به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشتی است که دکتر آیت پیمان مدیرمسئول دبیرخانه شورای دین پژوهان کشور نوشته شده و در سایت این دبیرخانه قرار داده شده است.
فرهنگ، ناپیدا چون روح در کالبد «اجتماع» می دمد و لذا آحاد اجتماع، از تحولات آن، یعنی از آنچه بر «خود» می گذرد، آگاه نیستند. پس، اجتماع را نکته دانانی تیز شامّه، که نه تنها «صیاد معنی اند» بلکه دیده بان جاناند، لازم است تا در هزار توی حیات جمعی، به ویژه در عصر حاضر با مقیاس جهانی، که هر پیچ و خمش کمینگاه رهزنان است، بر پس و پیش حرکت جامعه و اوضاع آن مواظبت ورزند. اینها را در قاموس تاریخ، اندیشمندان، یا روشنفکران و عالمان، و به طور کلی، بیدارگران اقلیم اجتماع، می نامند.
اندیشمندان نسبتی دو سویه با جامعه دارند؛ از یک طرف، مسایل را به مثابه داده ها از جامعه می گیرند: اخذ، و مواجهه با پرسش، و از طرف دیگر، با پردازش و تجزیه و تحلیل داده ها: تبیین مسأله و پرسش، ارائه طریق می نمایند (ارائه طریق به معنای اعم، که هم شامل حل مسأله باشد و هم هشدار و تحذیرها را دربرگيرد). در اینجا به این نکته نخواهیم پرداخت که آیا ذهن اندیشمند در هنگام «مشاهده» مسأله و پرسش،گرانبار از نظریه است یا نه. آنچه در اینجا تذکرش لازم است این است که همواره باید پروای دو چیز را داشته باشد: روزمرّگی و فاصله نامتناسب با جامعه. درست است که بایداز افقی فراتر به اجتماع نگریست، اما این امر نباید به بهای جدایی و فاصله گرفتن از جامعه و مجموعه آحاد آن تمام شود. همین طور ماندن در اجتماع، مخاطره «چون جمع شدن» و به اصطلاح روزمرگی را درپی دارد. پس ناگزیر باید گردنی فرازتر و دیدی همه جانبه داشت و همیشه بر این دو امر مواظبت کرد.
درست است که «اجتماع» فراهم آمده از «افراد» و آحاد است، اما می توان اوصاف و خصائص مشترک افراد را روح اجتماع نامید و همین پدیده است که بر جریان جامعه و تحولات آن حاکم است. پس دید کل نگرانه در سیاستگذاریها وبرنامه ریزیها، دیدی خردپسند و معطوف به واقع است. البته سخت باید مواظب بود که مبادا روح حاکم یک اجتماع، همه اقالیم کشور تلقی شود و همان منظرِ نگرشها قرار گیرد. آن دید کل نگرانه بایستی اولاً حاصل اذعان به تکثر فرهنگها درقلمرو حاکمیت باشد و ثانیا هیچ گاه نباید از توجه اکید به اجتماعات متکثری که زیرمجموعه آن روح کلی هستند غافل بود. اینجاست که میتوان معقولانه از «دیدِ کلیِ جزءنگرانه» سخن گفت. ناگفته نماند که روح اجتماع، تعارض را برنمیتابد. از مهمترین تعارضها، تعارض بین قول و فعل، یا به عبارت دیگر تعارض بین برنامه در مقام تعریف و تدوین و برنامه در مقام تحقق و اجراست. برنامه باید شدیدا دیدی عملگرایانه و نتیجه نگر داشته باشد. یعنی بیش از آنکه در پی «چرایی» باشد «چگونگی» را بنمایاند.
مؤلفه های فرهنگ، ارتباطی اندام وار و ارگانیک با هم داشته و دائما در تعامل باهمدیگر هستند. تناسب پیکره اجتماع، و به تبع، موزونیت حرکت آن، به تناسب و توازن مؤلفه های فرهنگ وابسته است. در سیاست گذاریها بایستی توجه داشت که همه بخشها و مؤلفه های فرهنگ عمومی، چون همه اعضای پیکر آدمی، برای اجتماع حیاتیاند. توجه جدی به یک یا چند بخش و غفلت از یک یا چند بخش دیگر، آسیبی جبران ناپذیر بر حیات موزون جامعه وارد میسازد. چه بسا گاهی طغیانهای اجتماعی، و نیز سرخوردگی و یأس اجتماعی در پاره ای جوامع، از جمله جامعه خود ما، ناشی از عدم تفطن به این نکته باشد.
فرهنگ هر جامعه جوهری دارد که تمام مؤلفه های فرهنگی، هم نمود آن جوهرندو هم متکی به آن. در جامعه دینی ما «دین» جوهر فرهنگ است و جامع نگری دینی ضرورتی برای همه سیاستگذاران و متصدیان امور فرهنگی جامعه می باشد.
پرداختن به میراث و مفاخر فرهنگی و تحولات تاریخی و شناسایی و معرفی مشاهیر علم و ادب و فرهنگ به نسل نو و تعریف مبانی و مبادی بافت اجتماعی و هویت فرهنگیآن و تحقیق در پدیدههای پیچیده اجتماعی عصر حاضر و تبیین اصولی آنها برای شناخت چالشهای فرهنگی و دستیابی به راهکارهای عبور از آنها و اطلاع رسانی علمی ومحققانه به پژوهشگران و اندیشمندان وظیفه خطیری است که متوليان فرهنگ عمومى بر عهده گرفته اند. پس شايسته است كه بيش از وضع موجود به آن اهتمام ورزیده و در جهت نیل به اهداف متعالى آن سعی و تلاش مضاعف بنمايند. دیدگاهها و نقدها و نظرهاى مراجع و علماى دين همواره راه گشاى متصديان و مسئولان فرهنگ بوده است. بايد آنان را پاس داشت و فرصتها را كوتاه و غنيمت شمرد و غفلتها را زدود و قدمها را به موقع و سريعتر و استوارتر برداشت.
نظر شما