیگر، مشکل ناکارآمدی است. یک سری عوامل داخلی و خارجی باعث میشوند دولتی که سر کار میآید ناکارآمد شود. تحریمهای گستردهای که در سالهای گذشته داشتیم عملا کارآیی دولت را از بین میبرد و دست دولت را میبست، چون سرمایه و پشتوانه مالی دولت محدود میشود و طبیعی است که یک سری مشکلات ناکارآمدی در دولت پیش بیاید. دولت نمیتواند به وعدههایی که داده عمل کند چون امکانش نیست.
این ناکارآمدی در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و... هست. دولت وعده داده فضای باز سیاسی ایجاد کند ولی شرایط به گونهای شده که نمیتواند به این وعده به صورت کامل عمل کند. یا از نظر اقتصادی دولت گفته که وضعیت بهتر میشود ولی بالابودن تورم و مشکلات دیگر مانع از تحقق وعده میشود، در چنین شرایطی دولت ناکارآمد میشود.
اولین ضربه ناکارآمدی دولت به ملت میرسد چون ملت به عنوان بدنه سیستم باید مشکلات ناکارآمدی را تحمل کند. این ناکارآمدی باعث افتراق و جدایی بین دولت و ملت میشود.
نکته دیگر اینکه؛ دولت کارگزار ملت است و از طرف ملت انتخاب شده ولی مسائل متعدد سیاسی، تاریخی و ناکارآمدی مشکلات جدیدی را در کشور ایجاد میکنند، بنابراین ممکن است مقبولیت دولت از دست برود. فرض کنید دولتی بین مردم مقبولیت عمومی داشته و با ۷۰ درصد آرا روی کار آمده ولی همین مشکلات باعث میشود مقبولیت آن در پایان کار دولت پایین بیاید.
اگر مقبولیت یک دولت پایین بیاید یا مردم دائما در حال تضعیف دولت باشند نوعی تهدید جدی محسوب میشود و شکاف بین دولت و ملت را عمیقتر میکند.
شما عمدهترین تهدیدی که در کشور وجود دارد را بحث شکاف بین دولت و ملت میدانید، برای از بین بردن این شکاف چه باید کرد؟
بحث همدلی و ارتباط نزدیک بین دولت و ملت از بین برنده این شکاف است. این شکافها تفرقه ایجاد کردند و برای از بین بردن شکافها باید به سمت همدلی و همزبانی برویم.
اینکه چرا مقام معظم بحث اتحاد و وحدت را مطرح نکردند و واژه همدلی را بیان کردند قابل توجه است، خود واژه همدلی و همزبانی از نظر ادبی بار معنایی زیبایی دارد. رهبری می توانستند به همراهی اشاره کنند. در همراهی ممکن است دلهایمان با هم نباشد ولی به خاطر منافع ملی به صورتی تاکتیکی با هم همراه میشویم. یا میتوانستند از واژه همافقی استفاده کنند، یعنی دلهایمان با هم نیست ولی در جهتگیریهای کلان به یک سمت میرویم. وقتی مقام معظم رهبری شعاع را در نظر میگیرند، این شعاع را از ابتدا به هم نزدیک میکنند.
همدلی یعنی از امروز و امسال میخواهند شکافها برداشته شود و دولت و ملت هم دلهایشان با هم باشد و هم از نظر زبانی با هم باشند.
ما مشکل ادبیاتی هم داریم که فکر می کنیم ناشی از مسائل سیاسی است. در حوزه ادبیات ممکن است دلهایمان با هم باشد و چشم انداز واحد داشته باشیم اما همزبان نیستیم. نوع ادبیات ما و انتقادی که از هم میکنیم، انتقاد نیست بلکه ما همدیگر را تخریب میکنیم ولی اسمش را انتقاد میگذاریم.
انتقاد بعضیها خصمانه و کینهورزانه است. اینها به دنبال اصلاح نیستند. فرض کنید در بحث هستهای میگویند دولت، کشور را به حراج گذاشته و دارد میفروشد. اسم اینها را نمیشود انتقاد گذاشت، اینها تخریب هستند.
