به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، در تاريخ علوم غربي دو شيوه تفكر اتم گرا و كل گرا به وجود آمده اند و اينها به نوبت جاي يكديگر را گرفته اند. در عصر علوم جديد از قرن 17 به بعد شيوه تحليل جزئي نگر (اتم گرا) تفوق يافته است ولي اكنون بسياري از دانشمندان مطلوبيت رويكرد كل گرا را پذيرفته اند.
شيوه تفكر اتم گرا (جزئي نگر) اين آموزه را بيان مي كند كه براي شناخت بيشتر واقعيت مي توانيم كل مركب را به اجزاء تشكيل دهنده آن تجزيه كنيم و با روي هم انباشتن شناخت خود از يكايك اجزاء مي توانيم به شناخت كل مورد نظر نايل شويم. پيوند علوم جديد با نوعي معرفت شناسي مبتني بر تفكر اتم گرايانه، با مدلي همراه بود كه از واقعيت تصويري مكانيكي ارائه مي داد. اين مدل بر اساس اين فرض مبتني است كه جهان پيرامون ما از سازمان عقلاني برخوردار بوده و عناصر طبيعت همچون قطعات يك ماشين با هم جفت شده اند؛ به طوري كه اين عناصر با قطعات طبق قوانين ثابتي در كنش متقابل يا يكديگرند.
رويكرد سيستمها به نوعي در واكنش به مفروضات مكانيكي و اتم گرايانه حاكم بر علوم بروز كرد هرچند كه تاكنون تعريفي رسمي از سيستم ارائه نشده است. اين كوتاهي كاملاٌ سنجيده است چون تعاريف سيستم چندان اشاره اي به ديدگاه ناظر بر رويكرد سيستمها ندارند و در عوض تعريف سيستم فقط مؤيد آن است كه در دنياي پيرامون ما رفتارها تصادفي نبوده و در نتيجه مي توان به مطالعه منظم و سيستماتيك آنها پرداخت. رويكرد سيستمي نشانگر نوعي شيوه تحليل است و طرفداران اين رويكرد استدلال مي كنند كه تمام حوزه هاي دانش را مي توان از ديدگاه سيستمي مورد بررسي قرار داد.
در روابط بين الملل اگر رويكردي سيستمي اتخاذ نكنيم سيستم بين المللي صرفاً حاصل جمع كنشهاي متقابل دولتها خواهد بود ولي رويكرد سيستمي تحليلگران را تشويق مي كند تا اصول تبيين كننده شكل بندي خاص روابط بين ملتها را شناسايي كنند. اين رويكرد بر اساس اين فرض مبتني است كه بر خلاف پيچيدگي و آشفتگي حاكم بر انبوه كنشهاي متقابل، ساختارهاي چندي وجود دارند كه بر اساس آنها مي توان به توصيف سيستم بين المللي و تبيين رفتار يكايك دولتها پرداخت.
به گزارش گروه دين و انديشه "مهر"، اولين فرض طرفداران تفكر سيستم آن است كه عنصر اصلي در تبيين علت و نحوه اعمال نفوذ كشورها برروي يكديگر، سيستم بين المللي است ولي براي شناخت نحوه تأثيرگذاري سيستم بين المللي روي رفتارها يا براي تبيين قانون مندي هاي رفتاري به عنوان يك پيش شرط بايد از قبل نظم يا شكل ساختاري سيستم بين المللي كه روابط بازيگران آن بي قاعده و نامنظم نيست شناخته شوند. اما اگر بپذيريم كه سيستم بين المللي يك سيستم باز و انطباق پذير است و ساختارهاي آن دائما در حال تغييرند در اين صورت برآورده ساختن پيش شرط مذكور به هيچ وجه ساده نخواهد بود. با وجود اين تحقيقات كنوني بر اساس مفروضات مذكور استوارند. نگاه و مطالعه بر اساس سطح سيستم بين المللي هنوز بر اين فرض استوار است كه دولتها بازيگران عمده سياست جهاني هستند اما عده اي ديگر هستند كه مي گويند بايد برداشت دولت محور به وسيله انديشه جامعه جهاني تكميل شده و يا جاي خود را به اين انديشه بدهد. اين نگرش هم به سطح تحليل جهاني معطوف بوده ولي واحد تحليل آن را افراد تشكيل مي دهند و نه دولتها. در اينجا استدلال چنين است كه با وجود نقش بالاي تكنولوژي در جامعه، پذيرش وجود شبكه پيچيده اي از روابط فراملي را ايجاب مي كند و شناخت اين روابط ضروري است چرا كه اين روابط روي رفتار دولتها تاثير مي گذارند. اما هر دوي اين نگرشها با وجود تفاوت در مفروضات اساسي، بر اساس ديدگاه سيستمي استوار هستند.
در پايان بايد گفت رويكرد سيستمها در روابط بين الملل از جرياني روبه رشد در علوم جديد ريشه گرفته كه از يكسو در پي يافتن روابط پويا و نه جبري است و از سوي ديگر در جستجوي اصول سازمان دهنده اي است كه در وراي كثرت ظاهري پديده ها نوعي وحدت را نشان مي دهد.
نظر شما