اگر مقبولیت یک دولت پایین بیاید یا مردم دائما در حال تضعیف دولت باشند نوعی تهدید جدی محسوب میشود و شکاف بین دولت و ملت را عمیقتر میکنداینکه مقام معظم رهبری واژه دلواپسی را مطرح کردند ممکن است بعضیها دغدغههایی داشته باشند ولی زبان بعضیها زبان تخریبی و نیش عقربی است. بنابراین مقام معظم رهبری این شعار را انتخاب کردند که هم دلهایمان به هم نزدیک شود و هم زبانهایمان اصلاح شود.
اگر دل و افق و چشم انداز ما یکی است، ادبیات ما هم باید درست باشد. درست شدن زبان به معنای این نیست که کسی حرف نزند. جالب است که مقام معظم رهبری میفرمایند از خودشان هم انتقاد کنید و بالاتر از آن میفرمایند مردم اصلا منتظر نمانند که رهبری چیزی بگوید و آنها تکرار کنند. یعنی هر کسی هر نظری دارد باید بگوید ولی در سیستم عمل، کاروانسالار و سکاندار نظام باید تصمیمگیر نهایی باشد اما معنایش این نیست که هیچ کسی حرف نزند تا اینکه فصل الخطاب چه میفرماید. این خیلی حرف قشنگی است که زبانها حتی رهبری و دولت را نقد کنند. نقد یعنی سره را از ناسره بیرون بکشند. نقد به معنای عرضه کردن خوبیها و بدیهاست. نهایتا کسی باید تصمیم بگیرد.
رهبری میفرمایند همزبانی، یعنی ما زبانهایمان را واحد کنیم. ما دشمن مشترک داریم و باید در مقابل آنها متحد باشیم. همزبانی داخلی هم به این معناست که همه به دنبال این باشیم که دولت اسلامی تقویت شود، فرهنگ اسلامی در جامعه ما ترویج یابد و امر به معروف حاکم شود. شیوهاش این است که در امور مثبت، همه ترویج معروف کنیم اما در امور منفی دنبال انتقاد مثبت باشیم.
انتقاد به این معناست که همه دنبال اصلاح باشیم. بنابراین به ذهن کسی نیاید که در همزبانی، همه یک جور فکر کنند و حرف بزنند و افکار و زبانها بسته شود. ملت پویا و زنده یعنی همه باید حرف بزنند. منتها حرف زدنی که هدفمند باشد.
انتقادکردن عین همزبانی است، یعنی اگر یک کار خوبی شده، همه آن خوبی را بگوییم و اگر کار بدی شده، همه نقد کنیم، نه اینکه چاپلوسی کنیم. معنای همزبانی یعنی همه برای پیشرفت و رشد و تعالی و ایجاد معنویت در کشور پای کار باشیم.
آیتالله راستی کاشانی تعبیر زیبایی داشتند. میفرمودند اساتید و بزرگان و علما و مراجع در مقابل امام این طور نیست که اصلا فکر ندارند. همه فکر دارند اما وقتی امام حرف نهایی را میزند ما همه افکارمان را میریزیم در بقچه و میگذاریم روی تاقچه. یعنی در مقابل ولی فقیه همه همزبان میشویم چون حرف نهایی را ایشان می زند، اما تا قبل از آن، این اندیشه ورزی است که کشور را پیش می برد. پس همزبانی یعنی اینکه همه ما خوبیها را بگوییم و همه ما بدیها را نقد کنیم.
اینکه فکر کنیم همه رای دهندگان ما به یک دولت رای دهند محال است. خود جمهوری اسلامی هم صد در صد رای نیاورده. بنابراین سیستم ما که یک سیستم آزادی است و افراد مختلفی عرضه میشوند با سیستم گذشته عراق فرق میکند. در عراق یک صدام حسین بود و کسی جرات نمیکرد کاندیدا شود. در نظام ما تعدد کاندیدا وجود دارد. در این شرایط طبیعی است هر کسی با توجه به تشخیصی که میدهد به فردی رای میدهد. مهم این است که اختلاف سلیقهها بر مبنای یک عقلانیت که برخاسته از اعتقادات، مصالح و منافع ملی و ضرروتهایی که جامعه ما اقتضا میکند باشد و بر اساس آن با هم همدل و همزبان باشیم.
اگر دولت ما در حال مذاکره است، ممکن است نسبت به این مذاکرات انتقاد داشته باشیم ولی باید بدانیم تا زمانی که مقام معظم رهبری تأیید نکردند برای ما هیچ چیزی مشروعیت ندارد، چون دولت و مجلس و کل سیستم بازوان مقام معظم رهبری محسوب میشوند. اگر نهادها را ولی فقیه تأیید نکند برای ما مشروعیت ندارند.
انتقادکردن عین همزبانی است، یعنی اگر یک کار خوبی شده، همه آن خوبی را بگوییم و اگر کار بدی شده، همه نقد کنیموقتی مقام معظم رهبری تیم مذاکره کننده هستهای را تأیید کردند و اینها در خط مقدم جبهه حاضر شدند، ما هم تأییدشان کنیم. ما افرادی را خط مقدم جبهه فرستادیم که بزرگ ترین، مکارترین و ابرقدرتترین کشورهای جهان در مقابل آنها هستند که همه دنیا و سازمانهای بینالمللی دست آنهاست. خود آنها هم پذیرفتند که کادر دیپلماتیک رزمندگان ما از همه نیروهای آنها قویتر و جدیتر و پرکارتر بود. حالا ممکن است برخیها معتقد باشند که مثلا نباید فلان امتیاز را میدادیم، این از مطلوبیتهای همه است اما وقتی تیم مذاکره کننده وارد میدان شده همه باید بر اساس اصل عقلانیت تائیدشان کنند، چون مقام معظم رهبری آنها را تائید کرده و اینها مشروعیت دارند، بنابراین به هیچ وجه نباید تضعیف شوند.
ضمن اینکه هر کسی انتقادی دارد که باید این انتقادها را منتقل کرد. انتقادکردن عین همزبانی است ولی تخریب نکنیم. به گونهای بگوییم که همزبانی حس شود. اینکه بگوییم چوب حراج به سرمایه ملی زدهاند انتقاد نیست بلکه تخریب است.
مطبوعات و رسانههای ما باید پر شود از تحلیلهای کارشناسی شده و مسئولان عرصه دیپلماسی هم باید این تحلیلها را بخوانند تا راهکارهای جدید از دل این تحلیلها در بیاید. اما بعضی رسانههای ما فقط تعریف و تمجید میکنند که بوی چاپلوسی میدهد یا عدهای هیچ خوبی در این کار نمیبینند که این یعنی عدم عقلانیت و عدم همدلی، که نقطه مقابل شعار امسال مقام معظم رهبری است.
ما اگر واقعا طرفدار ولی فقیه و نظام اسلامی هستیم باید با دولت همدلی و همراهی داشته باشیم و هیچ مشکلی را نادیده نگیریم. هم چاپلوسی ضربه مهلکی به نظام میزند و هم تخریب. بهترین گزینه این است که ما بر اساس همدلی و همراهی هم نقیصهها را ببینیم و برای آنها راهکار ارائه دهیم و هم خوبیها را تمجید و تقویت کنیم و برای ارتقای خوبیها راهکار ارائه دهیم.
با چه امکانات و ظرفیتهایی میتوانیم این مشکلات را رفع کنیم؟ یا بهتر بگوییم چه زمینههایی برای همدلی و همزبانی وجود دارد؟
مقام معظم رهبری در این زمینه به چند بحث جدی توجه داشتند. یکی بحث هستهای است که چند سال درگیر آن هستیم. این بحث این بحث از سویی برای ما تهدید است و از سویی فرصت.
با توجه به تغییر دولت، اگر به سمتی برویم که این مشکل حل شود در واقع فرصتی ایجاد میشود که در شرایط داخلی مقداری دولت و ملت به هم نزدیک شوند. این یک فرصت طلایی است که دولت و ملت را از شکافهای تاریخی، سیاسی و ناکارآمدی مقبولیت به سمتی بیاوریم که کارآمدی دولت بیشتر شود تا ملت و دولت با هم همدل و همزبان شوند. این مسئله یک فرصت طلایی است که اگر حل نشود به عنوان یک تهدید وجود خواهد داشت و دولت را به عنوان ناکارآمد نشان میدهد.
بحث بعدی انتخابات سال جاری است. انتخابات همیشه یک فرصت طلایی برای همدلی و همزبانی است. به دلیل اینکه دولتها از دل همین انتخابات بالا میآیند، بنابراین فرصتی در پیش داریم. متاسفانه این انتخابات در گذشته تهدیدی برای ما بوده و فتنهای ایجاد شده. مقام معظم رهبری با توجه به مسائل گذشته به این نکته توجه دارند که این فرصت را از دست ندهیم و پایه ارتباط بین دولت و ملت را به گونه ای بگذاریم که این همدلی و همزبانی تا آخر بماند.
معمولا یکی از جاهایی که عدم همدلی و عدم همزبانی به وجود میآید در انتخابات است. یعنی جایی که موضعگیریهای سیاسی و حزبی میشود تفرقه ایجاد میکند. معلوم میشود برای نامگذاری امسال تدبیر خوبی شده و فکر راهبری پشت آن است که ما بکوشیم با توجه به تجربه تلخی که پشت سر گذاشته ایم، انتخابات جاری را به همدلی و همزبانی تبدیل کنیم. همه ما دنبال کاندیداهای اصلح هستیم، ولی در مصداق با هم اختلاف سلیقه داریم. ما شیعه و مسلمان هستیم و اعتقاد داریم تا زمانی که اصلح شایسته است به غیر شایسته نباید رای داد. ما در این مسائل با هم همدل و همزبان هستیم.
با توجه به تهدیدها و فرصتهایی که وجود دارد، امروز شعار همدلی و همزبانی برای ما راهبرد بسیار جدی است که میتواند ما را از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب برسانددر اینکه کشور باید توسعه پیدا کند هم همه باید همزبان باشیم تا کسانی انتخاب شوند که برنامه بهتری برای پیشرفت کشور دارند. هیچ کسی دنبال کسی که برنامه مناسب برای توسعه کشور ندارد نیست. همه ما در این مسئله با هم همزبان هستیم. پس همه ما بگوییم که به کسی رأی میدهیم که بهترین برنامه را دارد و میخواهد وحدت و اهداف ملی را محقق کند و در داخل انسجام ملی ایجاد میکند.
کشور از انتخابات ۸۸ ضربه مهلکی خورد و بلکه از انتخابات ۸۴ به این طرف خیلی ضرر کردیم. عدم همدلی و همزبانی تفرقه ایجاد کرد و بخش عظیمی از نخبگان و نیروهای علمی کشور را دچار تردید و مشکل کرد و برخیها هضم شدند و جناح بندیها باعث شده سیستم حذف به کشور ما ضرر زیادی وارد کند، بنابراین مقام معظم رهبری تدبیر کردند که همدلی و همزبانی ایجاد شود تا دوباره مشکل ایجاد نشود.
نکته بعدی که در سال جاری به عنوان فرصت داریم، جابجایی قدرت است. در سال جاری دو انتخابات مجلس و خبرگان را داریم که دو نهاد جدی هستند و بخشی از قدرت ملی در کشور ما محسوب میشوند. این جابجاییها برای ما فرصت است. ما اگر بر مبنای بنیانهای اعتقادی و نظری که داریم بهترینها و متقین و انسانهایی که تعهد و تخصص دارند و مصلحت نظام را خوب متوجه میشوند را انتخاب کنیم یک فرصت طلایی است. این فرصت نیاز به همدلی و همزبانی دارد.
فرصت تاریخی دیگری که در اختیار ماست و مقام معظم رهبری حتما به آن توجه داشتند، بحث ثبات کشور و بحرانهای منطقهای است. ما در منطقهای زندگی میکنیم که همه اطراف ما آتش است، مخصوصا کشورهایی که با ما همسو هستند، دشمنان ما آنجا را بحرانی کردند. عراق، سوریه، لبنان و یمن در آتش تروریستها میسوزند و افغانستان هنوز بحرانی است. در میان این کشورها تنها کشور باثبات منطقه، جمهوری اسلامی است. این یک فرصت طلایی است که به ما امکان داده که دنیا را رهبری کنیم و کشورهای منطقه را به سمتی که منافع و مصالح ملی و دینی ما ایجاب می کند راهبری کنیم.
ما در عراق حضور جدی داریم، برای اینکه آینده عراق با آینده ایران با هم گره خورده. حزب الله لبنان بخشی از هویت انقلاب اسلامی تلقی میشود. مسئله سوریه که خط مقدم مبارزه با اسرائیل و استکبار است برای ما منطقه سوق الجیشی حیاتی است. ۴۰ کشور دنیا میخواستند حکومت سوریه را ساقط کنند ولی وقتی که نظام جمهوری اسلامی تصمیم گرفت دولت آنجا نباید سقوط کند، با تمام تصمیم گیری و برنامهریزی وارد صحنه شدیم و نگذاشتیم سوریه سقوط کند. الان هم دشمن و هم دوست اعتراف میکند که اگر ایران نبود، سوریه سقوط میکرد. امروز آمریکا اعلام می کند که حاضر است با بشار اسد مذاکره کند در حالی که تا دیروز جز سقوط بشار اسد به چیز دیگری فکر نمیکردند. آنها حتی مقررات بینالمللی را نقض کردند به دلیل اینکه سوریه را ساقط کنند.
در یمن برخلاف قوانین بینالمللی، کشورهای اسلامی را بسیج کردند و استکبار جهانی پشت عربستان سعودی، زیرساختهای یک ملت را از بین میبرند و این همه انسانها را به خاک و خون کشیدند، به دلیل اینکه نمیخواهند یمن با انقلاب اسلامی مرتبط باشد و یک ملت سرنوشت خودشان را به دست بگیرد. اگر ما پای کار بایستیم آنها نمیتوانند یمن را ساقط کنند، همان طوری که در عراق و سوریه و دیگر کشورها به نتیجه نرسیدند.
در عراق برنامهریزی خوبی شده که دشمن قطعی جمهوری اسلامی ایران که صدام حسین بود را با دشمن دیگر از بین بردیم. یک روزی رفتن به عراق آرزو و شعار ما بود ولی امروز ملت ایران و ملت عراق با هم ارتباط خوبی دارند و رفتن به عراق آنقدر برای ما عادی شده که ملت ایران بدون پاسپورت و ویزا وارد عراق شدند.
الان بحرین وضعیت بحرانی دارد و انقلاب اسلامی باید در مورد مردم بحرین تصمیم بگیرد. چون دیگران قطعا نمیخواهند بحرین به ثبات برسد و اقلیت میخواهند تغییراتی در کشور بحرین ایجاد شود در حالی که یک کشور باثبات باید در آنجا تغییر ایجاد کند. بنابراین فرصتهای طلایی در اطراف ما هست که با ثبات جمهوری اسلامی محقق میشود. انجام این کار نیاز به همدلی و همراهی دولت و ملت دارد.
با توجه به تهدیدها و فرصتهایی که وجود دارد، امروز شعار همدلی و همزبانی برای ما راهبرد بسیار جدی است که میتواند ما را از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب برساند.
گفتگو: روحالله کریمی
نظر شما